تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نفی = ناچ منفی = نای مثبت = های ( هنوز هم به نشانه تایید و نشانه مثبت در برخی از اهالی ایران بکار میرود ) ثبت = درج / ماچ ( به هم رساندن دو چیز ) بر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شارع / شرعی / شرور / اشرار و . . . . . . . همگی از سُر / شِر / شار / سار و . . . . . . آمدند و به چم جاری شده و روان شدن است همانطور که در شعر ( شِر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلغور = بل غور غور / غار / گور / کور همه از یک ریشه هستند و در غار ( از درون کوه ) گور ( از درون خاک یا تن ) کور ( از درون تاریکی ) غور ( از عمق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پِلغوره یا پِلغور هرچند در زبان مازندرانی برجای مانده اما ریشه یکسان با سایر زبان های ایرانی دارد و همچم با فوران است و فوران از فور ران آمده ( به سر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

در واژه شناسی دهخدا آمده فلنگ را بستن و در رفتن از پالهنگ رو بستن آمده و چون اسب سواران برای سوار شدن بر اسب از آن استفاده میکردند آهسته به فلنگ درام ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَل در پَلِشت ( پَل اِشت ) با پَلید ( پَل ید ) همسان است که در یکی با پسوند اِشت ( قرار ) و در دیگری با ید جور و جمع شده است . . . . همچنین در فلفل ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابر دلکاب/دلکاپ به چمه پارا در پا گذاشتن است که در فنون کشتی و کنگفو نیز کاربرد دارد. . . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه بسیار سان به رکاب و رکب زدن ( کلک زدن ) دارد برخی از جاها به آن دکلاب هم گفته میشود که پیداست به دله کاب اشاره دارد = پا داخل گذاشتن = پاچک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه ادبی برای مزاحم واژه کارپیچ است = کسی که باعث پیچش و گره در کار میشود. کارپیچ = مزاحم ( سربار ) پاپیچ = تقلا / پیگیر / اصرار سرپیچ = ن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گداختن از گ داختن ساخته شده به معنای بسیار داخته شده = بسیار توجه شده / بسیار مشغول شده ( ذوب و آتشین شدن از نشانه های توجه و مشغولیت بسیار و همچنین ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

انداختن / پرداختن / گداختن سه واژه ایست که در آن از داخت استفاده شده با بررسی های بعمل آمده میتوان اینطور آنها را واکاوی کرد. . . انداختن = اند داخ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قبول = پذیرفت / پسند تقبل = خودسپ / خودسپاری / خودبار / خودباری اقبال = بخت / پیشان قبل = گذشته /پیش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٤

خدا / فردا / پیدا / یلدا سه واژه کهن هستند که همگی به دا ختم میشوند اما دا چیست؟ دا با day لاتین و دی ایرانی به معنی روز و روشنایی یکی میباشد . در گ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاش به چم خواست و آرزو می باشد. از اینرو کاشانه = خواستگاه بیشه/ویشه = خاستگاه انبوه wish = آرزو ایش همچون ایشالله ( بخواست خدا و با کلمه انشالله فرق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اپارتمان از پارت و پارچ و پاره آمده و در پرت / پارت ( قوم دور افتاده خراسانی ) نیز دیده میشود. پارتیشن / پارتیزان و . . . . ریخت های دیگری از آن می ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گذر زمان یافتم هیز همان ترس و عمل دوری کردن است که در پرهیز ( پر هیز = بسیار ترسیده و دوری کرده ) میتوان آنرا مشاهده کرد. بنابر همین واژه میتوان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گذر زمان یافتم هیز همان ترس و عمل دوری کردن است که در پرهیز ( پر هیز = بسیار ترسیده و دوری کرده ) میتوان آنرا مشاهده کرد. بنابر همین واژه میتوان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بر آهیخت = بیرون کشید = خارج کرد استخراج = آهیخت مخرج = برهیخته ( به کنار رسیده ) مانند فرهیخته = ابرهیخته = ابر هیخته = کسی که به والایی می رسد. و. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موازی = همرَج ( هم رج ( صاف و در یک خط بودن ) ) / همراستا متقاطع رو هم دوستمون گفتند = هَمرَس

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرفیت و توان آنرا ندارم = تُنگ و توان آنرا ندارم ظرفیت و تحمل برخی افراد بالاست = تُنگ و تاب برخی از افراد بالاست.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمودن / نَمیدن / نمود / وانمود/ نمودار / نَمور ( رطوبت امروزی ) / نماز / نَم /نما / نمایش /نام ( name ) / نامه و/ شهرت و . . . . . . . همگی نشان از آ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من به فلان چیز یا حد قانع شدم = من به فلان چیز یا حد پسند ( پس = pass اند = and ) شدم چیزی را بسیار از خود پس دادن ( عبور و گذر دادن ) واژه and یه وا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقبل = خودسِپ ( چیزی را به خود سپردن = خودسپار ی ) خودسِپ بسیار مان به accept است و بار آوایی یکسانی با آن دارد و هر دو چم پذیرش را میدهند. در قبو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی دیگر از واژه هایی که در آن لاک بکار رفته بجز لاکپشت ( لاک پشت = مکان پشت ) واژه روستاه است که در گذشته روستاق نوشته میشد و پیداست که روستاق همان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان گرامی دقت کنین امانویل پتی در زبان فرانسوی میشود امانویل کوچک پتی کردن در زبان مازندرانی میشود به زور چیزی رو فرو کردن به جغد میگوییم پت کله ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه دلکَن و البته واژه کند دل ( کندل ) هم بسیار زیبا و هم آوای کنسل است و میتوان به جای همه نمونه سان ها بکار برد. من از او منصرف شدم => من از او د ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان ایرانی به مقام و جایگاه = شان می گفتند اینکه میگوییم در شان شما نیست یعنی در جایگاه و مقام شما نیست پس مقام = شان / جایگاه مقامات و رییسان = ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سه تا واژه داریم که باید جایگزین بشه ( رییس / ریاست / رییسان ) رییس =افسر = اف سر ( بالا سر = بالا سری ) رییسان = افسران / سران ریاست = افسریت / ا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُک را در چابک و سَبُک داریم و گویا چابک شابک بوده ( شاب = شاپ بک ) که به چم سبک گام است و سبک = س بُک = از بُک آمده => بُک هم چه باشد بع چم سبکی می ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شلنگ از شِل یا شُل لَنگ ( لانگ ) آمده و به چم دراز شل می باشد واژه لینگ یا پا هم به دلیل دراز بودن به لینگ نامیده شده شلنگ = دازه شل شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

