پیشنهادهای عارف طاهری (٣٦٦)
دلیل = دال دلالت = فردال ( فر دال ) فر ( بسیار/ بالا / اوج ) دال ( دلیل ) => فردال = دلیل بسیار داشتن = دلالت دلایل =اندال ( اند دال ( مانند اندرانی ...
جریب چمار بسیار دارد برای نمونه 1 - واحد اندازه گیری 2 - گریب بوده که جریب شده و امالش ( منظورش ) چیزی همسان به یقه / هر چیز محصور یا گردی می باشد/ ...
همانطور که دوست خوبمون فرکیانی گفتند قلب نمیتواند اربی باشد و از نشانه های دیگر ان اینست چطور برای کل عضو و اندام انسانی و حیوانی ایرانیان نامی داشتن ...
چال / چول / گودال / سوراخ / سوگال ( سو گال = نوری که از چاله می آید )
دفع = پاد مانند پادزهر مدافع = استپاد تدافع = گارد ( برگرفته از گاردن و گرد ایرانی یعنی حصار زدن )
وثیقه = گرو امانت = گروپاس = گرو پاس = چیزی را بصورت گرو و موقتا پیش کسی امانت ( پاس ) گذاشتن / سپرد موثق = گروباد = گرو باد = گرو باشد = انچه که گر ...
وثیقه = گرو امانت = گروپاس = گرو پاس = چیزی را بصورت گرو و موقتا پیش کسی امانت ( پاس ) گذاشتن موثق = گروباد = گرو باد = گرو باشد = انچه که گرو یافته ...
اگر فل لنگ باشد یعنی تند پا و تیز پا فلنگش در رفت = تیز پایی و سرعتش را از دست داد فلنگ رو بست در رفت = اشاره به تندی و تیزی جهت فرار هم میتواند ...
لَوَرد = لِه وَرد = از امیخت این دو واژه لورد ساخته شده و به چمار کاملا صاف و له شده می باشد و در زبان مازندرانی نیز به چم ته نشین شدن است و گاها برا ...
لَوَرد = لِه وَرد = از امیخت این دو واژه لورد ساخته شده و به چمار کاملا صاف و له شده می باشد وَرد را در وردنه میبینیم که یک لاب ( وسیله ) غلطکوار برا ...
اینم از ریشه یابی پریروز امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خراسانی در ...
اینم از ریشه یابی پریروز / پریشب امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خر ...
اینم از ریشه یابی پریروز امسال = این سال = سالی که در آن هستیم پارسال = پار سال = > پار = جدا شده که در پاره / پارت / پرت / پرثو ( به ایل خراسانی در ...
دوست عزیزمون عمجنده واژه های زیادی رو پیشنهاد دادند اما برخی از آنها همچون گلو برای این منظور نادرست است چرا که گلو از گال آمده و گال به هر چیز حفره ...
دوست عزیزمون عمجنده واژه های زیادی رو پیشنهاد دادند اما برخی از آنها همچون گلو برای این منظور نادرست است چرا که گلو از گال آمده و گال به هر چیز حفره ...
اگر گارد را نگهبان یا محافظ بدانیم آنگاه گاردن که اسم خاص و مکان می باشد میشود جایی که نگهبان دارد اگر گاردن را اسم مکان و خاص بدانیم یعنی باغ آنگاه ...
اگر گارد را نگهبان یا محافظ بدانیم آنگاه گاردن که اسم خاص و مکان می باشد میشود جایی که نگهبان دارد اگر گاردن را اسم مکان و خاص بدانیم یعنی باغ آنگاه ...
واژه پِت در پتیاره فارسی پِتی ( فرو کردن ) مازندرانی پِت کله ( کله فرو رفته یا همان جغد ) و . . . . همگی به چم فرو رفتن است و برابر فرانسوی آن نیز ام ...
مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه من بر سر او هو ...
مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه من بر سر او هو ...
افشان = اف شان ( مقام / جایگاه ) همانند افشین = که میشود والا مقام پس افشان میشود همان افشین یعنی والا مقام / به بالا و . . . موهای افشان = موهای ...
افشا = اپشا = اپ شای = بسیار شای شده و شای را در شایگان / شاید / شایان / شایسته / شایعه / شایع و. . . . میبینیم و شای به چمه مورد توجه می باشد پس افش ...
سازو برگ به چند چون و حواشی هر چیزی اشاره دارد ساز و برگها ( اماد ) رو فراهم کرد آماد = تدارک امادگر = تدارکاتچی امادگران = تدارکاتچیان خوار و بار هم ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...
سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...
میدان شهر = جایی خاصی از شهر بوده که باید ویژگی خاصی داشته که به ان نام نامیده شده میدان بی شک به گرد بودن آن نیست بلکه به جایی گفته می شده که میتوان ...
کده را در دهکده و میکده میبینیم که میتواند از ریشه های زیر آمده باشد فرضیه یک : کَده - > کَد - > کَت ( مانند کَت و کول که نشان بزرگی می باشد ) - > ک ...
منطقه مرزی = هنگ مرزی / بوم مرزی مناطق = هنگستان حد و محدود = قد و قوار => محدوده = قواره اراضی = بوم
آمال یا از آ مال آمده یعنی مال بسیار = ارزو / هدف مانند آوار = آ وار = بسیار واران شده ( گاها آ در ابتدای برخی از واژه ها نشانه بسیار می باشد ) یا ...
آمال یا از آ مال آمده یعنی مال بسیار = ارزو / هدف مانند آوار = آ وار = بسیار واران شده ( گاها آ در ابتدای برخی از واژه ها نشانه بسیار می باشد ) یا ...
خوار به چمار سبک و کوچک است و خار یا تیغ گل و گیاهان نیز از آن آمده یعنی کوچک و بار یا وسیله خرید امروزی از سنگینی و گرانی آمده ( چرا که بار از باران ...
دشخیم = دُش خیم ریشه یابی دُش با تُش/ توش / توشه / تشک / و گاها دشک ( همان تشک ) یکی می باشد و در جایی به ضربه اشاره دارد و در جایی به کسب تجربه ...
واه ای داریم به نام دشپرورد که پیشنهاد دادم ساده تر و ریزتر شود به روش زیر آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مان ...
واه ای داریم به نام دشپرورد که پیشنهاد دادم ساده تر و ریزتر شود به روش زیر آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مان ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
برای اثبات گفته هام دوبارهخ باز نشر میدم واژه های کوچک و کودک نمونه های دیگر ی از همدیسی با بخشی از کتک می باشند پس پیداست که ک گاها به ریخت کو در ا ...
واژه های خاکستر الگوی کاری ما باید باشد و از آنجا که پاک به چم کاملا عاری می باشد از اینرو داریم پاکستر = کاملا عاری شده واژه مازندرانی کِلِر برابر ...
واژه های خاکستر الگوی کاری ما باید باشد و از آنجا که پاک به چم کاملا عاری می باشد از اینرو داریم پاکستر = کاملا عاری شده واژه مازندرانی کِلِر برابر ...
تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...
تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...
تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...
خلط = اختوف مخلوط = درهم / قاطی / قروقاط / آمیخت / میخت ( همسان با مکیس ) . . . . اختلاط = ریخت / ریخته گری و . . . دو تن با هم اختلاط کردند = دو ...
مخلوط =درهم / قروقاط / قاطی / میخت / میخ ( از در هم آمیختن و بن ماضی آن میخ ( چیزی که دو یا چند چیز را با هم نگه میدارد و مخلوط میکند ) واژه میکس هم ...