تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دله دزدی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سرنخ دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

جلوگیری از پیشرفت. گیج کردن کسی با کار یا اطلاعات اضافی. مشغول بودن یا کند بودن برای انجام کاری We’ve got to get our marketing spot - on and not bog ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

ویژگی پنهانی که به دلایلی بروز نکرده یه دفعه بروز می کند. She’s not normally so outgoing; I never believed she had it in her to perform in front of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

زودرنج. عصبی و زود ناراحت شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عجله کن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دوست داشتن و دوست بودن I’ve always got on well with Henry. پیشرفت کردن How are you getting on with your essay ادامه دادن Be quiet and get on with yo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

پیشرفت کردن. ظاهرشدن یا رسیدن. با کسی جایی رفتن. بعداز کسی جایی رفتن. عجله کن. تسلیم نشو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کارگر کارهای خسته کننده

پیشنهاد
٩

انتقاد کردن The Board of Directors came in fo r a lot o f stick over the way they handled such a touchy issue.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

بیخیال چیزی. دوری از چیزی ناخوشایند Jo tried to steer clear of political issues.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

انتقاد غیرمنصفانه He’s always slagging her off behind her back.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به استاندارد موردنیاز رسیدن. مورد رضایت her German was not up to scratch

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

از تجربه ی بد موفق بیرون آمدن. ظاهر شدن. رسیدن مدرکی بعد از تایید

پیشنهاد
١١

آزار دادن کسی He really knows how to rub her up the wrong way.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

مخفف چیزی. دفاع از اصولی. تحمل کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

حجم کار زیاد. افراد زیاد منتظر I’ve got a backlog of paperwork to get through before I can turn my mind to these other issues. There’s a backlog o ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

موفقیت ناگهانی کردن it turned out, business really took off.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

کار گروهی و موثر We have tightened up the defence and are winning matches as a result

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به روشنی توضیح دادن. مرتب کردن. طراحی کردن ساختمان یا شهر. پول زور و زیادی دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

متضاد بودن. برعکس I cook and she does the dishes and sometimes it is the other way around

پیشنهاد
٨

در شرایط یا محیطی خوب عمل کردن. ولذت بردن از آن کار. وفق یافته As an outgoing person, I’m in my elem ent when I have to make a speech off the top of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بدون فکرکردن حرف زدن. فی البداهه I can't tell you off the top of my head

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

با کسی خشن و نامنصفانه رفتار کردن she would be justified in feeling hard done by

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اتهام به فرد بی گناه. قضاوت نادرست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ناممکن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بسیار خوشحال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کسی که با او شوخی شود Have you ever been the butt of a joke?

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

جذاب نبودن. نامناسب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

پناهنده به کشوری دیگر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کم محلی یا نادیده گرفتن کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تحقیر کردن. کسی را کوچک کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کلوپ شبانه. بار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ناگهان باز شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در رابطه با. مربوط به

پیشنهاد
٢٠

به تنهایی با مشکلی روبه رو شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

فحش دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سرقت از ساختمان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

لپ تاب کوچک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

نگران. عصبی Mum and Dad were in a right state when I got in

پیشنهاد
١٣

یاسین به گوش خر خوندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

تجربه ی بد در گذشته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بحث و مشاجره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مشکل ناگهانی یا پیش بینی نشده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

پیشرفت کردن در علمی یا موضوعی You’d better brush up on your general knowledge before putting yourself down for the college quiz.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پنهان شدن. به سختی پیدا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

زرنگ. سریع فکر وعمل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

شرایط سخت

پیشنهاد
١٣

غافل گیری , مچ کسی را گرفتن The President’s announcement seemed to catch Democrats flat - footed

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

1. بلعیدن 2. آب دهان را از ترس قورت دادن 3. باور داستانی /پذیرفتن 4. فرونشاندن احساس مثل خشم