پیشنهادهای علی ماشالله زاده برزکی (١٦٤)
یک کمد اشیا برگزیده یک کمد لباس های مد روز
I'll have a sandwich. . That will keep me going untill lunchtime این ساندویچ نگه میداره من را تا ناهار نگهم میداره که ادامه بدهم
داروسازی خرد داروسازی در مقیاس خرد داروسازی جزئی داروسازی موردی ساخت بعضی دارو ها از روی نسخه ی پزشک بصورت موردی برای یک بیمار توسط داروساز نه در مقی ...
غذا خوردن ، شام خوردن To dine is to eat a meal, particularly the last meal of the day. Dinning at a resturantشام خوردن در رستوران فعل: dine
چهره ی گرم و صمیمی
=roll over in his grave =spine in his grave
سوسول و اواخواهر
خانه ی قول داده شده خانه ی بیعانه داده شده این خانه را قولش را به کس دیگری دایم ( under offer ) هست
دادم از روی کلید ساختند دادم از روی کلید برش زدند
( از روی هیجان به خاطر موفق شدن در کاری یا یافتن چیزی. . ) عالیه Way to go, Kim! Now we'll have to start all over again. As he left, the fans broke ...
مطالعه ی همگانی
آسیب پذیر
به تعطیلی کشیده شدن به طور فرسایشی به تعطیلی کشیده شدن The city came to a grinding halt as transport workers went on strike شهر به تعطیلی کشیده شد چو ...
توقف فرسایشی تعطیلی فرسایشی تعطیلی تدریجی
این هم ایده ای هست
فرصت طلایی فرصت استثنایی
( به شوخی ) خوشبختانه ( با طعنه ) خوشبختانه ٠٩Harry was blissfully unaware that he was in danger هری خوشبختانه ( یا بدبختانه ) نمی دانست که در خطر ا ...
اورژانس پزشکی
بی کله گی و سرمستی In the heady days of their youth, they thought anything was possible در این روزهای بی کله گی و سرمستی جوانی شان، آنها فکر می کردند ...
کاملا چرخیده فرمان قفل شده ( تا آخر چراخنده شده ) Start parking with wheels turned all the way around پارک دوبل را شروع کنید با چرخ های کاملا چرخیده ...
تاکسی دربست گرفتن
ندانستن کجا گذاشتن I mislay my keys نمیدونم کلیدهایم را کجا گذاشته ام
معلومات پیش نیاز
( منطقه ) باوضعیت نامعلوم ( شهر، ناحیه. . . ) با وضع امنیتی نا معلوم در قیاس با وضعیت سفید و قرمز
ورزش تیمی انجام دادن
تصادف سازشی تصادف سازش در محل ( تصادف )
فلز خام فلزی که هنوز روی آن کار نشده ( حالت داده نشده، برش نخورده ) ورق خام
Off the top of my head
هوا عالیه هوا آفتابی هست با یک نسیم خنک جون میده با شلوارک بری حمام آفتاب بگیری
هوا ی عالی هوا آفتابی با یک نسیم خنک It's absolutely shorts weather! جون میده با شلوارک بری حمام آفتاب بگیری
تنش توی گور لرزید
تنش توی گور لرزید
آواها
کلاه سر کسی گذاشتن
رانندگی شکاری شکار ران این عنوان معمولاً با مقوله های سافاری و مسافرت ارتباط تنگاتنگی دارد. شکار رانی می تواند به وسیلهٔ ماشین شخصی و در مناطق خاص یا ...
سیستم انتقال نیرو را در حالت پارک قرار دادن گیربکس را توی دنده گذاشتن ( که ماشین در حالت خاموش حرکت نکند )
منتظر نتیجه ایستادن منتظر جواب ایستادن پشت پیشخوان منتظر ماندن پشت پیشخوان منتظر ( جواب ) بودن
( حرف ) کلفت بار کسی کردن تیکه ی سنگین به کسی گفتن فحش دادن به کسی
املای این لغت را اشتباه نوشته اید Couch potato صحیح می باشد ( با تلفظ کاوچ )
تیغ آفتاب
Put sth over فریب داد Nobody could put one over on him. هیچکس نمی تواند کلاه سرش بزاره
می ارزد پول بدی بالاش
البسه
قیمت بالا دادن قیمت بالا ارائه کردن قیمت بالاتر از حد واقعی دادن
خط قرمز
اشیا برگزیده اشیا گلچین شده A capsule Collection یک کلکسیون اشیا برگزیده A capsule wardropیک کمد لباس های مد روز
قیمت بالا
( لباس، لوازم منزل. . . ) ست کردن طوری انتخاب کردن که به همدیگر بیاد طوری انتخاب کردن که با هم جور و هماهنگ باشد ( به لحاظ رنگ، مدل، جنس. . . ) =mat ...
کاملا موافقم خیلی زیاد موافقم