پیشنهاد‌های بهادر اسلامی (٣٣٧)

بازدید
٥١٤
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Tense, nervous پریشون، مضطرب مثال : Sorry for shouting, i'm a bit on edge today . ببخشید واسه سر و صدا ، امروز یکم عصبیم یا مضطربم. اگه دوس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نیازمند ( کسی که از کمترین امکانات برخورداره ) مثال : He came from an underprivileged family level . او از یک خانواده طبقه نیازمند بود . میتون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

To agree that something is true, especially unwillingly. اقرار کردن مثال : She admitted his guilt به گناهش اقرار کرد . ممنونم میشم به کانال ای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

نفرت داشتن hate someone or something مثال : . Do you like chicken fried ? No I loathe it مرغ سوخاری دوست داری ؟ نه ازش متنفرم . ( مگه میشه ) : ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

یکی مونده به آخر علاوه بر این از دو تا کلمه ی Next to last و last but one هم میتونیم استفاده کنیم که همیم معنی رو میدن . . Tomorrow They will p ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

to start talking about the subject to be discussed رفتن سر اصل مطلب . idiom مثال : . if the introductions are over , I'd like to get down to busi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

روروک مثال : Michael is crying , put him in the baby carriage . please مایکل داره گریه میکنه لطفا بزارش داخل روروک . . . اگه دنبال یادگیری لغا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Adjective A baby faced adult has a face like a child . بیبی فیس . خودمون هم اینرو میگیم. مثال ؛ . I wondered how she is baby faced متعجب شدم که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Adjective متوسط _ معتدل They are looking for moderate economic growth. اونا دنبال رشد اقتصادی متوسط یا رشد اقتصادی معتدل هستند. توی کانال اینستا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

تصمیم گیری شخصی مثال : the company made a judgment call in proceeding with the project . شرکت در جریان پروژه یه تصمیم شخصی گرفت . ( یعنی به یه مش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

زیر گرفتن - زیر کردن کسی یا چیزی با ماشین مثال : she got run over and killed by unknown people . . بوسیله افراد ناشناس زیرگرفته و کشته شد میتو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

پایدار _ همیشگی _ ماندگار این کلمه توی جاهای رسمی استفاده میشه و عامیانه ترش کلمه ی lasting هست . مثال : . Phil has a deep and abiding love for ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

عصبانی کردن یا خشمگین کردن کسی . همونطور که دوستمون گفته . مثال : . He really burn me up with his behavior sometimes بعضی اوقات با رفتارش واقعا م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

leading gradually to death کشنده she had a terminal lung disease اون یه بیماریه ریوی کشنده داشت . ممنون میشم به کانال اینستاگرام من سر بزنید . می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

متحد شدن علیه کسی مثال : . johnnie says the girls in his class ganging up on him and teasing him جانی میگه دخترای توی کلاسش علیه اون متحد میشن و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

غیر نرمال ( رسمی ) مترادف : abnormal مثال : . His behavior seems aberrant رفتارش غیر نرمال به نظر میرسه . میتونید به کانال اینستاگرام من سر ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دو سه تا معنیش رو همراه با مثال میگم . درباره ی ? What's that book about اون کتاب درباره چیه ؟ تقریباً . I lived about three years in that town ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

بیخیال چیزی شدن - به چیزی اهمیت ندادن - فراموش کردن چیزی مثال : . would you let it go . it's not a big deal میشه بیخیالش شی . چیز مهمی نیست . م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

آدم ربایی کردن مثال : The diplomat was abducted on his way to the airport دیپلمات توی مسیرش به سمت فرودگاه دزدیده شد . اگه دوست داشتید میتونید ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Finders keepers , Losers weepers used to say that if someone finds something, they have the right to keep it بیشتر بین بچه ها استفاده میشه و معمول ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تمرکز کردن مثال : . He needs to focus more on his career باید روی کارش بیشتر دقت کنه یا تمرکز کنه . ممنون میشم اگر به کانال اینستاگرام من سر بزن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

پرت شدن حواس از فکر کردن به چیزی مثال : . Talking to him took my mind off the pain حرف زدن با اون حواسم رو ازفکر کردن به درد پرت کرد . ممنون میش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فروریختن مثال : The roof of the tunnel caved in on them . سقف تونل ریخت روی اونها . میتونید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر همراه با مثال ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

همون طور که دوستمون گفته بهم ریختگی به نظر بهترین معنیش میشه . مثال : He rummaged through the jumble of papers on his desk . در میون بهم ریختگی ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

ندانستن - بی خبر بودن - هیچ ایده ای به ذهن خطور نکردن مثال : . do you know how fix this ? I have no idea میدونی چطور درستش کنی ؟ هیچ ایده ای ندار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

