پیشنهاد‌های بهادر اسلامی (٣٣٨)

بازدید
١٤٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اتفاقی به کسی برخوردن run / ran / run . I kind of ran into him last night دیشب اتفاقی دیدمش یا بهش برخوردم ! @لَنگویچ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

: when we cook something up we actually make up an idea or excuse to deal with a situation چیزی رو از خود درآوردن ، از خود ساختن ، سر هم کردن یه داست ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

دهن کسی رو سرویس کردن یا کسی رو شکست دادن معمولا توی مسابقه مثال : I'll kick your butt if u talking to my girlfriend again اگه یه بار دیگه با دو ...

پیشنهاد
٦

To be so familiar with something یک اصطلاحه و میشه به خوبی با چیزی آشنا بودن - از چیزی به خوبی سر درآوردن - استاد بودن یا کار بلد بودن توی چیزی - خب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

. Scare the crap out of one It means to scare someone very badly کسی رو به شدت ترسوندن یا زهره ترک کردن . you just scared the crap out of me زهره ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

متحد شدن علیه کسی مثال : . johnnie says the girls in his class ganging up on him and teasing him جانی میگه دخترای توی کلاسش علیه اون متحد میشن و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Stand or Hold one's ground is an idiom and it means to stand on your position or not to change your opinion in an argument :For example The soldi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مسئله اینه ، موضوع اصلی اینه ، نکتش اینجاست که ، مهم اینه که ، اصل مطلب اینجاست که . . . @لَنگویچ

پیشنهاد
٦

It's an idiom and It means to talk and think a lot about something وقتی که به چیزی زیاد فکر میکنیم و حرف میزنیم در موردش پس نگران اون چیز هستیم و دغد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

gregorian calendar تقویم میلادی من رو توی اینستا دنبال کنیدبا آموزش زبان انگلیسی ممنون languageyar@

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

To recognize a plant or animal as belonging to a particular type, and give it a scientific name شناسایی کردن . So far, scientists have described 1 ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

قطع شدن یا از کار افتادن ( برق یا ماشین ) مثال : . the lights went off in several villages because of the storm برق های چند روستا بخاطر طوفان قط ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اتفاقی به کسی برخوردن . I kind of ran into him last night دیشب اتفاقی دیدمش یا بهش برخوردم ! @لَنگویچ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

If a person or an organization is washed up they will never be successful again به ته خط رسیدن This is not a washed up you must keep going. این ته ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

especially of an excuse or argument: weak and unsatisfactory الکی . He always makes lame excuses همیشه بهونه های الکی میاره . @لَنگویچ

پیشنهاد
٦

It is a proverb and the meaning in Persian language is something like that تمام وقت و انرژی رو صرف یه چیز نکن، مثل این میمونه که بری توی بورس و تم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

If a feeling or problem runs deep or goes deep, it is strong or serious and has existed for a long time مثال : . The anger runs deep on both sides ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

To suddenly start running toward something یهو به سمت چیزی دویدن یا شتافتن مثال : He made a break for last point . به سمت نقطه آخر شتافت . @لَن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

Stand or Hold one's ground is an idiom and it means to stand on your position or not to change your opinion in an argument :For example The soldi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

A film that shows people having sex فیلم های پورن و مبتذل رو میگن بلو مووی = مثبتِ 18 @لَنگویچ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

to be used to help to pay for something کمک کردن به ( پرداخت چیزی ) The money raised will go toward rebuilding the children’s hospital. افزایش بود ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

The lowest possible level مثال : They were selling the goods at rock - bottom prices کالاها رو با کمترین قیمت میفروختن . @لَنگویچ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تار _ ناواضح _ مبهم مثال : . a few blurry photos of their holiday یه چند تا عکس تار از تعطیلاتشون. ممنون میشم به اینستاگرام من سر بزنید . میتونید ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

from an older person to a younger one از یه نسلی به یه نسل دیگه - یا از یک فرد به فرد دیگه برای مثال : . The necklace has been passed/handed dow ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

