پیشنهادهای آرش ایرانپور (١,٢٩٠)
کهن ترین نام هلند
نام اصلی کشور چین
نام اصلی کشور هند ( به ویژه نیمه شمالی )
نام اصلی کشور ژاپن
نام اصلی کشور یونان که مردم یونانی به آن می شناسندش
در گویش بانشی به شاخه های کوچک درخت چیله می گویند.
نرسیده اش آلو سبز است که به نادرستی آن را گوجه سبز یا گوجه باغی می نامند.
آلو سبز: همان میوه ای که به نادرستی گوجه سبز یا گوجه باغی می نامندش. آلو سبز نرسیده است، اگر برسد می شود آلو زرد
گوجه ( در گویش بانشی )
خوراکی که با سیب زمینی و تخم مرغ می پزند.
کُله مرغی: لانه مرغ ( در گویش بانشی )
در گویش بانشی به چلتوک می گویند چلتیک
شُلَک زدن: هم زدن گِل زمین شالی
زبان بیگانه به همه زبان ها کفته نمیشه، مثلاً زبان هایی که از یک خانواده هستند هرگز نسبت به هم بیگانه حساب نمی شوند چون بیشتر واژگانشان مشترک یا دارای ...
پاسنرده پاسمیل پرتبان
در پارسی میانه: تَپِشنی / اَیارتِش
سیژین
سیژ در پارسی میانه به معنی اضطرار است.
در پارسی میانه: اَچارکی
در پارسی میانه: سیژ
در پارسی میانه: پَرنیکان
در پارسی میانه: شَرمَکین در پارسی نو: شرمگین
مایع گرداندن
در پارسی میانه: پوسدان
در پارسی میانه به معنی عشق است
آپوس در پارسی میانه به معنی آبستن است
در پارسی میانه: آپوس
اَزادان: در پارسی میانه به زنی گفته می شد که دیر باردار شود.
چُستن
در اوستایی: کوات در پارسی میانه: کواد
دشواژیدن
هوواژیدن
باادبی
بی ادبی
در پارسی میانه: دوشئیوازی در پارسی نو: دشواژی
در پارسی میانه: دَمینَک
در پارسی میانه: هوئیواچی در پارسی نو: هوواژی
بندگاه دست و پای اسب و ستور ( واژه نامه استاد فره وشی )
در پارسی میانه به معنی میدان اسب دوانی
در پارسی میانه به معنی تندرو
در پارسی میانه: گوشَسپ
در پارسی میانه: ماتیان در پارسی نو: مادیان
کُرِند: اسب خاکستری ( در پارسی میانه )
در پارسی میانه نام گونه ای اسب بوده
در پارسی میانه به معنی پارچه ظریف
در پارسی میانه به معنی پارچه ابریشمی
در پارسی میانه: تراز
در پارسی میانه: بوپ
در پارسی میانه به معنی پارچه زری بوده
در پارسی میانه: دیپاک