ترجمههای علی اکبر منصوری (١٧٦)
متوجه شدم که او دزدکی یه نیم نگاهی به ساعتش انداخت.
جوجه های تازه سر از تخم درآورده، برای مادرشان جیک جیک می کردند/ نوزادان تازه از تخم درآمده، با جیک جیک کردن مادرشان را صدا می کردند!
یالا بچه ها، بهتره راه بیفیتید/ باید دست به کار بشید!
من قرار است هفته آینده کار تزئینات رو شروع کنم!
من برای مهمونی بالماسکه یک دست لباس مخصوص کابویی دارم.
تعدادی از رقصنده های مراسم بالماسکه، ماسکهای رنگارنگی پوشیدند.
من برای تعطیلات تابستان امسال، آنتی پودها ( اون طرف کره زمین ) را ترجیح میدم! ( منظور از آنتی پودها نقاط متقاطر یا متقابل بر روی کره زمین هستند که به ...
بیایید بریم وگرنه آنها یک گروه تجسس میفرستند.
بهتره که برای مطالعه اون کتاب دست بکار بشی اگر میخواهی که اونو یک ماهه تموم کنی.
وقتی رفتن سخت میشود، سرسخت ها و انسان های قوی هستند که به پیش میروند/ در شرایط دشوار است که دوست و دشمن مشخص میشود/ارزش انسانها در هنگام سختی معلوم م ...
اون مبارز دو تا مشت به چانه حریفش وارد آورد/زد.
اقتدار بصورت سلسله مراتبی ( از بالا به پایین ) میباشد و از کانال های ارتباطی رسمی که معمولا بصورت عمودی هستند و سیاست ها و رویه های کاملا مشخص بهره م ...
برخی از کسانی که به یک شیوه مدیریتی از بالا به پایین قدیمی تر عادت کرده اند، نسبت به یک همچین رویکردی بدبین هستند.
از جمله فضایل بیشمار او وفاداری، شجاعت و صداقت میباشد!
شرکت قبلا به سهامدارنش بر حسب صلاحدید، سود اضافی میداد!
کمیسیون با حذف سیستم بحث برانگیز پرداخت پاداش، از موضع خود بازگشت.
همه کهنه سربازان جنگ جهانی دوم، یک حقوق اضافه بصورت پرداختی ماهیانه در آن سال دریافت کردند.
بهتره از لبه اضافه بیاد تا از انتها! ( یک ضرب المثل قدیمی آمریکایی است کنایه از این دارد که بهتره تا وقتی جوان هستید صرفه جویی و پس انداز کنید تا در ...
جولیا مجبور بود اون اشتیاقی که برای نوازش موهای او داشت را سرکوب کند!
اگر بدویم هنوز هم میتوانیم به اتوبوس برسیم/سوار اتوبوس بشیم.
او پسر را وقتی که سعی داشت فرار کند، دستگیر کرد/گرفت.
اگر کمی جابجا بشید برای یک نفر دیگر ( هم ) جا هست!
صندلی هاش میتوانند بچرخند اما بطرف بالا یا پایین حرکت نمیکنند!/بالا و پایین نمیشوند!
بچه ها سریع یاد میگیرند و مشتاقانه منتظر صعود به تیم نوجوانان هستند. /نمیتوانند برای رفتن به تیم نوجوانان صبر کنند!
او برای صعود از نردبان ترقی مشتاق بود!
نردبان را محکم بگیر و هر بار یک پله بالا برو!
جابجا شو جان، و اجازه بده تا خانم بنشیند.
زندانی موفق به فرار از غل و زنجیرش شد. /زندانی موفق شد از غل و زنجیر ش آزاد شود. /زندانی موفق به باز کردن غل و زنجیرش شد.
باشد که این ولنتاین با خدای عشق، کیوپید، و گرمای عاشقانه به ما برکت دهد. روز ولنتاین مبارک عسلم!
وعده هایش فقط در حد حرف مفت بودند!
اون آقا آنطور که باید شخص مناسبی/شوهر ایده الی برای خانم نیست.
آخر فیلم به بهترین شکل دلخواه قابل پیش بینی بود.
شما فکر میکنید که اون زورگیرها باید بیشتر مجازات شوند? دقیقا درسته، من کاملا موافقم.
دوستانت را بیاور حتما - به شرطی که من بدونم چند نفر می آیند.
خانه اش همیشه باید مرتب و منظم باشد/ دقیقا همونطور که اون دلش میخواهد باشد.
او براق کردن اسباب و اثاثیه و درست کردن هر چیزی را به بهترین شکل/ به شکل دقیق، دوست داشت.
اون کمالگراست - همه چیز باید دقیقا همانطوری باشد که او میخواهد.