پیشنهادهای Amir hakimi (١١٤)
که در آنجا کندرانجا کندر آنجا
گاهی تنها با کافی است به ترجمه مندقت کنید heir work combined a need to express solidarity with the poor and document their condition as well as a nos ...
کندر کندر آنجا که در آنجا که
حواشی پیرامون
گونه شناسی اجتماعی گونه شناختیِ اجتماعی
از پشت سر ار پشت
وا پس مانده
قرارگاه دیدبانی پاسگاه نگهبانی
فشارهای اجتماعی نیروهای اجتماعی جریانات اجتماعی
گزارش نشده تر دیده نشده تر بی سر و صدا خاموش مانده
. . . . . . . . . . . مگر. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . چون یک . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تنها چون . . . . . ...
فرهنگ فراگیر ملی
تک نگاریک اختصاصی
چون تو / همچون تو/ بسان تو
شبه افکنی در باره ی چیزی کاشت تردید در دل در مورد چیزی به چالش کشی چیزی
was given a voice in some avant - garde periodicals and by the art gallery در اینجا by معنی در می دهد - - - - - - - و در گالری هنر
در جمله این عبارت به صورت" نیز" ترجمه شده This type which featured “primitive” scenes among others, treads an uncertain ideological path: این ریختا ...
عملی نشدن شکست خوردن متوقف شدن به جایی نرسیدن
سرپوش علمی/آکادمیک/پژوهشیک به معنی مخفری کاری و کتمان چیزی در ساحت دانش
به خوبی پوشش یافتن به خوبی رسانه ای شدن تحت پوشش قرار گرفتن منتشر شدن
حالت کرنشگر ( در حال کرنش ) در حال ستایش یا سجده
در حالت پابوسی
دلایل واهی/بی اساس/ناشناخته
پیشتوانه اندیشگانی پشتیبانی فکری
پشتوانه ی باوری
شباهت های آشکار تشابهات ظاهری یکسانگیِ های موضوعی
ترجمانی بر این در واژه نامه های عکاسی ندیدم و به باورم ترجمان درست این عبارت، نوار پیش نمایش است
ترجمانی بر این در واژه نامه های عکاسی ندیدم و به باورم ترجمان درست این عبارت، نوار پیش نمایش است
رنگمایگان خنثی یا خاکستری
رضای گرامی واژه عامیانه از واژه رایایی/ایرانی هامه گر - راستا یا همگانی گرفته شده است که خود واژه اومانیستی و انسان گرا ریشه در همان است! بنابراین تض ...
میزان. . . گستره ی. . . ابعاد. . .
معرفی شد آشنا شد به/با پذیرفته شد در کنار چیزی قرار گرفت آغاز به کار کرد ( در کنار چیزی )
نمونه: They thought nothing of love - making امر معاشعه را کاملاً ساده می گرفتند ( چون برایشان عادی و پیش پا افتاده بود پس بی فکر عمل می کردند )
همزمان با کاری . . . . . . . . . . . . . . . به کار دیگری رسیدن وقت گذاشتن برای کاری در عین شلوغی
همزمان با دوره ی. . .
برای این واژه برگردانی وجود ندارد من به دوستان مترجم �عکاسی افسون نما� رو پیشنهاد می کنم. این واژه همچنین در برگردان کتاب �عکاسی اومانیستی ایتالیا� ...
هاله
ناتوانان بدی/جسمی
چالش گریز
همین بود که. . . .
خود خواسته چیزی را پذیرفتن
بسته به متن به گمان بهترن ترگمان این است: خود ایمن سازی/خود ایمن ساز
چیزی که که زمانمند است در روندی زمانی تکمیل می شود/ مثلا پروژه ی سریالی یک عکاس که در مدت زمانی عمر کاری وی تکمیل می شوند پس این عبارت معنی پیوستگی ز ...
می تواند بسته به متن در راستای معنای گنجاندن به صورت "پوشش دادن رسانه ای" مثلا نیز معن دهد این مجله کارهای . . . . . . را پوشش می داد
داشتن
بازشناسایی/بازشناسیدن از آنجا که به معنی داوری و معینی سازی میان چند چیز است پس بجای شناسایی می توان از بازشناسایی/بازشناسیدن بهره برد
هنرنمایی
به آن