پیشنهاد‌های Amir hakimi (١١٤)

شبه افکنی در باره ی چیزی کاشت تردید در دل در مورد چیزی به چالش کشی چیزی

به چم دانسته و درک هم هست برای نمونه نگاه فلسفی= دانش یا باور فلسفی

was given a voice in some avant - garde periodicals and by the art gallery در اینجا by معنی در می دهد - - - - - - - و در گالری هنر

می تواند بسته به متن در راستای معنای گنجاندن به صورت "پوشش دادن رسانه ای" مثلا نیز معن دهد این مجله کارهای . . . . . . را پوشش می داد

در جمله این عبارت به صورت" نیز" ترجمه شده This type which featured “primitive” scenes among others, treads an uncertain ideological path: این ریختا ...

بسته به متن معنی: گفت نوشت بیان داشت گزارش داد

جان دادن به نیرو دادن به

همچنین/افزون بر این/وانگهی هم معنی می دهد

new meaning دیگر در اینجا جدا از معنای نو می توان معنای دیگر هم معنی کرد

بی پرده نمایی ( گستاخانه )

بسته به متن به گمان بهترن ترگمان این است: خود ایمن سازی/خود ایمن ساز

did not do so with the X. . . . اثر نداشت بر. . . X X. . . . آنرا پس زد

چون تو / همچون تو/ بسان تو

همسو بود با اینهمانی داشت با

می آمد به/ نیز می آمد / چه در پوشش در کنش. برای نمونه: این سبک. . . . . . به نگاه او نیز می آمد

سازگار بودن

عملی نشدن شکست خوردن متوقف شدن به جایی نرسیدن

هنرنمایی

ناشی از . . .

خودگرا

سرپوش علمی/آکادمیک/پژوهشیک به معنی مخفری کاری و کتمان چیزی در ساحت دانش

پس از چندی

پاسداشت/ستایش

برای نمونه

گاهی تنها با کافی است به ترجمه مندقت کنید heir work combined a need to express solidarity with the poor and document their condition as well as a nos ...

کوچک

آثار نظری بدون عنوان نام هنر مند

ناشناسا: مثلا در مورد آثار هنرمندانی که که چاپشان بی ذکر نام و به رسمیت شناسی نق شان چاپ می شود بنابراین این آثار ناشناسا هستند

به خوبی پوشش یافتن به خوبی رسانه ای شدن تحت پوشش قرار گرفتن منتشر شدن

حالت کرنشگر ( در حال کرنش ) در حال ستایش یا سجده

همراهیِ . . . با . . . .

گمنام

دلایل واهی/بی اساس/ناشناخته

در حالت پابوسی

حواشی پیرامون

ناتوانان بدی/جسمی

رده شناختی

گونه شناسی اجتماعی گونه شناختیِ اجتماعی

تک نگاریک اختصاصی

از پشت سر ار پشت

از اونجا که بار جنسیتی داره نه تنها منشی بنابراین بهتره virility نرینگی ترجمه بشه

بازتاب نمایش

به عنوان فعل هم کاربرد دارد

رندانه

داشتن

جاسوسی خبررسانی

وا پس مانده

قرارگاه دیدبانی پاسگاه نگهبانی

برداشت دریافت

دفتر بخش