جریب = کوه یا تپه مانند هزار جریب = هزار تپه یا کوه همچنین در زبان باستان ایرانی به هنگ ( مجموعه ) مازندران جریب میگفتند. جریب = هکتار جریب اربی شد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حاضر/ غیاب = باش / نباش = آماده / هست / نیست حضور = پدید محضر / خدمت = باشِست ( باش اِست ) = قرار حضور / آستان / درگاه /محفل / . . . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خجسته همان خوش اِسته بوده یعنی آنچه خوشی در آن قرار گرفته - در رابطه با اِست و اُست و اِشت و اَست پیشتر صحبت کرده بودم اما چکیده وار بگویم همه آنها د ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل ش ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاشیدن در اینجا به معنای ساختن است همچنان در زبان مازندرانی به کسی که خودش را خوب ساخته و پرداخته کرده باشد ( خُب شِرِ بتاشی ِن ) میگویند پس تاشیدن ه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شک را اگر ایرانی بدانیم حتما = بیشک / بیگمان حتما = چرا که نه حتما = صد ( این اقا صد مشکل داره ) ( بطور حتم/قطع = بطور صد ) حتما = صد در صد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شک را اگر ایرانی بدانیم حتما = بیشک / بیگمان حتما = چرا که نه حتما = صد ( این اقا صد مشکل داره ) ( بطور حتم/قطع = بطور صد ) حتما = صد در صد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

مربی و تربیت از ر. ب. ی آمده و برای آن دو واژه زیر پیشنهاد میشود مربی =اَفوَر = شخصی به والایی رساندن سرو کار دارد. مثل کارور ( اف از اپ / up لاتین ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه تشخیص / مشخص و بن آن شخص ریشه ایرانی دارد . پیگشت شخص را بنگرید. . . . . اما بهترین واژه برای تشخیص پِیبُرد میباشد که دوستمان اشاره کردند. . . ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

آشکار : علنی آشکارا : علناً / علنی پیدا : روشن / معلوم ( پی دا = دنبال روز و روشنایی => معلوم ) شیدا :روشن / معلوم ( شید دا = نور روز و روشنایی => م ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از رد پا واژه رج پا را هم داریم به چم نشان و اثر پا و خود واژه رج در زبان مازندرانی به معنای نظم و سامان دهی و خط بکار رفته ( این دیوار رج نیست = این ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

در پاسخ به دوست گرامی که به درستی خواهان واژه بهتری برای مصداق بودند . . . . برای حق واژه یاب/هود را پیشنهاد داده بودم و برای حقیقت فریاب / فرهود ( ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

دمار = لحظات دم /آندم / وهله = لحظه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باش به چم حاضر و حضور است و در باشندگان = حاضرین و باشگاه = مکان حضارین نیز دیده شده است و نمیتواند چم امکان/حتم و . . . را دهد به چم حاضر می باشد و ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با جستاری که من انجام دادم برخی از واژه هایی که در زبان فارسی و نه سایر زبان های ایرانی با واج خ شروع میشود اشاره به خود ( self ) دارد . . . . خدا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه پیراهن یا پیرهن از دو بخش پیر یا پیرا هن / آهن ساخته شده که اگر آنرا تن بدانیم که اصل داستان ساده می شود اما بپردازیم به پِیِ داستان. . . واژه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دنده / دندان / دند و برابر لاتین آن DENT ( همان دند ایرانی ) به هر چیز پله کانی دند گفته می شود و از انجایی که دندان ها بریخت پله کانی و با دندونه در ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

افشین از افشیدن امده و افشان نیز از همان است / همچنین مَثَل افشان و پریشان را نیز از گذشته داریم که با مَدِ اینکه اف و پری هر دو از ریشه آپ ( بالا و ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به علی باقری: به گرد اندرش ، خیمه زاندازه بیش/پس پشت ، پیلان و بالاش پیش این شعر به چمه این است که فضای گرد اندرونی خیمه بزرگ است / از پشت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَر با واژه های سُر / شعر ( شِر ) / شُرشُر / سُرسُره / سار ( جاری ) / شار ( جاری ) / شریان ( راه های مواصلاتی ) و . . . . از یک ریشه میباشد و در همه ...