excursion

/ɪkˈskɜrʒən//ɪksˈkɜːʃən/

معنی: گردش، سیر، گشت، گردش بیرون شهر
معانی دیگر: (سفر کوتاه که در محل آغاز پایان می یابد) گشت، سفر تفریحی، گشت و گذار، گلگشت، تور، گشت و گردش، (کشتی و هواپیما و ترن و اتوبوس) سفر رفت و برگشت (با تخفیف و محدودیت تاریخ حرکت)، وابسته به چنین سفری، گروهی که با هم به چنین سفری می روند، همسفران، توریستی، انحراف، کژروی، (فیزیک - پزشکی) برون گردی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a short journey undertaken for a specific purpose.
مترادف: sally, trip
مشابه: drive, expedition, jaunt, journey, junket, outing, pilgrimage

- an excursion to Hawaii
[ترجمه گوگل] یک سفر به هاوایی
[ترجمه ترگمان] سفری به هاوایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a group pleasure tour, often at a reduced fare, or the group of people taking such a tour.
مشابه: cruise, expedition, tour

- an excursion cruise
[ترجمه گوگل] یک کشتی تفریحی
[ترجمه ترگمان] سفر سیاحتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: diversion from the topic at hand; digression.
مترادف: digression, divagation, diversion, parenthesis
مشابه: aside, distraction, interruption

جمله های نمونه

1. an excursion ticket
بلیط سفر رفت و برگشت با تخفیف

2. our excursion took us from london to cambridge, then to stratford and back to london
گردش ما از لندن به کمبریج و سپس به استراتفورد و دوباره به لندن ادامه یافت.

3. the excursion of the eyes from a midmost position
برونگردی چشم ها از جایگاه میانی خود

4. to go on an excursion
به سفر تفریحی رفتن

5. I have arranged with my classmates for an excursion to the beach.
[ترجمه گوگل]با همکلاسی هایم برای گشت و گذار در ساحل هماهنگ کرده ام
[ترجمه ترگمان]من با همکلاسی هایم برای گردش به ساحل ترتیب داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Included in the tour is an excursion to the Grand Canyon.
[ترجمه گوگل]در این تور یک گشت و گذار به گراند کنیون گنجانده شده است
[ترجمه ترگمان]سفری به گراند کانیون و سفر به گراند کانیون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This year's annual excursion will be to Lincoln.
[ترجمه گوگل]سفر سالانه امسال به لینکلن خواهد بود
[ترجمه ترگمان]سفر سالانه این سال به سمت لینکلن خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In Bermuda, Sam's father took him on an excursion to a coral barrier.
[ترجمه گوگل]در برمودا، پدر سام او را به سفری به یک دیوار مرجانی برد
[ترجمه ترگمان]در برمودا، پدر سم او را به یک گردش به یک سد مرجانی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our class will make an excursion to the seaside.
[ترجمه گوگل]کلاس ما به ساحل دریا سفر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]کلاس ما گردشی به کنار دریا خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our boss loves to bike for an excursion.
[ترجمه گوگل]رئیس ما عاشق دوچرخه سواری برای گردش است
[ترجمه ترگمان]رئیس ما عاشق دوچرخه سواری برای گردش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He shepherded us on an excursion.
[ترجمه گوگل]او ما را در یک سفر شبانی کرد
[ترجمه ترگمان]او ما را به گردش می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We went on an excursion to the Pyramids.
[ترجمه گوگل]رفتیم گشت و گذار به اهرام
[ترجمه ترگمان]به سوی اهرام رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They've gone on an excursion to York.
[ترجمه گوگل]آنها به یک گردش به یورک رفته اند
[ترجمه ترگمان]ان ها برای گردش به نیویورک رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After a brief excursion into drama, he concentrated on his main interest, which was poetry.
[ترجمه گوگل]پس از گشت و گذار کوتاهی در درام، او بر علاقه اصلی خود که شعر بود تمرکز کرد
[ترجمه ترگمان]پس از گردشی مختصر در درام، علاقه اصلی خود را که شعر بود متمرکز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گردش (اسم)
flow, progress, operation, movement, travel, period, airing, circulation, turn, excursion, twirl, paseo, revolution, promenade, race, wrest, canter, roll, trip, circuit, circumvolution, itineracy, itinerancy, stroll, saunter, gyration, hike, jaunt, meander, nutation

سیر (اسم)
development, process, go, movement, motion, travel, excursion, passage, walk, promenade, tour, garlic, sightseeing

گشت (اسم)
excursion, tour, patrol, veer

گردش بیرون شهر (اسم)
excursion, outing

تخصصی

[آمار] برون گشت
[آب و خاک] انحراف، بیرون رفتگی

انگلیسی به انگلیسی

• outing, trip
an excursion is a short journey, especially one that has been organized for a particular reason or for a particular group of people.
an excursion into a new activity is an attempt to do it or understand it for the first time.

پیشنهاد کاربران

۱. گردش. گشت. گشت و گذار. سیاحت ۲. تور. گردش ۳. بیرون رفتن به منظور ۴. {مجازی}سیر ۵. انحراف . 6. توریستی
مثال:
How many people want to go on the excursion?
چند نفر می خواهند به گشت و گذار بروند؟
جابجایی از یک نقطه ثابت
( فیزیک )
افت و خیز ( علمی )
سفرِ خارج از شهر
گشت و گذار , سیر و سیاحت
– Next week we're going on an excursion
– We went on an excursion to the Pyramids
– I have arranged with my classmates for an excursion to the beach
excursion ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: گشت یک‏روزه
تعریف: سفر تفریحی که مدت آن کمتر از بیست وچهار ساعت باشد|||متـ . تفرج
بازه کوتاه ( زمانی یا مکانی )
گشت و گذر؛ گشت و گذار
سیر و تماشا ( به گویش دری ) سَیل و تماش
به سویدی ( سوئدی ) utflykt
انحراف، اختلاف بین بیشینه و کمینه در فیزیک ترمودینامیک
حرکات و گردش ( مفصل )
a short journey usually made for pleasure, often by a group of people
اردو
انحراف
نوسان
گشت و گذار - سیر و سیاحت
انبساط ، افزایش حجم قفسه سینه در پزشکی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس