تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه من بر سر او هو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه من بر سر او هو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

افشان = اف شان ( مقام / جایگاه ) همانند افشین = که میشود والا مقام پس افشان میشود همان افشین یعنی والا مقام / به بالا و . . . موهای افشان = موهای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افشا = اپشا = اپ شای = بسیار شای شده و شای را در شایگان / شاید / شایان / شایسته / شایعه / شایع و. . . . میبینیم و شای به چمه مورد توجه می باشد پس افش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازو برگ به چند چون و حواشی هر چیزی اشاره دارد ساز و برگها ( اماد ) رو فراهم کرد آماد = تدارک امادگر = تدارکاتچی امادگران = تدارکاتچیان خوار و بار هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ایرانیست و از خُل ساخته شده با من همراه باشید به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میدان شهر = جایی خاصی از شهر بوده که باید ویژگی خاصی داشته که به ان نام نامیده شده میدان بی شک به گرد بودن آن نیست بلکه به جایی گفته می شده که میتوان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کده را در دهکده و میکده میبینیم که میتواند از ریشه های زیر آمده باشد فرضیه یک : کَده - > کَد - > کَت ( مانند کَت و کول که نشان بزرگی می باشد ) - > ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منطقه مرزی = هنگ مرزی / بوم مرزی مناطق = هنگستان حد و محدود = قد و قوار => محدوده = قواره اراضی = بوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمال یا از آ مال آمده یعنی مال بسیار = ارزو / هدف مانند آوار = آ وار = بسیار واران شده ( گاها آ در ابتدای برخی از واژه ها نشانه بسیار می باشد ) یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمال یا از آ مال آمده یعنی مال بسیار = ارزو / هدف مانند آوار = آ وار = بسیار واران شده ( گاها آ در ابتدای برخی از واژه ها نشانه بسیار می باشد ) یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوار به چمار سبک و کوچک است و خار یا تیغ گل و گیاهان نیز از آن آمده یعنی کوچک و بار یا وسیله خرید امروزی از سنگینی و گرانی آمده ( چرا که بار از باران ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دشخیم = دُش خیم ریشه یابی دُش با تُش/ توش / توشه / تشک / و گاها دشک ( همان تشک ) یکی می باشد و در جایی به ضربه اشاره دارد و در جایی به کسب تجربه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واه ای داریم به نام دشپرورد که پیشنهاد دادم ساده تر و ریزتر شود به روش زیر آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واه ای داریم به نام دشپرورد که پیشنهاد دادم ساده تر و ریزتر شود به روش زیر آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مان ...

پیشنهاد
٠

دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...

پیشنهاد
٠

دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...

پیشنهاد
٠

دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...

پیشنهاد
٠

دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دش پرورد کشیده و سخت است و بهتره اینگونه شود آوردن - > آورد - > ورد ( مانند وردنه یعنی بار آوردن - به نتیجه رساندن مانند فراورده یعنی محصول یا بدست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای اثبات گفته هام دوبارهخ باز نشر میدم واژه های کوچک و کودک نمونه های دیگر ی از همدیسی با بخشی از کتک می باشند پس پیداست که ک گاها به ریخت کو در ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه های خاکستر الگوی کاری ما باید باشد و از آنجا که پاک به چم کاملا عاری می باشد از اینرو داریم پاکستر = کاملا عاری شده واژه مازندرانی کِلِر برابر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه های خاکستر الگوی کاری ما باید باشد و از آنجا که پاک به چم کاملا عاری می باشد از اینرو داریم پاکستر = کاملا عاری شده واژه مازندرانی کِلِر برابر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو زبان مازندرانی که ریشه زبان ایرانی پهلوی دارد اینها کاربرد دارد قطره = چکه / حبه ( برابر با cube لاتین و حبوبات یا قطره ها از اینجا امده ) / پِند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خلط = اختوف مخلوط = درهم / قاطی / قروقاط / آمیخت / میخت ( همسان با مکیس ) . . . . اختلاط = ریخت / ریخته گری و . . . دو تن با هم اختلاط کردند = دو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخلوط =درهم / قروقاط / قاطی / میخت / میخ ( از در هم آمیختن و بن ماضی آن میخ ( چیزی که دو یا چند چیز را با هم نگه میدارد و مخلوط میکند ) واژه میکس هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاربر ایرزاد در پرگار راجبه پر همه چی رو درست گفتی اما گار را اشتباه گفتی که با من همراه باشید از آنجا که بحث از پردیس هم به میان آوردی همه ما میدان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوگند٠٣:١٦ - ١٣٩٥/٠٩/٢٨واژه ی خدمت، که امروزه بجای چند فرایافت ( مفهوم ) بکار میرود : خدمت ( ١ ) = کاری خوبی که برای یکی دیگر بی چشمداست و از روی دوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمایل = گرایش / قوس متمایل = قوسار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به پژوهش در حوزه ( پهنه ) هوش مصنوعی ، ارتقا ( آلاشت / بالابرد ) امنیت سامانه ها و محصولات ( فرکامات ) شرکت و خدمات تاکید ( سفارش ، هایش ) نمودم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برای حق واژه یاب/هود را پیشنهاد داده بودم و برای حقیقت فریاب / فرهود ( به واژه حقیقت بروید ) هدهد را پرنده راستگو میشناسیم و هدا یا خدا از بن همان ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای حق واژه یاب/هود را پیشنهاد داده بودم و برای حقیقت فریاب / فرهود ( به واژه حقیقت بروید ) هدهد را پرنده راستگو میشناسیم و هدا یا خدا از بن همان ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فانکو آدینات ١٠:١٩ - ١٤٠٢/١٠/١٣ ( برگرفته از ایشان ) آتش: در سنسکریت آصره Aśra و آصره Aśara ( نابود کننده ) ؛ در اوستایی: آثره Aşra، آتَر Atar و آت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فانکو آدینات ١٠:١٩ - ١٤٠٢/١٠/١٣ ( برگرفته از ایشان ) آتش: در سنسکریت آصره Aśra و آصره Aśara ( نابود کننده ) ؛ در اوستایی: آثره Aşra، آتَر Atar و آت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه برای فرکانس بجز بسامد ک از پیش باب و نهادینه شدواژه های زیر است فرکانس = بسامد / موج ( موج ایرانیست و از مویژه برامده و ژ به ج و سپس موج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرت = تاب ( از ریشه تب یا تپ به چم تپیدن تپاندن / ضربان / ضربه و . . . . که بعدها برای بیماری تب به چم برامدگی هم بکار رفت همچون تپه ؛ در برخی از جا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه تود از توده به معنای جمع شده می باشد برابر aggregate یا همان تجمیع از همینرو به تراکم / تجمیع تومور گفته میشود ایرانی آن تود میشود. انگ به معن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

meditation از media یا همان رسانه آمده یعنی به چیزی یا کسی رسیدن پس باید دنبال ارتباط / پیوست یا رساندن و . . . . باشیم . از اینرو واژه های زیر پیشنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثبت = هاچ منفی = ناچ ( منفیش کن = ناچش کن ) منها = کمز منفی 2 منهای مثبت 3 = ناچ 2 کَمَز هاچ3 / منفی 2 از مثبت 3 منها | منفی شه = ناچ 2 از هاچ 3 کَ ...