ساختگری
صنعت : آفریده؛ هم ریشه با مصدر صُنع ( آفرینش ) و تصنع ( ساختگی )
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست [غزلیات شمس؛مولانا، غزل ۴۴۱]
: آرزوی آن کسی را دارم که آفریده هایش آشکار و خودش پنهان است.
فیار، فیاوار
صنعت=سازندگی
معدن=کان، کانی
تجارت=بازرگانی
سازگان
واژه های پارسی سره برای صنعت و تکنولوژی، تکنیک:
تکنیک = فن، فَند ( گویا ریشهٔ پارسی دارد )
تکنولوژی = فن آوری، ساخت آوری
صنعت = فَرساخت، بَرساخت
مصنوعی = ساختگی
باید در نِگَریم ( توجه کنیم ) به ناهمسانیِ باریک میانِ دو واژهٔ صنعت و تکنولوژی.
... [مشاهده متن کامل]
صنعت ( Industry ) با تکنولوژی یکی نیستند.
پانا ب ـ الـ ف بزرگمهر درود بر شما. من در پیوند با زبان پارسی چندین نبیگ گرد آورده ام .
چنانچه خواهان باشی پیشنهاد می کنم که سری به تارنمای � فرزانگی� بزنید
با سپاس
صنعت از ماده صنع به معنی کارهائی است که از روی دقت و مهارت انجام می گیرد .
یافتن یک واژه در زبان گذشته کاری بس نادرست می باشد به آسانی با نگاه به کاربرد و آنچه در میان همه زبان ها بهره برداری می شود برابر های زیر پیشنهاد می شود.
کارخانه ای = صنعتی
کارخانه داری = صنعت
همچنین افزون بر این واژه
دستی، خانگی، دست ساز = سنتی
پیاوار، فیار، فیدار، فیاوار، فیاور،
شوال،
اَردَم،
مویندی، مویَند،
کِرُک، کِروک.
با نشان دادن خرسندی خود از آنچه اشکان، ایرزاد و دیگران درباره ی ریشه های واژه ی عربی شده ی �صنعت� نوشته و گوشه هایی تاریک از سرگذشت و سرنوشت زبانی نیرومند ولی زنگار گرفته و زخم خورده را روشن نموده اند، یک سخن باریک و پاکیزه ( نکته ) برجای می ماند که بگمانم شایان درنگ همگی این دوستان و دیگر خوانندگان باشد. اشکان در دنباله ی روشنگری خود، چنین نوشته است:
... [مشاهده متن کامل]
�عرب از ریشه فرضی صنع واژگان جعلی صانع مصنوع تصنع صناعت صنایع را به دست آورده است. �
بیگمان بسیاری از این دوستان می دانند که دستور زبان عربی بدست دبیران ایرانی بکار گرفته شده در دستگاه های دیوانسالاری عرب های فرمانروا بر بخش سترگی از ایران ، انجام پذیرفته است. همین دبیران بکار گرفته شده، بودند که همچنین در راه ساختن واژه های تازه برای زبان در بنیاد خود کم مایه ی بیابانگردان ( تازیان ) عرب، کوشش های چندی نمودند و چنین کار ی را پی گرفتند. امیدوارم این برداشت نابجا نیز نشود که خواسته ام به شیوه ی راستگرایان ایرانی پنهان شده زیر پوشش برتری نژاد آریا، عرب و زبان عربی را کوچک کنم. کم مایه بودن زبان به شوند هستی هازمانی ( اجتماعی ) ساده و پیش پا افتاده ی چادرنشینی و بیابانگردی است و تنها بیابان های عربستان را دربرنمی گیرد. در همه جای جهان با چنین پدیده ای روبروییم. با آنچه آمد، نیاکان خودمان و از آن میان، خودشیرین های تن به مزدوری فرمانروایان تازه بدوران رسیده بودند که چنان واژگان ساختگی ( جعلی بگفته ی اشکان ) را برای عرب ها ساختند و همزمان، زمینه ی شکسته شدن واژگان زبان بسیار نیرومند پارسی ( بسی نیرومندتر از لاتین ) در خود ایران را فراهم نمودند: کوششی دوگانه با سودها و زیان های خود که این یکی بیش تر گریبانگیر خود ما ایرانیان شد و تاکنون نیز پی گرفته شده است.
فرساخت و ساخت آوری دو پیشنهاد شایسته هستند. از یاد نرود واژه های پیشنهاد شده باید تا اندازه ای خوانا و روان هم باشند، برساخت های پیچیده با واژگان و دستور اوستایی یا پهلوی گاهی ناکارآمد است. البته واژگان پهلوی را تا اندازه ی چشمگیری می توان با کمی دگرش در آواها و ساختار یکراست به فارسی آورد.
صَنعَت
چون این واژه ریشه ی ایرانی و پارسی دارد می توان آن را با دستور واژه سازی پارسی گُستَراند :
سَنیدَن ، سَناندَن
سَنه ، سَنا ، سَنو ، سَنَنده ، سَنَند ، سَنان ، سَنَن ، سَنَک ، سَناک، سَنال ، سَنیل ، سَنِمان ، سَنِش، سَنِشگَر ، سَنِشمند
... [مشاهده متن کامل]
سَنِشوَر ، سَنِشگاه ، سَنِشکده، . . .
پَسوند : - اَت در صَنعت پارسی کهن است که در انگلیسی و آلمانی و لاتین کاربرد دارد :
انگلیسی :quality: qu - al - it - y
- it - = - اَت
آلمانی : qualitaet: qu - al - itaet
پارسی : کِیفیَت
بنابراین : سَنئَت یا سَنوَت یا سَنیَت
تکنیک، حرفه، ساختن، صناعت، صنع، فن، هنر
فرساخت
سازافزار
ساخت افزار
واژه صنعت ریشه ایرانی دارد ولی نیتوان از واژه فن ساخت fansakht هم بهره برد چون ساخته های صنعت ریشه در فن دارند
فن
که واژه ای ایرانی است
لغت عربیزه صنعت ( سن - شن=ساخت پسوند ات ) ستانده شده از ریشه آریایی شن šen - * به معنای ساختن آفرینش ایجاد build که همریشه است با واژه **šēn - در پارسی میانه به معنای خانه و لغت اوستایی **šayana - که امروزه آشیان - آشیانه خوانده میشود. شن در گرجستان هم پسوند مکان است Axalšen=new city و هم معنای ساختن میدهد ولی در ارمنستان در همان معنای اصلی خود به کار میرود ( շինել shinel=build ) . عرب از ریشه فرضی صنع واژگان جعلی صانع مصنوع تصنع صناعت صنایع را به دست آورده است. بدل شدن س به ش در واژگان ایرانی رسک - رشک وخروس - خروش نیز دیده میشود.
... [مشاهده متن کامل]
پیرسها:
*Nostratic Dictionary by Aharon Dolgopolsky
**www. iranicaonline. org/articles/georgia -
ساخت ورزی
در پارسی " برساخت "
برساخت های پدافندی = صنایع دفاعی
برساخت گردشگری =صنعت توریسم
فن
صنعت ( عربی ) = فرساخت/ساخت آوری/کِروگه/داتیس/ت ( پارسی نو + پهلوی ) صنعت همان تولید از راه ساختن و فند است. از آنجا که تولید = فر+ آورد است، صنعت نیز فر+ ساخت /ساخت آوری خواهد بود. صنعتی = فرساختی /کروگه ای داتیسی ( پارسی نو + پارسی پهلوی ) مصنوعی = ساختگی، فرساخته
... [مشاهده متن کامل]
/نای کینی / نا گیتئی ( پارسی نو+ پارسی پهلوی ) صنایع = فرساختها پاراداتیس /پاراکروگه ( پارسی نو+ پارسی باستان ) تصنعی = ساختگی / اپیکروگ اَپیداتیس /پارسی نو + پارسی پهلوی ) ارباب صنایع =ساختآوران یتالیت پاراکروگه ( پارسی نو + پارسی باستان+ پارسی پهلوی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)