پیشنهادهای عارف طاهری (٥٣٩)
فقط میتوانم بگویم شهد با انگبین / شیره / شیرابه / نوش یکی میباشد ریشه شناسی انگبین = انگ ( همان هنگ و به چمار جمع می باشد = ایضاً فشرده اینجا کار ...
فقط میتوانم بگویم شهد با انگبین / شیره / شیرابه / نوش یکی میباشد ریشه شناسی انگبین = انگ ( همان هنگ و به چمار جمع می باشد = ایضاً فشرده اینجا کار ...
در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...
در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر اینکه fe منفی ساز باشد که آنگاه shemale بما میفهماند ma ...
در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...
در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...
در ادامه نوشتار دوستمون مجتبی عیوض صحرا باید بگوییم که در زبان لاتین به male مرد گفته میشود و به زن female ک نشان میدهد male یه عنوان کلی میباشد مگر ...
تِر در تِرکانش از ترکیدن آمده و به سرفه بزرگ و همراه با صدای ترکیدن گفته میشود. تراکنش / تَرابری / تَراریخته و تَردست به چم دور است پس داریم ترابر ...
تِر در تِرکانش از ترکیدن آمده و به سرفه بزرگ و همراه با صدای ترکیدن گفته میشود. تراکنش / تَرابری / تَراریخته و تَردست به چم دور است پس داریم ترابر ...
در پاسخ به دوستی که گفتند سیاره از ساری آمده یعنی گردان بگذارید بهتر این موضوع رو باز کنم واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / ...
واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / شیر ( شیر آب ) / ساری و . . . . . . همگی از شار و سار آمده اند و شار و سار یعنی جاری و متحر ...
در پاسخ به دوستی که گفتند سیاره از ساری آمده یعنی گردان بگذارید بهتر این موضوع رو باز کنم واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / ...
در پاسخ به دوستی که گفتند سیاره از ساری آمده یعنی گردان بگذارید بهتر این موضوع رو باز کنم واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / ...
نبرد از نورد و نوردیدن آمده همچنین واژه وردنه ( ابزاری برای پخش و پهن کردن و بار آوردن خمیر به . . . . ) وردن بوده که امروزه به بردن تبدیل شده / میتو ...
نبرد از نورد و نوردیدن آمده همچنین واژه وردنه ( ابزاری برای پخش و پهن کردن و بار آوردن خمیر به . . . . ) وردن بوده که امروزه به بردن تبدیل شده / میتو ...
نبرد از نورد و نوردیدن آمده همچنین واژه وردنه ( ابزاری برای پخش و پهن کردن و بار آوردن خمیر به . . . . ) وردن بوده که امروزه به بردن تبدیل شده / میتو ...
امان از اَ مان ساخته شده و در برخی از گویش و زبان های ایرانی آمان نیز خوانده میشود که میشود بسیار ماندنی ( چیزی که محفوظ است = اطمینان ) از بنواژ ( ...
تارک از تار آمده و به چم تار کوچک است و تاریخ که تاریک بوده و پس از آن مورخ از ریشه های ساخت یافته اربی میباشد . تار به هر چیز ناپیدا و کمپیدا گوین ...
خراب = تباه / کژکل ( در کژ و کله یا کجکُل = کلا کج و ناقص ) / رِقِد ( خراب در زبان مازندرانی ) / ویران مخرب = گژدار / تبهود ( تباه هود = خود تباهی ) ...
کژکُل یا کجکُل که در کج و کُلِ آنرا میبینیم به چم کاملا و کلا کج و ناقص می باشد.
دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...
دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...
دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...
دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...
جریب چمار بسیار دارد برای نمونه 1 - واحد اندازه گیری 2 - گریب بوده که جریب شده و امالش ( منظورش ) چیزی همسان به یقه / هر چیز محصور یا گردی می باشد/ ...
