پیشنهادهای Amir hakimi (١٣٥)
پادرمه: پاسدار توده/رمه/مردم
برابر کفرآمیز در زبان های ایرانی حرفه آمیز یا ثواب آمیز است. . . یادتون باشه بیشینه واژگان فنی و کاربردی اسلامی حاصل ترجمان متون ایرانی به عربی است. ...
human به معنی جمع مرتو یا آدمی است شکلی از واژه همگان /همه است که همین واژه به شکل عامه معرب شده شکل باقی مانده در زبان نو ایرانی هامه است که برابر ج ...
هر چیز، معنا یا تصویری که از یک جا به جای دیگر جابجا شود. . . بر این اساس عکسبرداری هم نوعی ترجمان یا ترگمان می شود. . . . تر گمان. . . چرا که یک مف ...
عنوان نمیشود سرنویس چی یک متن؟ اگر بله که می شود زیر نام یا عنوان فرعی عنوان یا نام یا سرنام هم می شود تایتل
زیرزمینی: به معنای سری و مرموز کار کردن / البته کار مخفیانه و غیرقانونی براندازنه هم است
فروگرایی
خردالگو از چیزی
نویافته های ژنتیک باستان شناسی کوچ گسترده از شمال ایران به شمال اروپا را تایید می کند
دستمایه
نمایش دادن/نمایش
معنای روگرفت یا بازنمایی یا کپی هم می دهد
عشق بازی کردن
نشان دادن/ پوشش دادن ( مثلا یک فرهنگ ) / تعریف کردن/ بازشناساندن
نشان دادن
دوستمون پر بیراه نمی گیره آرت با واژه ای آریایی است! و در زیان آلمانی هم واژه ی زاخارین داریم که به معنی لوس و پیش پا افتاده است
جن زده/دیوانه mad در انگلیسی در مواقع در زبان اریایی/ایرانی ریشه دارد/
پذیرش در برابر پس زنی و گذار
ترجمه تصویر گرایی برای این گرایش چندان دقیقی نیست در ترجمه کتاب عکاسی امانیستی ایتالیا به صورت �نقش گرایی" ترجمه شده است که با توجه به کارکرد این گرا ...
کاربس
خود واژه عام/عامه/عامیت از واژه هامه/هام/همه/همگان در زیان های ایرانی آمده/ واژه هیومنیتی یا اومانیستی نیز از همین واژه آمده اند
به آن
برای این واژه برگردانی وجود ندارد من به دوستان مترجم �عکاسی افسون نما� رو پیشنهاد می کنم. این واژه همچنین در برگردان کتاب �عکاسی اومانیستی ایتالیا� ...
چیزی که که زمانمند است در روندی زمانی تکمیل می شود/ مثلا پروژه ی سریالی یک عکاس که در مدت زمانی عمر کاری وی تکمیل می شوند پس این عبارت معنی پیوستگی ز ...
همزمان با دوره ی. . .
چالش گریز
همزمان با کاری . . . . . . . . . . . . . . . به کار دیگری رسیدن وقت گذاشتن برای کاری در عین شلوغی
نمونه: They thought nothing of love - making امر معاشعه را کاملاً ساده می گرفتند ( چون برایشان عادی و پیش پا افتاده بود پس بی فکر عمل می کردند )
بازساخت بازنمود ( در قالب یک گزارش )
روزنگار
همین بود که. . . .
دیوساز
معرفی شد آشنا شد به/با پذیرفته شد در کنار چیزی قرار گرفت آغاز به کار کرد ( در کنار چیزی )
گیرا
بازشناسایی/بازشناسیدن از آنجا که به معنی داوری و معینی سازی میان چند چیز است پس بجای شناسایی می توان از بازشناسایی/بازشناسیدن بهره برد
رضای گرامی واژه عامیانه از واژه رایایی/ایرانی هامه گر - راستا یا همگانی گرفته شده است که خود واژه اومانیستی و انسان گرا ریشه در همان است! بنابراین تض ...
همدستگی" دسته ای که همدل و هم بسته و هم باش یکدیگر در راهی هستند
برشمارش
ساده : ( از منظر پیش پا افتادگی، دم دستی و ناگهانی بودن )
گسست اطلاعاتی/دانشی
مردم شناسی فرهنگی
میزان. . . گستره ی. . . ابعاد. . .
چنانچه/ برای اینکه
خود خواسته چیزی را پذیرفتن
بایسته
متاسفم در مورد دوستان کرد که گویش خودشون رو خارج از دیگر زبان های ایرانی به ویژه پارسی بر می شمارند! دستگاه های یهودی و غربی در کارشون کامل موفق بودن ...
این واژه ترجمان دقیقی در متون عکاسی و هنرسنجی ندارد! پیشنهاد کاربردی من بهره گیری از عبارت �عکاسی تودگانی� برای این سبک عکاسی است
نمیدونم چرا دوستا ن می نویسند پیش! این واژه به عنی پس زمینه/دورنما/نمایی در دوردست است! نه پیش رو! منتهی پیشینه هم معنی میده چون از گذشته می گوید! نا ...