تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پزشک، دکتر ، نباض، مزاج شناس، طبیب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوف و رجا

پیشنهاد
٠

عاشق و گرفتار و شیفته و مشغول کسی بودن، در هوای کسی بودن منتظر کسی بودن محتاج کسی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تمثیل، حدیث، مشهور، نامی، شهرت یافته، ضرب المثل وعبرت شده سخن دروغ وبیهوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریخت و پاش کردن، خراب کردن، به هم زدن، اشفته و پریشان کردن دچار غم و اندوه و درد شدن ، عصبانی شدن، مشوش شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یقین اطمینان اعتماد ایمان باور داشتن قبول داشتن، تایید کردن، تصدیق کردن، موافق و یکدل بودن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دور شدن ، دررفتن، هزیمت کردن، پنهان شدن، محو شدن ناپدید شدن ، جستن، گریختن، فرار کردن، غیب شدن، دویدن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چشم پسند از کسی داشتن، امید و توقع و انتظار نظر و توجه و لطف و عنایت و قبول و تایید داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

آتش تنها پدیده ای است که زداینده هرپلیدی است بی آنکه آلودگی در او راه یابد، شاید یکی از دلایل اینکه جهنم از آتش است همین نکته باشد و اینکه ویژه اوصاف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنار �مسیحی عسلی�یهودی کستیح کستی موسخ�مجوس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خیال، بی توجه، بی میل، گمراه،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمنا ، آرزو ، قصد، عزم، خواهش، طلب، اهتمام،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پروا، توجه، میل، روی، هوا، خیال، طمع،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پاکباز، تارک دنیا، زاهد شکرگزار ، حق گزار، شاکر، سپاس گزار مقامر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خرمن همان تابگاه است مکانی در معرض آفتاب و محل خشک کردن محصول گاه رو ، رو به صبح آفتاب و روشنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پریشان خاطر، پراکنده دل، نا آرام، نگران، منتظر، درهم، غمگین خشمگین، غضبناک، دژم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جلوه کنان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرگردان، گردان، رقصان،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چرخان، گردان، پای کوبان، دست افشان، مست، نمایان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لحن صورت و ظاهر و شیوه گفتار و سخن گفتن است است که می تواند دلنواز و شیرین یا تلخ و گوش خراش باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در باره، درخصوص ، در باب، در مورد در رابطه ، در جهت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرز ، عمود، لخت، دبوس، مقمع، کوپال، چماق، چوبدستی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عفو کردن ، گذشت کردن، بخشیدن، چشم پوشیدن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بحل کردن ، بخشیدن، درگذشتن، چشم پوشیدن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فروکش کردن ، ارام گرفتن، اسکان ، توقف، اقامت، جایگیری، بنه نهادن ، منزل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتهایی میشود اندیشه را به قصد سیر و سیاحت به گذشته ایی نه چندان دور دست شاید قبل از اختراعات بشری برد و به اکنون باز گرداند و عالم غیب رو در سیر زما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املا کردن به معنی پر کردن است بسی دور نیست نبشتن هم از انباشتن آمده باشد شاید هم نویسه یا نبیسه از نی بوسه جای بوسیدن نی باشد خدا می داند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دعوت کردن، خواندن، خواهش کردن، محترم شمردن، رعایت کردن، احترام کردن، بزرگ شمردن، احوال پرسیدن، اظهار آشنایی کردن، دوستی کردن، مهر ورزیدن، محبت کردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماهر، مجرب، ازموده، کاردان، استاد کار، صاحب فن، تکنسین، کارشناس، حرفه ایی، زبردست، چابک و چالاک، چیره دست،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ختم شدن، موجب، باعث، وصل شدن، متصل شدن، منتهی شدن، سبب شدن، کشیده شدن، فرجامیدن، انجامیدن، رهنمون شدن، مرتبط شدن ، موثر شدن، وسیله شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

راهرو، معبر، مفر، منفذ، درز، شکاف، دهانه، پنجره، مخلص، بیرون شو، روزنه، برون رفت، مجرا، درگاه،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوشیزه، ناسفته، دست نخورده، دختر، بکر ، پاکدامن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاینده سرا و خانه، دربان، نگهدارنده سرا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخت ، محکم، سفت، غلیظ، استوار، راسخ، پابرجا، سنگین، گران، صخره صماء ، سنگ سخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواهنده، خواهشگر، خواستار، طالب، رونده، راهی، رهی، مایل، منتظر،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب، قایم،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نماینده، جانشین، کارگزار، وکیل،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جلد، چابک، چست، شتابان، شتابنده، تندرو، بادپی، فی الفور، زود، جلدی، تک تاز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کارگری، تاثیر، نفوذ، قدرت، توان، نیرو، یارا دور شو، دور، باش بیخ و بن و اصل سنگ، سرد، ساکن، بیروح، خشک ، فسرده، تگرگ، یخچه قماش و جامه چیرگی، غلبه، پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاوشگر، جستجوگر، کاوشکار، طالب پژوهنده، پی رو، جوینده ، گردنده، گردشگر، پی جو ، سایل،

پیشنهاد
٢

بی اهمیت و بی ارزش بودن ، اصل و اساس نداشتن، شایستگی بحث و گفتگو ونظر و توجه وپرداخت نداشتن، نابجا بودن، بی معنا و مفهوم بودن، عبث وبیهوده بودن، درخو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متمتع ، برخوردار ، بهره ور، بهره یاب، بهره مند، حظیظ، دولتمند،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راست، درست، صحیح، پابرجا، پایدار، مداوم، استوار، برافراشته،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرید و فروش، بیع و شری، مبادله، معاوضه، بده بستان،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جعد، فش،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قدیم، قدم، پایا، هرگزی، سرمدی، جاوید، دیرین، همیشگی، مخلد، دایم، بی آغاز

پیشنهاد
٠

حامی، یار، عضد، ظهیر، دستگیر، مجیر، محافظ، نگهبان، معاون، همراه، همدم، هوادار، هواخواه، یاریگر، یاور، مددکار، مساعد، موافق، موید، غمخوار،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

درد آزموده، رنج دیده، سرد و گرم چشیده ، دژم، نژند،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

dogmatic جزمی، کوته فکر، متعصب، غره، نا منعطف، خشک، لجوج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسط دادن ، گستردن، باز کردن، گشودن ، کشیدن، پهنا دادن، تبیین، روشن کردن، اشکار کردن، نمودن، واضح کردن، هویدا کردن، گ