پیشنهادهای Sm (١,٦٧٥)
شمش طلای هخامنشی
Sheqel واحد سکه نقره هخامنشی
کند ، زخم، جراحت
زجر وعقوبت کردن، مجازات و پادافراه کردن رک و پاک کردن
زیور، زینت، اویز
به موقع
جامد، خامد، مرده، ساکن، ساکت، بی تپش وتکان و جنبش، بی اثر، خسته ، بی رمق ، بی نا
عوض ، بدل ، درباره، درحق استوار ، محکم، ساکن ، بسامان صحیح ، سلامت بودن
پیغاره، بیغاره
مجرگ
دست برد
دزد اسپ
تنبل ، فرهست نیست را هست کند تنبل اوی هست را نیست کند فرهستش
فیار، فیاوار
بطر ، فیرش، تفاخر
خلم
زاور جگر تشنگانند بی توشگان که بیچارگانند و بی زاوران
کاشه گرفت آب کاشه به سرمای سخت چو زرین ورق گشت برگ درخت
کمکان به کوه اندرون گفت کمکان ما بیا و بکن بگسلد جان ما
بهرامه
سازو
مرغوا#مروا
مرغاة
زغند
غوشا یکی ز راه همی زر برندارد و سیم یکی ز دشت به نیمه همی چند غوشا
خلاف گروسیدن #دوری کردن
نوگیر
روزی گمار= تعیین کننده روزی
ترده
کنهkanne کنه را در چراغ کرد سبک پس در او کرد اندکی روغن
ازدایش
خنشان، خنستان باد بر تو مبارک و خنشان جشن نوروز و گوسپندکشان
بخنو چون به بانک آمد از هوا بخنو می خور و بانک رود و چنگ شنو
نغوله چون مه مهربان من تاب دهد نغوله را در خم عقربش نگر زهره مه نقاب من
شکم پرست، پرخور، شکمباره، اکول ، حریص
روث، وحل
چرخشت، سپار
سموت ، ترکبند
عاقبت=بتاوار، بافدم
پل صراط=پل چینود
نوژ=نوژن ، درخت کاج و صنوبر
نی=نه نی=نای، مزمار، قصب، غرو، کلک، خامه ، یراع
سرو سهی=سروی که از دوردست انبوه باغ در نظر آید و خودنمایی کند
مخنث =مابون، خنثی، بیکار، فاقد نفوذ و اثر
لاف=صاف روی گیتی پر از صلف شد و لاف همه زرق است و شید قاف به قاف
انبوه=وغیش ای دریغا که مورد زار مرا ناگهان باز خورد برف وغیش، �کسایی�
پرچین=فلغند تا نکردی خاک را با آب تر کی نهی فلغند بر دیوار بر
بنا=طیان
پیله=کناغ، نوغان
رحل=گیرخ ، مقام مصحف