پیشنهاد‌های امیر جباری، مدرس و مترجم (٣٤٢)

بازدید
٦٨٨
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

animate یعنی به حرکت درآوردن و animated میتواند به معنی به حرکت در آمده باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برگزار کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسم مقدس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این واژه بیشتر در British English بکار میره!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثلاً: The girl gives me a good impression این دختر حس خوبی به من میدهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Ventilated space = هوای آزاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نکته: در British English، از to fancy به جای to feel like استفاده میشود که to feel like در American English استفاده میشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوشیدنی الکلی ترکیبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به اِمِریکن در معنای ناتوان، از disabled استفاده میکنن که در بریتیش از این واژه ( یعنی invalid ) استفاده میشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Hit the curb

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

من یه مثال میزنم: The girl leans out of the window. یعنی: دختر از پنجره به بیرون خم میشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی آسیب که پنجه پا وارد میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

موردِ مناسب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحسین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای کلمه ی extention ایراد داره! در اصل، extension cord ( یا extension lead ) هست!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به سه راهی ( یا سیم رابط که پریز داره! ) میگن: Extension cord یا Extension lead

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To put on layers یعنی: چندین لباس را روی هم پوشیدن ( به منظور گرم تر شدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وقتی به زبانی که بهش زیاد مسلط نیستیم و موقعی که حین تکلم سکوت میکنیم؛ به اون سکوت کردن to clam upمیگن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنایه از شخصِ خیلی استوار و مقاوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمک پاش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به پا شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( ناگهان و به سرعت ) به عقب رفتن یا برگشت کردن ( بیشتر در جنگ )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Intransitive and transitive verb

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نه از. وقتی این عبارت در ابتدای جمله میاد، دقیقاً جمله ی حال کامل ( یا ماضی نقلی ) رو میسازه با این تفاوت که جمله با تأکید است. مثلاً: Not since I ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کمک کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصدر محض. مثلاً: Don't pay ==> not pay To go ==> go

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

زنگ مدرسه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عامل مُد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پذیرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پشت کسی رو خالی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نمایش گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخن فریبنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To wheedle money out of somebody = با چاپلوسی و یا به زور پول از کسی گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Before our eyes = جلوی چشمِ ما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چراگاه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درگیر شدن با موضوعی به معنای وارد شدن به حوزه ی کاری به خصوصی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به صورت پرسشی به معنیِ "میدونی؟" استفاده میشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

On time = درست سر وقت In time = قبل از وقتِ مقرر Late = دیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گُل کردن هم معنی میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به عنوان مترادف این کلمه میشه philanthropy رو در نظر داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معلوم و مشخص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوش بین باش!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Wind up in منتهی شدن به

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخالفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فردِ دنیا ندیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با تقوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برمَلا شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Salubrious marriage = ازدواج سالم و موفق