✅ very funny The things he does are sometimes hilarious بعضی اوقات کارایی که انجام میده خیلی خنده دار یا مضحکه. @لَنگویچ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

از بین چیزی رد شدن - از میان چیزی رد شدن synonym penetrate من رو توی اینستا دنبال کنیدبا آموزش زبان انگلیسی ممنون languageyar@

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تقدم It takes precedence of the others بر دیگران مقدم است من رو توی اینستا دنبال کنیدبا آموزش زبان انگلیسی ممنون languageyar@

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Dump someone means to stop dating someone or put an end to a relationship با کسی کات کردن ، قطع رابطه کردن @لَنگویچ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

If a meeting or party breaks up, people start to leave تمام شدن - تعطیل شدن . The party broke up at the midnight مهمونی نیمه شب تمام شد . @لَنگوی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

needing careful treatment, especially because easily damaged حساس یا ظریف مثال : you should wash these delicate clothes by hand because they easil ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

intentionally از روی عمد مثال : . I didn't do that on purpose از روی عمد اون کار رو انجام ندادم . @لَنگویچ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

معادلش میشه put your neck out ریسک کردن I have put my neck out enough for your idea . به اندازه ی کافی روی ایده ی شما ریسک کردم . من رو توی اینس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

سرت تو کار خودت باشه ! یا Mind your own business @لَنگویچ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

wait out someone or something صبر کردن یا منتظر موندن ( برای به پایان رسیدن یه چیزی یا دور شدن یه کسی ) to stay where you are until something ends, ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

To express a thought or idea through spoken words چیزی رو به زبون اوردن ، چیزی رو مطرح کردن ، ایده یا فکری رو بیان کردن He struggled to put his feel ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

کامل - با تمام توان مثال : We made an all - out effort to get the project finished on time ما تمام توانمون رو گذاشتیم تا پروژه رو سروقت به پایان بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

To increase زیاد کردن. افزایش دادن The heath department is stepping up efforts to reduce teenage smoking سازمان بهداشت برای کم کردن سیگار کشیدن جو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

This phrasal verb means stop completely or at least become slower معنی متوقف شدن به طور کامل یا کند شدن یا بند اومدن در مورد بارون برای مثال: Le ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

گهگاهی مثال : we still get together for lunch now and then . هنوز گهگاهی برای ناهار دور هم جمع میشیم . لطفا اگه دوست داشتید به کانال من توی این ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

If an event goes ahead, it happens پیش رفتن . رخ دادن . The festival is now going ahead as planned جشنواره الان طبق برنامه در حال پیش رفتنه . اگه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

To agree that something is true, especially unwillingly. اقرار کردن مثال : She admitted his guilt به گناهش اقرار کرد . ممنونم میشم به کانال ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

. If you know or feel something deep down, you do know or feel it, although you try to pretend that you do not . It's an idiom @لَنگویچ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسی که زیر سن قانونیه . . He was accused of having sex with a minor متهم شد که با یه شخص زیر سن قانونی رابطه جنسی داشته. @لَنگویچ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

to be related to something مربوط بودن به چیزی ? my question has to do with your new job سوالم مربوط به شغل جدید شماست . میتونید به کانال اینستا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

To go to a different place, or change the position of your body چند تا معنیش رو میگم : بعضی جاها معنی برید کنار یا برو کنار میده ، یه جاهایی معنی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

a journey on a large ship for pleasure, during which you visit several places سفر تفریحی ( با کشتی ) مثال : . They're going on a cruise around the ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

ایراد - نقص مثال : . A design flaw caused the engine to explode یه ایراد طراحی باعث ترکیدن موتور شد . ممنون میشم به کانال اینستاگرام من سربزنید . ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

The position or purpose that someone or something has in a situation, organization, society, or relationship نقش - وظیفه ؟What is his role in this ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

تصمیم گیری شخصی مثال : the company made a judgment call in proceeding with the project . شرکت در جریان پروژه یه تصمیم شخصی گرفت . ( یعنی به یه مش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

یهو یا یهویی . All of a sudden , I just freaked یهو خشکم زد . @لَنگویچ