پیشنهادهای Amir hakimi (١٩١)
نو تن ( یابی ) نوتن/ بازکابدگیری نوپیکر
هم رایی با همسویی با تاکید بر
سطحی ( نگر )
ایده�ی والتر بنیامینیِ دِنک بیلْت به به صورت بیشتر به �شمایلِ اندیشه� یا �تصویرِ اندیشه� ترجمه می�شود. از کتاب عکاسی و جریان ها در فرهنگ معاصر یادنگ ...
در . . . . کاربردی تر
خواهی نخواهی
به درازای
فرو رفتن در تا خوردن پیچیدن در جمع شدن تاب خوردن چین می خورد بسته شدن تافت خوردن
دوستمون درست گفت این واژه همون واژه کهن اریایی ماچ/مچ است است که در زبان فارسی نو به شکل ماچ باقی مانده/ به معنی جفت خوردن/ کنارهم نشستن/ بر هم نشستن/
بود درونی/ باطن
بافمند: دارای بافت مشخص
بی مورد
بخشیدن. . . . . . . بخشی
رقم خوردن
دوست خود ترک پندارمون گرایش را واژه ای ترکیی می خواند! و اصلا به ریشه این واژه و اینکه اصولا زبان ترکی مانند تباری ترکی یک زبان التصاقی یا پیوندی از ...
یا همان
دارای
نگرش به. . . .
نگاه کرد به. . .
تصور برداشت ( از ) نگارش
دانسته/شناخته ها
گویا
تصور
نگاهش در مورد باورش در مورد ژرف نگری در مورد
و از و . . . و البته که در مورد . . . . هم چنین است که این مهم در مورد . . . هم صدق می کند
معنی اثر یا پیشامد هم شاید بدهد: به عنوان اثر نمایشگاهی در پرفورمنس آرت
داده برابر است با امر واقع یا فکت ناداده: برابر است با امیز ذهنی/خیالی و ناواقع
بی امان
چندکاره
اندیشه زا/ چیزی که اندیشه میزاید هم کنشگر است هم واکنشی
. . . . . ترین
در پی. . . . . . . . . . . ناشی از. . . . . . . . . . زاده ی . . . . . . . . . آمده از
ژرف نگری
در استانه ی. . . . .
مورد توجه قرار دادن
خود - آشکار - بودنی�ها : هرآنچه از خود در خود سراغ دارید! چیزهایی که می دانید و گواه وجود شمایند
بازگو کردن بازنمایی کردن
بی اثر کردن
دلالت انگاری
افسارکشی/ممیزی/بایدنباد در چیزی
سوژه بودگی
ورای. . . فرای. . . . بی نیاز از
هنجارسازی
ارتباط عمومی ارتباط فراگیر ارتباط همگانی/جمعی همرسانی داده
دستکاری
فزاینده/فزایندگی
روبه فرونی رو به رشد
پوشش دادن/ در برگرفتن
دوربین پایش و دیده بانی
باز فعل باز دویدن. . . بازخواندن. . .
جمع هنگام ها به صورت کلی می شود: زمان بنابراین معنی زمان می دهد
در کنار کنار پیش در
چراکه. . .
بنا بر پژوهش های منوچهر جمالی سیمرغ همان ایزدبانو اشا/ارتا ( اتش ) یا خداوندگار کرسی است. . . سین بنابراین در این جا می تواند همان اثر/آتش باشد بناب ...
عامه، عموم عام همه معرب واژه های ایرانی هامه، هام، همگان هستند که همه از همه یا همه مردم مربوط است واژه هیومن نیز از همین ریشه است
مفتون از
مفتون شدن به مفتون. . . شیدای
پادرمه: پاسدار توده/رمه/مردم
برابر کفرآمیز در زبان های ایرانی حرفه آمیز یا ثواب آمیز است. . . یادتون باشه بیشینه واژگان فنی و کاربردی اسلامی حاصل ترجمان متون ایرانی به عربی است. ...
human به معنی جمع مرتو یا آدمی است شکلی از واژه همگان /همه است که همین واژه به شکل عامه معرب شده شکل باقی مانده در زبان نو ایرانی هامه است که برابر ج ...
