⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
آرمین مظاهری
دانشجوی دکتری مهندسی مکانیک
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
pastor
کشیش کلیسای پروتستان
١٣٩٩/١٠/٢٤
0
|
0
2
keep me in the loop
مرا در جریان بگذارید
١٣٩٩/٠٩/٢٢
0
|
0
3
reactive
آدم منفعل.
منظور آدمی است که مدام تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار می گیرد.
١٣٩٩/٠٩/٠٩
2
|
1
4
private ownership
مالکیت خصوصی
١٣٩٩/٠٩/٠٦
0
|
0
5
read up on
مطالعه زیاد داشتن
١٣٩٩/٠٩/٠٦
0
|
0
6
reconstructionist
نواندیش.
کسی که به ایجاد بنیان های نو در علوم مختلف باور دارد
١٣٩٩/٠٨/٢٣
0
|
0
7
you seem miles away
به نظر خیلی پرت میای
١٣٩٨/٠٨/١٦
13
|
0
8
care about
اهمیت دادن به
١٣٩٨/٠٤/٠٢
61
|
0
9
not over yet
هنوز تمام نشده است
١٣٩٧/١٢/٠٢
17
|
1
10
to go
مانده
١٣٩٧/١٢/٠٢
71
|
1
11
mind your head
مراقب سرت باش
١٣٩٧/١٠/٠٩
23
|
1
12
i'm not bothered about
به ... اهمیت نمیدم
١٣٩٧/١٠/٠٩
10
|
1
13
i'm not bothered
اهمیت نمیدهم
١٣٩٧/١٠/٠٩
8
|
1
14
keep your temper
خونسردی خود را حفظ کردن
١٣٩٧/١٠/٠٨
25
|
1
15
there is no point
هیچ دلیلی نداره که ...
١٣٩٧/١٠/٠٨
36
|
1
16
it's up to me
به خودم بستگی داره
١٣٩٧/١٠/٠٥
13
|
1
17
it seems to me
اینطور به نظرم میاد
١٣٩٧/١٠/٠٤
52
|
1
18
get to
شروع کردن = to start
١٣٩٧/١٠/٠٣
23
|
1
19
be mad about
دیوونه چیزی بودن
١٣٩٧/١٠/٠٣
21
|
0
20
im afraid
متاسفم
١٣٩٧/١٠/٠٣
10
|
1
21
can you make it
آیا می تونی بیای
١٣٩٧/١٠/٠٣
76
|
1
22
doom
محکوم بودن به
١٣٩٧/٠٩/٢٩
38
|
1
23
labrador
نوعی سگ
١٣٩٧/٠٩/٢٨
59
|
1
24
keep ahead
پیش تاز بودن
١٣٩٧/٠٩/٢٦
42
|
1
25
take sb on
استخدام کردن
١٣٩٧/٠٩/٢٤
29
|
1
26
orient
جهت دهی کردن
١٣٩٧/٠٧/٢٢
25
|
1
27
bridge
کم کردن یا حذف فاصله بین دو چیز [فعل]
١٣٩٧/٠٧/١٥
65
|
5
28
front man
طرف صوری (فرد متظاهر)
١٣٩٧/٠٦/١٨
19
|
1
29
passage
قطعه ای از متن
١٣٩٧/٠٦/١٨
147
|
1
30
earl
دارای مرتبه بالای اجتماعی
١٣٩٧/٠٦/١٨
17
|
1
31
fake
جعلی
١٣٩٧/٠٦/١٥
38
|
3
32
fraudster
متقلب
١٣٩٧/٠٦/١٥
21
|
1
33
non profit
خیریه
١٣٩٧/٠٦/١٥
46
|
1
34
utility pole
تیرهای شهری (تیر برق، تیر تلفن و ...)
١٣٩٧/٠٦/١٠
29
|
1
35
go viral
به سرعت فراگیر شدن در فضای مجازی
١٣٩٧/٠٥/٢٧
59
|
1
36
cook from scratch
آشپزی بدون نیاز به دستور پخت
١٣٩٧/٠٥/٢٣
4
|
1
37
tv dinner
غذای آماده (صرفا نیاز به گرم کردن دارد)
١٣٩٧/٠٥/٢٣
17
|
1
38
broken
اگر وسایل نقلیه مانند اتومبیل، وانت و ... از کار بیوفتند
از صفت broken down یعنی "خراب " استفاده می شود
برای سایر وسایل برقی مانند رادیو، ...
١٣٩٧/٠٥/٢٣
84
|
1
39
broken down
اگر وسایل نقلیه مانند اتومبیل، وانت و ... از کار بیوفتند
از صفت broken down یعنی "خراب " استفاده می شود
برای سایر وسایل برقی مانند رادیو، ...
١٣٩٧/٠٥/٢٣
23
|
1
40
equate
معادل دانستن
١٣٩٧/٠٥/١٧
23
|
1
41
philly
ایالت فیلادلفیا آمریکا (در محاورات به جای Philadelphia)
١٣٩٧/٠٥/١٦
8
|
1
42
settlement
سرزمین جدید
١٣٩٧/٠٥/١٦
8
|
1
43
strike out on my own
مستقل شدن از دیگران
١٣٩٧/٠٥/١٥
4
|
1
44
extreme sports
ورزش های هیجان انگیز و پرخطر
١٣٩٧/٠٥/١٠
29
|
0
45
instructor
مربی
١٣٩٧/٠٥/١٠
44
|
2
46
get through
به پایان رساندن یک تجربه یا دوره ناخوشایند
١٣٩٧/٠٥/٠٩
94
|
1
47
compose
آهنگ ساختن
١٣٩٧/٠٥/٠٩
42
|
1
48
appreciation
حس خوب
١٣٩٧/٠٥/٠٩
25
|
3
49
trivia
اطلاعات مفصل (پر از جزئیات)
١٣٩٧/٠٥/٠٩
67
|
3
50
run into
به طور تصادفی ملاقات کردن
١٣٩٧/٠٥/٠٨
103
|
1
1
2
3
4
<