کامل - بی نقص مثال : . he's a consummate athlete اون یه ورزشکار کامله یا ماهره. ( کارش نقص نداره ) اگه دوست داشتید به کانال من سر بزنید توی ای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خرید و فروش مواد مثال : There's dealing going on in our streets , right outside our houses . توی خیابونامون داره خرید و فروش مواد اتقاق میفته ، در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تار _ ناواضح _ مبهم مثال : . a few blurry photos of their holiday یه چند تا عکس تار از تعطیلاتشون. ممنون میشم به اینستاگرام من سر بزنید . میتونید ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

گهگاهی مثال : we still get together for lunch now and then . هنوز گهگاهی برای ناهار دور هم جمع میشیم . لطفا اگه دوست داشتید به کانال من توی این ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گهگاهی مثال : We still get together for launch every now and then . هنوز گهگاهی برای ناهار دور هم جمع میشیم . اگه دوست داشتید میتونید به کانال ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کنار اومدن با یه مسئله یا موضوعی مثال : . she never got over the death of her son هیچ وقت با مرگ پسرش کنار نیومد . میتونید به کانال اینستاگرام م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

ایراد - نقص مثال : . A design flaw caused the engine to explode یه ایراد طراحی باعث ترکیدن موتور شد . ممنون میشم به کانال اینستاگرام من سربزنید . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رقابت مثال : Both sides played well - it was a very even contest دو طرف خوب بازی کردن ، رقابت نزدیکی بود . میتونید به کانال اینستاگرام من سر بزن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

To increase زیاد کردن. افزایش دادن The heath department is stepping up efforts to reduce teenage smoking سازمان بهداشت برای کم کردن سیگار کشیدن جو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از شر چیزی خلاص شدن ( مریضی یا مشکل ) مثال : . I can't seem to shake off this cold به نظر نمیتونم از شر این سرما خوردگی خلاص شم . ممنون میشم ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

کج و کوله مثال : . you have to drive slowly on these crooked country roads باید توی این جاده های کج و کوله بیرون شهر آروم برونی . میتونید به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

If an event goes ahead, it happens پیش رفتن . رخ دادن . The festival is now going ahead as planned جشنواره الان طبق برنامه در حال پیش رفتنه . اگه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

put something out خاموش کردن ( چراغ - سیگار - آتش ) مثال : ? Did you put the lights out downstairs چراغ های طبقه پایین رو خاموش کردی ؟ ممنون م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

a journey on a large ship for pleasure, during which you visit several places سفر تفریحی ( با کشتی ) مثال : . They're going on a cruise around the ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

قطع شدن یا از کار افتادن ( برق یا ماشین ) مثال : . the lights went off in several villages because of the storm برق های چند روستا بخاطر طوفان قط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

چطور پیش رفت مثال : ? how did your vacation go تعطیلاتت چطور پیش رفت یا چطور بود ؟ ممنوم میشم اگه به کانال اینستای من سر بزنید . میتونید لغات جد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

متوقف شدن مثال : If something goes wrong during the launch sequence the system will automatically abort در حین مراحل پرتاب اگر مشکلی پیش بیاد، سیس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

کج کردن یا خم کردن ( به طوری که یک طرف از طرف دیگه بالاتر یا پایین تر باشه ) مثال : she tilted the mirror and began to comb her hair آینه رو خم کر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

تحسین شدن ( برای انجام دادن کاری ) مثال : she got no credit for solving the problem . هیچ تقدیری ازش واسه حل کردن مشکل نشد . میتونید به کانال م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

از نوع شروع کردن . مثال : It was so difficult to lost her but you should turn the page . از دست دادنش خیلی سخت بود ولی تو باید از نو شروع کنی . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

معنی : عمل کردن - انجام دادن ( کارهایی که قبلا حرفشون رو زدیم ، کار های دشوار و ناخوشایند ) تلفظ : گُ ثِرو ویث سامثینگ مثال : He'd threatened to ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به نظرم خسته کننده میشه برای مخاطب خوندن این همه معنی با هم . گفتم یه چند تا مثال بزنم شاید بهتر جا بیوفته تو ذهن 😉 ۱ . to remove something, especi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فهمیده مثال He's very suave and sophisticated اون خیلی فهمیده و خوش برخورده . میتونید به کانال اینستاگرام من سر بزنید برای یادگیری لغات دیگه همرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

to be having a successful or lucky period روی دور شانس بودن Nina won five games in a row and it was obvious she was on a roll نینا پنج دور پشت سر هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

to make a decision or take positive action in your life به خود اومدن Blake has really got it together since I last saw him - he has started a new j ...