همانطور که دوست خوبمون فرکیانی گفتند قلب نمیتواند اربی باشد و از نشانه های دیگر ان اینست چطور برای کل عضو و اندام انسانی و حیوانی ایرانیان نامی داشتن ...
چال / چول / گودال / سوراخ / سوگال ( سو گال = نوری که از چاله می آید )
دفع = پاد مانند پادزهر مدافع = استپاد تدافع = گارد ( برگرفته از گاردن و گرد ایرانی یعنی حصار زدن )
وثیقه = گرو امانت = گروپاس = گرو پاس = چیزی را بصورت گرو و موقتا پیش کسی امانت ( پاس ) گذاشتن / سپرد موثق = گروباد = گرو باد = گرو باشد = انچه که گر ...
وثیقه = گرو امانت = گروپاس = گرو پاس = چیزی را بصورت گرو و موقتا پیش کسی امانت ( پاس ) گذاشتن موثق = گروباد = گرو باد = گرو باشد = انچه که گرو یافته ...
اگر فل لنگ باشد یعنی تند پا و تیز پا فلنگش در رفت = تیز پایی و سرعتش را از دست داد فلنگ رو بست در رفت = اشاره به تندی و تیزی جهت فرار هم میتواند ...
لَوَرد = لِه وَرد = از امیخت این دو واژه لورد ساخته شده و به چمار کاملا صاف و له شده می باشد و در زبان مازندرانی نیز به چم ته نشین شدن است و گاها برا ...
لَوَرد = لِه وَرد = از امیخت این دو واژه لورد ساخته شده و به چمار کاملا صاف و له شده می باشد وَرد را در وردنه میبینیم که یک لاب ( وسیله ) غلطکوار برا ...
اینم از ریشه یابی پریروز امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خراسانی در ...
اینم از ریشه یابی پریروز / پریشب امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خر ...
اینم از ریشه یابی پریروز امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خراسانی در ...
دوست عزیزمون عمجنده واژه های زیادی رو پیشنهاد دادند اما برخی از آنها همچون گلو برای این منظور نادرست است چرا که گلو از گال آمده و گال به هر چیز حفره ...
دوست عزیزمون عمجنده واژه های زیادی رو پیشنهاد دادند اما برخی از آنها همچون گلو برای این منظور نادرست است چرا که گلو از گال آمده و گال به هر چیز حفره ...
اگر گارد را نگهبان یا محافظ بدانیم آنگاه گاردن که اسم خاص و مکان می باشد میشود جایی که نگهبان دارد اگر گاردن را اسم مکان و خاص بدانیم یعنی باغ آنگاه ...
اگر گارد را نگهبان یا محافظ بدانیم آنگاه گاردن که اسم خاص و مکان می باشد میشود جایی که نگهبان دارد اگر گاردن را اسم مکان و خاص بدانیم یعنی باغ آنگاه ...
واژه پِت در پتیاره فارسی پِتی ( فرو کردن ) مازندرانی پِت کله ( کله فرو رفته یا همان جغد ) و . . . . همگی به چم فرو رفتن است و برابر فرانسوی آن نیز ام ...
مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه من بر سر او هو ...
مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه من بر سر او هو ...
افشان = اف شان ( مقام / جایگاه ) همانند افشین = که میشود والا مقام پس افشان میشود همان افشین یعنی والا مقام / به بالا و . . . موهای افشان = موهای ...
افشا = اپشا = اپ شای = بسیار شای شده و شای را در شایگان / شاید / شایان / شایسته / شایعه / شایع و. . . . میبینیم و شای به چمه مورد توجه می باشد پس افش ...
سازو برگ به چند چون و حواشی هر چیزی اشاره دارد ساز و برگها ( اماد ) رو فراهم کرد آماد = تدارک امادگر = تدارکاتچی امادگران = تدارکاتچیان خوار و بار هم ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...
ایرانیست و از خُل ساخته شده با من همراه باشید به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...