پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧٣٣)
مانند بُلبُل آوازیدن.
کورمالیدن = کورمال کورمال رفتن
پالپالیدن.
ترسو شدن.
ترسویاندن = ترسو کردن
تَرتَنیدن = عرق کردن. تَرتَناندن = باعث ایجاد عرق شدن. ژفیدن = ترتنیدن ژفاندن = ترتناندن ژف. [ژَ ] ( ص ) تر. برابر خشک. ( برهان ) . ضد خشک. نمناک
باعث ایجاد عرق شدن. ژف. [ژَ ] ( ص ) تر. برابر خشک. ( برهان ) . ضد خشک. نمناک
کنسلیدن.
مَحَکیدن. سنجیدن. ارزشیابیدن.
لاشخوریدن = لاشخوری کردن.
دژکاکیدَن = رفتاری کرکس وار داشتن. دژکاک. [ دَ / دِ ] ( اِ ) کرکس و آن مرغی باشد مردارخوار. ( از برهان ) ( از آنندراج ) .
از روی تمسخر به دیگران خندیدن. خریش. [ خ َ ] ( اِ ) خنده ریش. ( ناظم الاطباء ) . خنده خریش. ( یادداشت بخط مؤلف ) . خنده ای که از روی تمسخر و استهز ...
پاسادیدن. پاسادش کردن. پاسادی کردن. پاساد. ( اِ ) صیانت باشد و آن محافظت کردن است خود را از سخنان هزل و قبیح و افعال شنیعه و قبیحه. ( برهان ) .
تَشَریدَن = تشر زدن. تشر. [ ت َ ش َ ] ( اِ ) عتاب. توپ. پرخاش. گفتاری درشت با آوازی بلند و تهدید کسی را. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
هماواژه.
دُشمَناندَن.
چرستیدن. چرستیدن. [ چ َ / چ ِ رِ / رَ دَ ] ( مص ) بهم زدن و بهم فشردن دندان. ( ناظم الاطباء ) . چرست کردن. دندان قروچه کردن. رجوع به چرست و چرست کر ...
درود به شین گرامی. سپاس که به کانال من سرزدید. امیدوارم سودمند بوده باشه.
کاوینیدن = مهریه دادن. به عقد درآوردن. کاوین. ( اِ ) کابین که مهر زنان باشد و آن مبلغی است که در وقت نکاح کردن مقرر کنند. ( برهان ) . صداق. ( یاددا ...
پژوژیدن.
دِلاوَریدَن = دلاوری کردن.
گلاییدَن = گلایه کردن.
کَشکولیدن = چیزی را بر دوش حمل کردن. به انگلیسیابتدای صفحه کشکول /kaSkul/ مترادف کشکول: جنگ، سفینه، کتاب، کشکل، وسیله گدایی فارسی به انگلیسی cup s ...
آفرونیدن = بالاروییدن. آف به چم بالا مانند آفتاب یا افسر. رون = جهت مانند درون یا بیرون.
لَردیدَن = بیروناندن.
بغرنجیدن = بغنرج شدن.
جزوه.
دَستلافیدن = دشن یا دش گرفتن.
کویستیدن.
سِپاکوییدن = از جان کسی گذشتن. To spare someone's life. اسم: سپاکو ( دختر ) ( فارسی ) ( تلفظ: sepako ) ( فارسی: سِپاکو ) ( انگلیسی: sepako ) معنی: ...
آخو.
تاریکستان = جایی که در آن تاریکی مطلق وجود دارد.
واپسرویدن.
چوشیدن. چوشیدن. [ دَ ] ( مص ) مکیدن. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ نظام ) . مکیدن و امتصاص نمودن. ( ناظم ...
تُلوکیدن = چیزی یا کسی را هدف قرار دادن. تلوک. [ ت ُ ] ( اِ ) نشانه تیر. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) ( شرفنامه منیری ) ( آنندراج ) ...
کلپتریدن = سخنان بیهوده گفتن. کلپتره. [ ک َپ َ رَ / رِ ] ( اِ ) سخنان بیهوده و زبون و بی معنی راگویند. ( برهان ) . به معنی حرفهای بیهوده آمده. ( آ ...
رَنجوریدَن = رنجور شدن. رنجور. [ رَ ] ( ص مرکب ) بیمار. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) . دردمند. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ شعوری ص 5 ب ) . خداوندرن ...
دُشنَماییدن.
پبشاکرونا = پیش از کرونا. ن. م = کسی دنیایِ پیشاکرونایی را به خاطر ندارد.
پساکرونا = پس از کرونا. ن. م : جهانِ پساکرونایی، رنگی تیره به خود گرفته.
هَمپُرسیدن = همپرسی کردن. مشورت کردن.
زیبایی. هوچهری. معنی: دارای صورت خوب، خوبرو، ( هو = خوب، چهر = صورت، چهره، نژاد ) ، ( به مجاز ) زیبارو، دارای نژاد و اصل خوب برچسب ها: اسم، اسم با ...
هَماییدن.
تَلاجیدَن = غوغا به پا کردن. تدای صفحه تلاج لغت نامه دهخدا تلاج. [ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) بانگ و مشغله. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 54 ) ( از فرهنگ جهانگی ...
چُنوییدن = چنو ، یدن. چنو. [ چ ُ ] ( ادات ) مخفف چون او ( ادات تشبیه ضمیر ) . همانند همچون او. بمانند او. بمعنی همچو او باشد. ( جهانگیری ) . مخفف چ ...
هکیدن. سچکیدن. هکیدن. [ هَُ دَ ] ( مص ) سکسکه کردن. هکه کردن. ( یادداشتهای مؤلف ) . رجوع به هکه شود.
واتاریکیدن = از تاریکی درآمدن و روشنیدن.
تاریکیدن = تاریک شدن. تاریکاندن = تاریک کردن.
شَبیدن = شب شدن/تاریکیدن
تردستیدن. تردست. [ ت َ دَ ] ( ص مرکب ) مردم جلد وچست و چابک را گویند. ( برهان ) . چست و چابک. ( فرهنگ رشیدی ) . کنایه از چست و چالاک و چابک بود. ( ...