عنوان نمیشود سرنویس چی یک متن؟ اگر بله که می شود زیر نام یا عنوان فرعی عنوان یا نام یا سرنام هم می شود تایتل
زیرزمینی: به معنای سری و مرموز کار کردن / البته کار مخفیانه و غیرقانونی براندازنه هم است
فروگرایی
خردالگو از چیزی
نویافته های ژنتیک باستان شناسی کوچ گسترده از شمال ایران به شمال اروپا را تایید می کند
دستمایه
نمایش دادن/نمایش
معنای روگرفت یا بازنمایی یا کپی هم می دهد
عشق بازی کردن
نشان دادن/ پوشش دادن ( مثلا یک فرهنگ ) / تعریف کردن/ بازشناساندن
نشان دادن
دوستمون پر بیراه نمی گیره آرت با واژه ای آریایی است! و در زیان آلمانی هم واژه ی زاخارین داریم که به معنی لوس و پیش پا افتاده است
جن زده/دیوانه mad در انگلیسی در مواقع در زبان اریایی/ایرانی ریشه دارد/
پذیرش در برابر پس زنی و گذار
ترجمه تصویر گرایی برای این گرایش چندان دقیقی نیست در ترجمه کتاب عکاسی امانیستی ایتالیا به صورت �نقش گرایی" ترجمه شده است که با توجه به کارکرد این گرا ...
کاربس
خود واژه عام/عامه/عامیت از واژه هامه/هام/همه/همگان در زیان های ایرانی آمده/ واژه هیومنیتی یا اومانیستی نیز از همین واژه آمده اند
به آن
برای این واژه برگردانی وجود ندارد من به دوستان مترجم �عکاسی افسون نما� رو پیشنهاد می کنم. این واژه همچنین در برگردان کتاب �عکاسی اومانیستی ایتالیا� ...
چیزی که که زمانمند است در روندی زمانی تکمیل می شود/ مثلا پروژه ی سریالی یک عکاس که در مدت زمانی عمر کاری وی تکمیل می شوند پس این عبارت معنی پیوستگی ز ...
همزمان با دوره ی. . .
چالش گریز
همزمان با کاری . . . . . . . . . . . . . . . به کار دیگری رسیدن وقت گذاشتن برای کاری در عین شلوغی
نمونه: They thought nothing of love - making امر معاشعه را کاملاً ساده می گرفتند ( چون برایشان عادی و پیش پا افتاده بود پس بی فکر عمل می کردند )
بازساخت بازنمود ( در قالب یک گزارش )
روزنگار
همین بود که. . . .
دیوساز
معرفی شد آشنا شد به/با پذیرفته شد در کنار چیزی قرار گرفت آغاز به کار کرد ( در کنار چیزی )
گیرا
بازشناسایی/بازشناسیدن از آنجا که به معنی داوری و معینی سازی میان چند چیز است پس بجای شناسایی می توان از بازشناسایی/بازشناسیدن بهره برد
رضای گرامی واژه عامیانه از واژه رایایی/ایرانی هامه گر - راستا یا همگانی گرفته شده است که خود واژه اومانیستی و انسان گرا ریشه در همان است! بنابراین تض ...
همدستگی" دسته ای که همدل و هم بسته و هم باش یکدیگر در راهی هستند
برشمارش
ساده : ( از منظر پیش پا افتادگی، دم دستی و ناگهانی بودن )
گسست اطلاعاتی/دانشی
مردم شناسی فرهنگی
میزان. . . گستره ی. . . ابعاد. . .
چنانچه/ برای اینکه
خود خواسته چیزی را پذیرفتن
بایسته
متاسفم در مورد دوستان کرد که گویش خودشون رو خارج از دیگر زبان های ایرانی به ویژه پارسی بر می شمارند! دستگاه های یهودی و غربی در کارشون کامل موفق بودن ...
این واژه ترجمان دقیقی در متون عکاسی و هنرسنجی ندارد! پیشنهاد کاربردی من بهره گیری از عبارت �عکاسی تودگانی� برای این سبک عکاسی است
نمیدونم چرا دوستا ن می نویسند پیش! این واژه به عنی پس زمینه/دورنما/نمایی در دوردست است! نه پیش رو! منتهی پیشینه هم معنی میده چون از گذشته می گوید! نا ...
هاله
پیچیدن ( به خود ) مثه فنر
رنگمایگان خنثی یا خاکستری
در پای. . . . در دامنه ی
پخته شکوهمند
به دوستان عکاس و مترجمان این حوز پیش نهاد می شود به جای عکاسی منظره و عکاسی چشم انداز که در خیلی از متون کار رو سخت می کنند از این برگردان بهره بگیرن ...
