پیشنهادهای عارف طاهری (٥٣٩)
سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...
میدان شهر = جایی خاصی از شهر بوده که باید ویژگی خاصی داشته که به ان نام نامیده شده میدان بی شک به گرد بودن آن نیست بلکه به جایی گفته می شده که میتوان ...
کده را در دهکده و میکده میبینیم که میتواند از ریشه های زیر آمده باشد فرضیه یک : کَده - > کَد - > کَت ( مانند کَت و کول که نشان بزرگی می باشد ) - > ک ...
منطقه مرزی = هنگ مرزی / بوم مرزی مناطق = هنگستان حد و محدود = قد و قوار => محدوده = قواره اراضی = بوم
آمال یا از آ مال آمده یعنی مال بسیار = ارزو / هدف مانند آوار = آ وار = بسیار واران شده ( گاها آ در ابتدای برخی از واژه ها نشانه بسیار می باشد ) یا ...
آمال یا از آ مال آمده یعنی مال بسیار = ارزو / هدف مانند آوار = آ وار = بسیار واران شده ( گاها آ در ابتدای برخی از واژه ها نشانه بسیار می باشد ) یا ...
خوار به چمار سبک و کوچک است و خار یا تیغ گل و گیاهان نیز از آن آمده یعنی کوچک و بار یا وسیله خرید امروزی از سنگینی و گرانی آمده ( چرا که بار از باران ...
دشخیم = دُش خیم ریشه یابی دُش با تُش/ توش / توشه / تشک / و گاها دشک ( همان تشک ) یکی می باشد و در جایی به ضربه اشاره دارد و در جایی به کسب تجربه ...
واه ای داریم به نام دشپرورد که پیشنهاد دادم ساده تر و ریزتر شود به روش زیر آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مان ...
واه ای داریم به نام دشپرورد که پیشنهاد دادم ساده تر و ریزتر شود به روش زیر آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مان ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...
برای اثبات گفته هام دوبارهخ باز نشر میدم واژه های کوچک و کودک نمونه های دیگر ی از همدیسی با بخشی از کتک می باشند پس پیداست که ک گاها به ریخت کو در ا ...
واژه های خاکستر الگوی کاری ما باید باشد و از آنجا که پاک به چم کاملا عاری می باشد از اینرو داریم پاکستر = کاملا عاری شده واژه مازندرانی کِلِر برابر ...
واژه های خاکستر الگوی کاری ما باید باشد و از آنجا که پاک به چم کاملا عاری می باشد از اینرو داریم پاکستر = کاملا عاری شده واژه مازندرانی کِلِر برابر ...
تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...
تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...
تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...
خلط = اختوف مخلوط = درهم / قاطی / قروقاط / آمیخت / میخت ( همسان با مکیس ) . . . . اختلاط = ریخت / ریخته گری و . . . دو تن با هم اختلاط کردند = دو ...
مخلوط =درهم / قروقاط / قاطی / میخت / میخ ( از در هم آمیختن و بن ماضی آن میخ ( چیزی که دو یا چند چیز را با هم نگه میدارد و مخلوط میکند ) واژه میکس هم ...
کاربر ایرزاد در پرگار راجبه پر همه چی رو درست گفتی اما گار را اشتباه گفتی که با من همراه باشید از آنجا که بحث از پردیس هم به میان آوردی همه ما میدان ...
سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...
سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...
سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...
تمایل = گرایش / قوس متمایل = قوسار
به پژوهش در حوزه ( پهنه ) هوش مصنوعی ، ارتقا ( آلاشت / بالابرد ) امنیت سامانه ها و محصولات ( فرکامات ) شرکت و خدمات تاکید ( سفارش ، هایش ) نمودم.
برای حق واژه یاب/هود را پیشنهاد داده بودم و برای حقیقت فریاب / فرهود ( به واژه حقیقت بروید ) هدهد را پرنده راستگو میشناسیم و هدا یا خدا از بن همان ر ...
