فائق امدن
برابر پارسی: ( فائق آمدن ) پیروز شدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
برطرف کردن، غالب امدن بر، فائق امدن، از میان برداشتن، بالا قرار گرفتن
مغلوب کردن، بزمین زدن، فائق امدن، زیاد میوه دادن
پیشنهاد کاربران
Copy with_ فعل مرکب_ فائق آمدن
عامیانه:
lick