فضا متن ( مثلا متن پژوهشی ) مجاری علمی
پرهوادار
بر می ساخت برساخت برساختن یا از نو ساختن
این واژه در تمان زمان های ایرانی مشترک است، محلی نیست! هموند به معنی عضو هموندان: اعضا
شباهت های آشکار تشابهات ظاهری یکسانگیِ های موضوعی
گزارش نشده تر دیده نشده تر بی سر و صدا خاموش مانده
شمار بالا شمار زیاد ( از چیزی )
پشتوانه ی باوری
پیشتوانه اندیشگانی پشتیبانی فکری
جدا از سبک میتواند معنی سبک یا سیاق هم بدهد
در پرده در پشت پرده در خفا پنهانی ضمنی
نادیده گیری
توجه جداگانه توجه ی ویژه
ترجمانی بر این در واژه نامه های عکاسی ندیدم و به باورم ترجمان درست این عبارت، نوار پیش نمایش است
ترجمانی بر این در واژه نامه های عکاسی ندیدم و به باورم ترجمان درست این عبارت، نوار پیش نمایش است
کارکرد. . . چگونگی. . . روندی که. . . . روندی. . . . . .
آشنایی
فراهم آورد مطرح کرد
واپس ماندگی
فرهنگ فراگیر ملی
یادآور شد
که در آنجا کندرانجا کندر آنجا
کندر کندر آنجا که در آنجا که
تودگانی تودگانه
. . . . . . . . . . . مگر. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . چون یک . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تنها چون . . . . . ...
خودبزرگ انگارانه خود ستایانه
نیم بند
فشارهای اجتماعی نیروهای اجتماعی جریانات اجتماعی
folkloric در این جمله به معنای ساده یا عمومی یا غیر رسمی است he is standing there, looking folkloric
دفتر بخش
برداشت دریافت
قرارگاه دیدبانی پاسگاه نگهبانی
وا پس مانده
جاسوسی خبررسانی
داشتن
رندانه
به عنوان فعل هم کاربرد دارد
بازتاب نمایش
از اونجا که بار جنسیتی داره نه تنها منشی بنابراین بهتره virility نرینگی ترجمه بشه
از پشت سر ار پشت
تک نگاریک اختصاصی
گونه شناسی اجتماعی گونه شناختیِ اجتماعی
رده شناختی
ناتوانان بدی/جسمی
حواشی پیرامون
در حالت پابوسی
دلایل واهی/بی اساس/ناشناخته
گمنام
همراهیِ . . . با . . . .
حالت کرنشگر ( در حال کرنش ) در حال ستایش یا سجده
به خوبی پوشش یافتن به خوبی رسانه ای شدن تحت پوشش قرار گرفتن منتشر شدن
ناشناسا: مثلا در مورد آثار هنرمندانی که که چاپشان بی ذکر نام و به رسمیت شناسی نق شان چاپ می شود بنابراین این آثار ناشناسا هستند
آثار نظری بدون عنوان نام هنر مند
کوچک
گاهی تنها با کافی است به ترجمه مندقت کنید heir work combined a need to express solidarity with the poor and document their condition as well as a nos ...
برای نمونه
پاسداشت/ستایش
پس از چندی
سرپوش علمی/آکادمیک/پژوهشیک به معنی مخفری کاری و کتمان چیزی در ساحت دانش
خودگرا
ناشی از . . .
هنرنمایی
عملی نشدن شکست خوردن متوقف شدن به جایی نرسیدن
سازگار بودن
می آمد به/ نیز می آمد / چه در پوشش در کنش. برای نمونه: این سبک. . . . . . به نگاه او نیز می آمد
همسو بود با اینهمانی داشت با
چون تو / همچون تو/ بسان تو
did not do so with the X. . . . اثر نداشت بر. . . X X. . . . آنرا پس زد
بسته به متن به گمان بهترن ترگمان این است: خود ایمن سازی/خود ایمن ساز
بی پرده نمایی ( گستاخانه )
new meaning دیگر در اینجا جدا از معنای نو می توان معنای دیگر هم معنی کرد
همچنین/افزون بر این/وانگهی هم معنی می دهد
جان دادن به نیرو دادن به
بسته به متن معنی: گفت نوشت بیان داشت گزارش داد
در جمله این عبارت به صورت" نیز" ترجمه شده This type which featured “primitive” scenes among others, treads an uncertain ideological path: این ریختا ...
می تواند بسته به متن در راستای معنای گنجاندن به صورت "پوشش دادن رسانه ای" مثلا نیز معن دهد این مجله کارهای . . . . . . را پوشش می داد
was given a voice in some avant - garde periodicals and by the art gallery در اینجا by معنی در می دهد - - - - - - - و در گالری هنر
به چم دانسته و درک هم هست برای نمونه نگاه فلسفی= دانش یا باور فلسفی
شبه افکنی در باره ی چیزی کاشت تردید در دل در مورد چیزی به چالش کشی چیزی