پیشنهادهای عباس اسماعیلزاده (١٠٩)
فشار آور سنگین دشوار، سخت کار فشارآور strenuous job تمرین سخت strenuous exercise وظیفه سنگین strenuous duty سوئدی ( سویدی ) anstr�ngande
غثیان ( در زبان گفتاری دری ) غثیان کردن: بالا اوردن، استفراغ کردن
تخثر ـ دلمه شدگی؛ دلمه شدن؛ لخته شدن انگلیسی: coagulation، سویدی ( سوئدی ) : koagulation خون لخته گی، انعقاد خون، تخثر خون: blood coagulation، به سو ...
ذخیره لغات ـ حجم واژها، شمار واژه ها ( ئی که یک نفر یاد دارد ) ذخیره لغات انگلیسی سارا الان رشد می کند. Sara's English vocabulary is growing now. ...
فقدان توجه و فرط فعالیت
گشت و گذر؛ گشت و گذار سیر و تماشا ( به گویش دری ) سَیل و تماش به سویدی ( سوئدی ) utflykt
جگرخون، خون جگر ( khon - jigar ) بسیار اندوهگین، خیلی غمگین او را دیدم و جگرخون به نطر می رسید به انگلیسی: depressed; sad به سویدی ( سوئدی ) : sorgs ...
SRHR به انگلیسی Sexual and Reproductive Health and Rights به سوئدی ( سویدی ) Sexual Reproduktiv H�lsa och R�ttigheter حقوق ( مدنی ) و سلامت تکثر جنس ...
creative کلمه ی صفت است و دارای دو معنی 1. نو آور، نو آورنده، مبتکر: شخص مبتکر creative person 2. ابتکار آمیز نقاشی ابتکار آمیز creative drawing
توجه مبذول نمایید توجه مبذول فرمایید
مهین ( با تلفظ متداول "مه یین" ma - i:n" ) در گویش دری کاربرد بیشتر دارد و صرفاَ به این معانی: 1 ـ لاغر ـ آدم قد مهین ـ شخص لاغر اندام 2. باریک؛ ناز ...
پی تی اس دیPost Traumatic Stress Disorder = PTSD اختلالات روانی ناشی از آسیبهای ماندگار ـ ناخوشیهای روانی که در اثر صدمات شدید جسمانی یا روانی و یا ...
دچار دچار شده مصاب به بیماری سرطان
Post Traumatic Stress Disorder به انگلیسی Posttraumatisk stressyndrom به سویدی ( سوئدی ) اختلالات روانی ناشی از آسیب های ماندگار ( مهندس اسماعیلزاده ...
زبان باز و هرزه گو داد و بیداکن و بی آبرو لچری کردن: داد و بیداد و آبرو ریزی کردن
در گویش دری آدم ناتوان و درمانده آدم لاغر و ناتوان آدم پیر و لاغر آدم بیمار و ضعیف
استحاله در بیولوژی به معنای تبدیل شدن یک چیزی به چیز دیگر؛ به گونه نمونه تبدیل شدن کرم ابریشم به پروانه استحاله به انگلیسی: metamorphosis استحاله به ...
اشاره خوب؛ رهنمایی مفید useful hints اشاره های خوب؛ رهنمایی های مفید
تنبه ( دری ) ، تمبه ( در تلفظ عامیانه ) ـ تخته چوب یا میله ای به جهت اطمینان و محکم نگهداشتن به پشت در ( دروازه ) می گذارند
چاشت ( دری ) ظهر نان چاشت / غذای چاشت ناهار نیم چاشت ( ni:m cha:sht ) حوالی ساعت ده تا ظهر از صبح تا چاشت در مکتب بودن از صبح تا ظهر در مدرسه بودن
چارمغز، چهارمغز
میوه و خوراکه ای که به گونه میان وعده در هنگام بعد از ظهر تا عصر خورده شود. ورزشکاران را به عصریه دعوت کردن
چکاوه، شکرآب جوش داده و غلیظ، شربت جوش داده و غلیظ چکاوه جلبی ( زولبیا ) ، شربت غلیظ و به قیام آمدهء زولبیا baking syrup چکاوه نان و شیرینی پزی
pass
confirmation send confirmation تاییدیه فرستادن
مایه گذاری ( به معنای مجازی ) ؛ سرمایه گذاری ( معنوی ) investment سرمایه گذاری روی آموزش کودک investment in child's education
( در جمع ) منسوبین، کارمندان staff منسوبین سفارت embassy staff
pedagogy آموزش و پرورش ( علوم تربیتی ) تعلیم و تربیت، تعلیم و تربیه ( کودکان و اطفالی که برای آموختن مشکلات ( به ویژه ذهنی ) دارند
دبیر آموزش و پرورش ویژه در مهد کودک، کودکستان ( و دوره پیش دبستانی و ابتدایی ) معلم آموزش و پرورش اختصاصی کودکان ـ کسیکه پس از اتمام دوره تربیت معلم ...
حنا ( عربی ) خینه بند ـ دستمالی که روی خینه تازه ببندند خینه بندان، شب خینه بندان ـ شب پیش از شب عروسی که کف دست عروس و داماد و نزدیکترین بستگان شان ...
1. حظ بردن 2ـ مزه بردن از؛ حال کردن
1ـ حظ بردن، لذت بردن 2ـ مزه بردن از
تپ تپ دل، تپش دل ( نه به معنای ضربان قلب ) تپش دل به گونه ای که گویا آواز آنرا انسان می شنود چنانچه در هنگام هراسیدن یا شتابان دویدن
به شور آوردن، تحریک نمودن عصاب خورد کردن
پرس و جو کننده؛ مامور تحقیق؛ تحقیق گیرنده؛ مامور تحقیقات
امانت ـ کتاب عاریه نمودن، کتاب به امانت گرفتن
تاب آوردن، دوام آوردن؛ مقاومت کردن
1. تولید مصنوعی صدای انسان 2. صدای مصنوعی انسان
تکمله
اصوات شناسی، علم اصوات ـ علم شناخت و مطالعه آواهای زبانی
mimique ( فرانسوی ) : تغییر حرکات چهره و صورت ـ با تغییر حرکات صورت مطلبی را بیان کردن
prestige
کرامت؛ فضیلت؛ حرمت؛ شأن
لوله یا چیزی که شباهت به نول ( منقار ) پرنده داشته باشد. نوله آفتابه، نوله کتری. سر نوله شکستن یعنی نوک لوله شکستن
1. اقلیم هوشمند 2. اقلیم هوشمندی
ویب جو، ویب یاب ( در علوم کامپیوتر و اینترنت )
( در علوم کامپیوتر و اینترنت ) ویب جو، ویب یاب
in case ( conjunction )
به این شکل 1. in such a way, in this way 2. as follows 3. like this
موافقت نامه 1. agreement 2. approval 3. assent