برای حق واژه یاب/هود را پیشنهاد داده بودم و برای حقیقت فریاب / فرهود ( به واژه حقیقت بروید ) هدهد را پرنده راستگو میشناسیم و هدا یا خدا از بن همان ر ...
فانکو آدینات ١٠:١٩ - ١٤٠٢/١٠/١٣ ( برگرفته از ایشان ) آتش: در سنسکریت آصره Aśra و آصره Aśara ( نابود کننده ) ؛ در اوستایی: آثره Aşra، آتَر Atar و آت ...
فانکو آدینات ١٠:١٩ - ١٤٠٢/١٠/١٣ ( برگرفته از ایشان ) آتش: در سنسکریت آصره Aśra و آصره Aśara ( نابود کننده ) ؛ در اوستایی: آثره Aşra، آتَر Atar و آت ...
بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...
بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...
بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...
بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...
قدرت = تاب ( از ریشه تب یا تپ به چم تپیدن تپاندن / ضربان / ضربه و . . . . که بعدها برای بیماری تب به چم برامدگی هم بکار رفت همچون تپه ؛ در برخی از جا ...
واژه تود از توده به معنای جمع شده می باشد برابر aggregate یا همان تجمیع از همینرو به تراکم / تجمیع تومور گفته میشود ایرانی آن تود میشود. انگ به معن ...
meditation از media یا همان رسانه آمده یعنی به چیزی یا کسی رسیدن پس باید دنبال ارتباط / پیوست یا رساندن و . . . . باشیم . از اینرو واژه های زیر پیشنه ...
مثبت = هاچ منفی = ناچ ( منفیش کن = ناچش کن ) منها = کمز منفی 2 منهای مثبت 3 = ناچ 2 کَمَز هاچ3 / منفی 2 از مثبت 3 منها | منفی شه = ناچ 2 از هاچ 3 کَ ...
نفی = ناچ منفی = نای مثبت = های ( هنوز هم به نشانه تایید و نشانه مثبت در برخی از اهالی ایران بکار میرود ) ثبت = درج / ماچ ( به هم رساندن دو چیز ) بر ...
شارع / شرعی / شرور / اشرار و . . . . . . . همگی از سُر / شِر / شار / سار و . . . . . . آمدند و به چم جاری شده و روان شدن است همانطور که در شعر ( شِر ...
بلغور = بل غور غور / غار / گور / کور همه از یک ریشه هستند و در غار ( از درون کوه ) گور ( از درون خاک یا تن ) کور ( از درون تاریکی ) غور ( از عمق ...
پِلغوره یا پِلغور هرچند در زبان مازندرانی برجای مانده اما ریشه یکسان با سایر زبان های ایرانی دارد و همچم با فوران است و فوران از فور ران آمده ( به سر ...
در واژه شناسی دهخدا آمده فلنگ را بستن و در رفتن از پالهنگ رو بستن آمده و چون اسب سواران برای سوار شدن بر اسب از آن استفاده میکردند آهسته به فلنگ درام ...
پَل در پَلِشت ( پَل اِشت ) با پَلید ( پَل ید ) همسان است که در یکی با پسوند اِشت ( قرار ) و در دیگری با ید جور و جمع شده است . . . . همچنین در فلفل ...
برابر دلکاب/دلکاپ به چمه پارا در پا گذاشتن است که در فنون کشتی و کنگفو نیز کاربرد دارد. . . .
این واژه بسیار سان به رکاب و رکب زدن ( کلک زدن ) دارد برخی از جاها به آن دکلاب هم گفته میشود که پیداست به دله کاب اشاره دارد = پا داخل گذاشتن = پاچک ...
بهترین واژه ادبی برای مزاحم واژه کارپیچ است = کسی که باعث پیچش و گره در کار میشود. کارپیچ = مزاحم ( سربار ) پاپیچ = تقلا / پیگیر / اصرار سرپیچ = ن ...