پیشنهادهای آرمین مظاهری (١٦٤)
کشیش کلیسای پروتستان
مرا در جریان بگذارید
آدم منفعل. منظور آدمی است که مدام تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار می گیرد.
مالکیت خصوصی
مطالعه زیاد داشتن
نواندیش. کسی که به ایجاد بنیان های نو در علوم مختلف باور دارد
به نظر خیلی پرت میای
اهمیت دادن به
هنوز تمام نشده است
مانده
مراقب سرت باش
به . . . اهمیت نمیدم
اهمیت نمیدهم
خونسردی خود را حفظ کردن
هیچ دلیلی نداره که . . .
به خودم بستگی داره
اینطور به نظرم میاد
شروع کردن = to start
دیوونه چیزی بودن
متاسفم
آیا می تونی بیای
محکوم بودن به
نوعی سگ
پیش تاز بودن
استخدام کردن
جهت دهی کردن
کم کردن یا حذف فاصله بین دو چیز [فعل]
طرف صوری ( فرد متظاهر )
قطعه ای از متن
دارای مرتبه بالای اجتماعی
جعلی
متقلب
خیریه
تیرهای شهری ( تیر برق، تیر تلفن و . . . )
به سرعت فراگیر شدن در فضای مجازی
آشپزی بدون نیاز به دستور پخت
غذای آماده ( صرفا نیاز به گرم کردن دارد )
اگر وسایل نقلیه مانند اتومبیل، وانت و . . . از کار بیوفتند از صفت broken down یعنی "خراب " استفاده می شود برای سایر وسایل برقی مانند رادیو، تلویزیون ...
اگر وسایل نقلیه مانند اتومبیل، وانت و . . . از کار بیوفتند از صفت broken down یعنی "خراب " استفاده می شود برای سایر وسایل برقی مانند رادیو، تلویزیون ...
معادل دانستن
ایالت فیلادلفیا آمریکا ( در محاورات به جای Philadelphia )
سرزمین جدید
مستقل شدن از دیگران
ورزش های هیجان انگیز و پرخطر
مربی
به پایان رساندن یک تجربه یا دوره ناخوشایند
آهنگ ساختن
حس خوب
اطلاعات مفصل ( پر از جزئیات )
به طور تصادفی ملاقات کردن