پیشنهاد‌های علی ماشالله زاده برزکی (١٥٤)

بازدید
٢٢٦
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

البسه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( لباس، لوازم منزل. . . ) ست کردن طوری انتخاب کردن که به همدیگر بیاد طوری انتخاب کردن که با هم جور و هماهنگ باشد ( به لحاظ رنگ، مدل، جنس. . . ) =mat ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

( گوشت ، ماهی ) ساطوری کردن با چاقو استخوان های ( ماهی، گوشت ) را گرفتن Don't be afraid to ask your fishmonger to fillet flat fish. نترس که از ماهی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. A web developer is responsible for making your web designer's ideas come to life and making the site functional through coding یک برنامه نویس وب مس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلز خام فلزی که هنوز روی آن کار نشده ( حالت داده نشده، برش نخورده ) ورق خام

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بسیار راضی کنندهrewarding راضی کنندهsatisfying

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقت گذاشتن روی. . . . I'm taking some time out to travel وقتم را گذاشته ام روی مسافرت ( کار نمی کنم ، فعلا بیکارم ) I'm taking some time out with m ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

داروسازی خرد داروسازی در مقیاس خرد داروسازی جزئی داروسازی موردی ساخت بعضی دارو ها از روی نسخه ی پزشک بصورت موردی برای یک بیمار توسط داروساز نه در مقی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اورژانس پزشکی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در تایید کاربرمحترمakamrahimi50@gmail. com ناحیه ی بی خطر، منطقه ی امن 3SAFE PLACE [uncountable] a place where you are safe from danger safety of Th ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاملا چرخیده فرمان قفل شده ( تا آخر چراخنده شده ) Start parking with wheels turned all the way around پارک دوبل را شروع کنید با چرخ های کاملا چرخیده ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Just yet = yetهنوز Not just yetنه هنوز

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Give sb mouthfull تیکه ی سنگین به کسی گفتن ( حرف ) کلفت بار کسی کردن فحش دادن به کسی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( حرف ) کلفت بار کسی کردن تیکه ی سنگین به کسی گفتن فحش دادن به کسی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بطور امن ، با احتیاط Safely Complete your turn or U turn بطور ایمن کامل کنید گردش یا دور زدن تان را. ( با احتیاط )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( بازدید ) خوردن ( سود ) بدست آوردن ( ضرر ) دادن ( فروش ) رفتن rack up profit rack up losses rack up sales

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستور زبان : فعلی که هم لازم است هم متعدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جریحه دار کردن ( احساسات ) کسی She could sense his concern and it touched her اون خانم می توانست درک کند نگرانی اون مرد را و این احساسات اون خانم را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیرو موارد اشاره شده توسط کاربران گرامی ( کتاب های ) خود مرافبتی، توسعه فردی کتاب هایی مثل مهارت های زندگی، آیین دوست یابی، ۴۸ کلید قدرت ، قوربه را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقرون به صرفه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اجاره ی ماشین اجاره کردن ماشین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دارای اطلاعات مفید و بدرد بخور ارائه دهنده ی اطلاعات مفید و بدرد بخور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصادف سازشی تصادف سازش در محل ( تصادف )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ورزش تیمی انجام دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

املای این لغت را اشتباه نوشته اید Couch potato صحیح می باشد ( با تلفظ کاوچ )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می ارزد پول بدی بالاش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مانع دید شدن Unfurtunately the trees bock the view of the snow - covered mountains متاسفانه این درختها مانع دیدن کوه های پوشیده از برف می شوند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نواحی روستایی بکر و دست نخورده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( منطقه ) باوضعیت نامعلوم ( شهر، ناحیه. . . ) با وضع امنیتی نا معلوم در قیاس با وضعیت سفید و قرمز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

زباله همه جا پخش شده زباله همه جا ریخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

حاشیه ی صرفا مسکونی شهرهای بزرگ ( مسافرت کاری به شهر بزرگ و در انتهای روز برگشت به حاشیه برای خواب و سکونت ) مثل زمان قدیم کرج. صرفا در کرج سکونت دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قیمت بالا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قیمت بالا دادن قیمت بالا ارائه کردن قیمت بالاتر از حد واقعی دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

نمای آسمان خراش های شهر نمای بلند مرتبه سازی شهر دور نمای آسمان شهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نمای آسمان خراش های شهر نمای بلند مرتبه سازی شهر دور نمای آسمان شهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نما سنتی ( سازه ) سنتی ( معماری ) سنتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غذای کامل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کلمه ی produceدر این طیف معنایی به تنهایی استفاده نمی شود بلکه در collocationمعنی خود را بروز می دهد: Dairy produce محصولات لبنی Garden produceمحصولا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

طغیان کردن رودخانه سر ریز شدن رودخانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زوزه کشیدن باد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تیغ آفتاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

( یک رویداد ) پرسر و صدا و چشمگیر خیره کننده Blaze of = a lot of A blaze of publicity یک عالمه شهرت / شهرت چشمگیر A blaze of glory یک عالمه شکوه و اف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

A blaze of glory شعله های افتخار ( شکوه ) یک عالمه افتخار یک عالمه شکوه Blaze = a lot of

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

A baze of publicity شعله های شهرت یک عالمه شهرت Baze = a lot of

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیرو و در تایید آقای میثم علیزاده لشکانی ۱ - حالت ( روحی ) ، خلق و خوی He has a good temper او خلق و خوی ( حال روحی ) خوبی دارد He has a bad temper ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

( افراد ) تک تک آمدن ( افراد ) دانه دانه آمدن ( مایعات ) قطره قره آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرازیر شدن ایده ها و نظرات It was a successful meeting . The ideas flowed جلسه ی موفقیت آمیزی بود. ایده ها و نظرات بود که سرازیر میشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جو آرام شد فضای ( گفتگو، جلسه، اجتماع، کلاس ) آرام شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چشم ( کسی ) به ( جمال کسی ) روشن شدن گل از گل کسی شکفتن Her face lit up the sight of her child چشمش به دیدار فرزندش روشن شد