پیشنهاد‌های علی ماشالله زاده برزکی (١٥٤)

بازدید
١٢٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در ترجمه یdeveloper لغت تکنولوژی به انتهای ترجمه باید اضافه گردد: توسعه دهنده ( ی تکنولوژی ) یعنی کسی یا شرکتی که کامپیوتر و دستگاه های با تکنولوژی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسیب پذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطالعه ی همگانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عموم افراد کتابخوان It was with the circulation of pinkwik paper . he began to enjoy a truly unprecedented ascent into the favour of the British read ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دائمی Michael's invariable reaction was anger and a reluctance to try anything new. عکس العمل دائمی میخاییل عصبانیت و بی تفاوتی نسبت به تلاش برای هر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اظهار نظر، رویکرد، نگرش ) بی پرده، بی حجب و حیا، بدون ملاحظه ی شان ومقام دیگران irreverent approavh/attitude/comment

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - به همان اندازه ی. . . . دوبرابر اندازه ی. . . سه برابر اندازه ی. . . . Take as much time as you like. هر چقدر که دوست دارید وقت بگذارید Eat a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ - سالم His car remained intact after accident ماشینش سالم ماند بعد از تصادف ۲ - بدون خدشه His reputation survived intact اعتبارش بدون خدشه باقی مان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شعله ور کردن خاطرات Rekindle memories

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Distant memory خاطره ی دور ( مربوط به گذشته های دور، که داره فراموش میشه ) خاطره ای که داره به فراموشی سپرده می شود . . . . . . . . . . . . در این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Distant memory خاطره ی دور ( مربوط به گذشته های دور، که داره فراموش میشه ) خاطره ای که داره به فراموشی سپرده می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - ( طیف معنایی فیزیکی ) ریاضی: اشتراک ۲ - ( طیف معنایی مجازی ) وجه مشترک The communality of human crisis, tragedy is the same whether in ghetto or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موعد به دنیا آمدن/پرداخت کلمه ی به دنیا آمدن/پرداخت در کلمه due مستتر است موعد. . . ( تولدش، پرداخت. . ) . . . هست ( فلان تاریخ ) The baby is due in ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دادم از روی کلید ساختند دادم از روی کلید برش زدند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ندانستن کجا گذاشتن I mislay my keys نمیدونم کلیدهایم را کجا گذاشته ام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوسول و اواخواهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرصت طلایی فرصت استثنایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرصت طلایی فرصت استثنایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پشت گرمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پشت گرمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بحث داغ موضوع مناقشه برانگیز A political hot potato یک بحث داغ سیاسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حلقه ی مفقوده قطعه پازل گمشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قیمت ها را کشاندن قیمت ها شکستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه ی قول داده شده خانه ی بیعانه داده شده این خانه را قولش را به کس دیگری دایم ( under offer ) هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خط قرمز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Contendرقابت کردن ره قصد شکست دادن Contend with مقابله کردن به قصد حل و فصل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توضیحات ریز یک پرونده قضایی توضیحات کم اهمیت تر یک پرونده قضایی جزئیات ریز تایپ شده ی یک پرونده قضایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایبند ماندن به ( قانون، رای کمیته )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رانندگی شکاری شکار ران این عنوان معمولاً با مقوله های سافاری و مسافرت ارتباط تنگاتنگی دارد. شکار رانی می تواند به وسیلهٔ ماشین شخصی و در مناطق خاص یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( به لحاظ عاطفی، اخلاقی ) بدهکار کسی بودن مدیون کسی بودن

پیشنهاد
٢

مهر تاییدی بر. . . . بودن کامل کردن. . . . . به کمال رساندن. . . . حسن ختام بر. . . . بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موجب پیدایش. . . شدن James ground breaking research not only gave rise to his highly esteemed books تحقیقات پیشگامان ی جیمز نه تنها موجب پیدایش کتاب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاملا موافقم خیلی زیاد موافقم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این هم ایده ای هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هر وقت بگی من آماده هستم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به تمام معنا ( زیاد ) Genuine greed حرص به تمام معنا حرص زیاد Genuine apology عذرخواهی به تمام معنا عذرخواهی زیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - شلوغ پلوغ full of people The bar was absolutely heaving مشروب فروشی کاملا شلوغ پلوغ بود ۲ - متلاطم، بالا و پایین شونده He stood on the heaving de ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - به زحمت بلند کردن، ( با زحمت ) کشاندن heave somebody/something out of/into/onto etc something� Alan heaved his suitcase onto his bed. � آلن چمدان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توقف فرسایشی تعطیلی فرسایشی تعطیلی تدریجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به تعطیلی کشیده شدن به طور فرسایشی به تعطیلی کشیده شدن The city came to a grinding halt as transport workers went on strike شهر به تعطیلی کشیده شد چو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به تعطیلی کشیده شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشوق های مالیاتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To commitment to ring - fence frontline services was welcomed by campaigners and opposition leaders تعهد به" خدمات درمعرض دید و قضاوت مردم" تفکیک دار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پایین ترین سطح، عملیاتی ترین سطح که با مشتری، مراجعه کننده، پول. . . سر و کار دارد ویترین کار : مثل افسر اخطاریه نویس که ویترین کار ناجا می باشد نسبت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انگار نه انگار که. . . . . نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

میزان آلایندگی ( که یک شخص یا شرکت از خود به جا می گذارد ) آثار آلایندگی ردپای آلایندگی Carbon footprint آثار آلایندگی کربنی ( به جا مانده از یک شخص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به همین منوال در آینده با همین رویه در آینده You can always upgrade a bit further down the road if you want. تو میتونی همیشه به روز رسانی کنی به همی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی کله گی و سرمستی In the heady days of their youth, they thought anything was possible در این روزهای بی کله گی و سرمستی جوانی شان، آنها فکر می کردند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دلبسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برترین You use ultimate to describe the most important or powerful thing of a particular kind. Synonyms: supreme, highest, greatest, maximum More S ...