پاسخ‌های Sm (٨٦٠)

همبستگی،بوی ،رنگ، بهار و بنفشه» کنایه،سر در گریبان فرو بردن»اندیشیدن،» رنگ و بو ،مجاز از تازگی و زیبایی،» تشبیه معشوق به نوبهار،عاشق به بنفشه،و شاید بتوان گفت عشق به نوبهار، تضاد،رنگ و بو،

یکای«  واحد» اندازه گیری در دیرگاهان بوده

در کل ،از علن به چم آشکار   کردن است،ولی مانای اگاهی و  آگاهانیدن هم از این واژه برداشتی  درست است،

جناس ناقص افزایشی

تفاوت از این آشکارتر که ،ملال به چم بیزاری و  بیزار بودن  ، مصدر است و معنی مصدری میدهد ،ولی ملول    به چم آزرده و بیزار  صفت است،

 گزینه سوم باید  باشد   البته با این ریخت  ،کوزه بودش آب می‌نامد بدست آب را چون یافت خود کوزه شکست

ورزشگاه امارات ،شور بختانه دیشب هم  در همین ورزشگاه باخت

اضافه استعاری است

آهنج، آهنگ، آهنود، آهنجه، آهنگر  و ...

البته اگر برداشت ما از جمله آخر  به  چم  (تا به عضلاتش نگاه کند) باشد گذرا به متمم است.

فعل در جمله اول ناگذر است،در  مابقی جمله ها گذرا به مفعول است ،

می (استمرار ساز )+ بن مضارع + شناسه‌های فعل( م، ی، َد، یَم، ید، ََند) می +گسل +م،،می + گسل+ی ، .....

هم قافیه صریحا،  مسیحا ،فصیحا،

مولد ،تولد،ولد،اولاد،تولید،ولادت،موالید،مولد،ولید،والد،

حسن فتحی ، فکر کنم ساخت این فیلم از چند سال پیش شروع شد .که  آخوندا حکم به حرام بودنش   دادن  

اگر    سراینده صنعت تضاد رو مد نظر داشته می شود گفت بچه کافر در برابر مسلمان،  و گر نه  منظور  مردمک چشم است،همان گونه که در بیتهای دیگر زلف و خال و  چهره و ... ر و توصیف کرده

مخلوط جیوه با الیاژ فلزات دیگر برای جداسازی است

بله ،تشبیه بلیغ است

برابر نسخه نیکلسون به استغفار درست است

وادار کردن کسی به یک سو نهادن  خساست و دست گشودن در پرداخت  دین  و بدهی

لاله های نارنجی  

گزینه دو و چهار

نرون مرد   ولی رم نمرده است، تلمیحی است به  داستان نرون  امپراتور   روم   که مادر خود را میکشد روم را به آتش میکشد  . بی شک با وضعیت کشور خود«فلسطین »مقایسه میکند، این ...

بارش دیگر گونه وارش   ،که همان باریدن  برف و باران است،فکر کنم باران رش و نم نم

از ستاک عدل،در عربی با کسره خوانده میشود ولی هر دو ریخت  در زبان پارسی  درست است.

حتی تضاد و مراعات نظیر هم دارد

زر و زرد،جناس افزایشی»اکسیر عشق،اضافه تشبیهی»مس استعاره از وجود و هستی» روی سرخ و روی زرد ،کنایه از  تندرستی و بیماری» روی ،چهره و فلز روی ایهام دارد ،،

درود،خرقه ،پشمینه،قبا،

عصیان به چم  سرکشیدن از فرمان و  خواسته است و  طغیان از اندازه  گذشتن است،هرچندبرداشت از  هر دو واژه یکسان  است.

درود محن باید باشد

در کل  برای تازاندن اسب است

گرفتار ،زندانی ،،برابر رها و آزاد و بی قید و  بند

مجاز از شعر و اواز خوانی است ،،بیت گفتن فعل مرکب است  ،،که در اینجا از یک اسم و یک فعل تشکیل شده،که جز اول همراه و جز دوم  همکرد است،

بشلا،در آویز،اویزان کن  به طاق آویزان کن

همدمی،همصحبتی ،،همدلی و ... 

رهبر ،،راهنما،پیشوا،

فکر میکنم کوتاه شده واژه بابام باشد

 قیامت و محشر ، و بهار   یا هر آغاز و نو شدن دوباره  رستاخیز است

بیدار  شدن، برخاستن،راست خاستن،رها شدن و برخاستن

آرایه مجاز ،،و اگر اشتباه نکنم علاقه اآلیه باید  باشد  چون قلم ابزار نوشتن است  و مجاز از نوشتن  است