پیشنهادهای جمشید احمدی (٢٩٦)
انتزاعی = ذهن پایه عینی = دیدپایه
پُرپسند
بالفعل = فراهم/ آماده/بیدار/ نخفته بالقوه = نهفته/ خفته
پیشنهاد: از این واژه یک بن واژه می توان ساخت: "فرنودن" به چم دلیل آوردن. آنگاه با ایاسش به چم واژه "منطق" جایگزین آن واژه ی زیبای "فرنودش" که خود ا ...
دگرشپذیری/ دگرشپذیر/ دگرش پذیر/ ناپایا/ناپایایی/ بسته به چیزی دیکر/ ناخود استوار/ استوار به دیگری/کما بیش ناهستی مند/ کمابیش هستی مند به دیگری/کمابیش
بدست آوردن/ دست پیدا کردن/ دست یافتن
کاردوش
آموزشگر
مثبت = همسو منفی = پادسو باستفاده از پیشنهاهای جناب نیازعلیشمس/ سپاس
والاگرایی
به سوی خود کشید
رسشگاه مقصد جایی است که کسی یا چیزی می خواهد از جاییکه اکنون هست به آنجا برسد؛ که این جا می تواند مکانی باشد و یا اینکه مفهومی راستین و یا مجازی باشد ...
خودارجمندی/خویش ارجمندی/خود را گرامی داشتن/
روحیه به چم حالتهای روانی است. همانند غم و شادی، خستگی و سرحالی و . . . است. پس روحیه به چگونگی حالتهای روانی گفته می شود. بنابراین: روحیه : روانگون ...
ناگزیر
بی انگیزه
بزرگنمایی
گاهامد
درود روشنگری : در نگاه نگارنده هیچکدام از چم های گفته شده ( پیوند، پیوستگی، پیوستار ) در چم "رابطه و ارتباط" آنچناکه بایست گویا نیستند. چرا که "ارتب ...
هماندم که
درود روشنگری : در نگاه نگارنده هیچکدام از چم های گفته شده ( پیوند، پیوستگی، پیوستار ) در چم "رابطه و ارتباط" آنچناکه بایست گویا نیستند. چرا که "ارتب ...
شگفت
فرهوشی/ فرهوشمندی
شادمانی/ رواندرستی/ شادفری
فرآوند دلیل = آوند استدلال = فرآوند/توجیه
پیش سپاری روشنگری: همواره اگر کسی رای به جایی یا کسی "معرفی" میکنیم؛ همانا سفارش یا سپارش اورا به آنکس و یا آن نهاد انجام می دهیم؛ و اینکار را از پیش ...
دگریدن همواره واژه ی تبدیل به همراه کارواژه هایی در چم کرد و یا شد و مانند اینها بکار می رود: تبدیل شد/ تبدیل کرد. بنابراین با ساختن واژه "دگریدن" می ...
برانگیختگی
لذت همانا احساس گونه ای خوشی است که با خوشی های همیشگی اندکی یا بیشتر یا خیلی بیشتر در چندینگی ( کمیت ) و چگونگی ( کیفیت ) بالاتر جای دارد. بنابراین ...
پدید آمدن/ پدید آوردن/ پدیدار شدن/ فراهم آمدن/فراهم آوردن/ هستی یافتن/ هستی دادن
زادخاست = زاد خاست به چم برخاسته از زادش/سرشت/ نهاد = غریزه
وظیفه = کاری که بردوش کی گذاشته شده است؛ کاری که برعهده ی کسی است. وظیفه = کاردوش
اشاره = پیکانه
توصیف همواره به معنی بازنمایی ویژگیهای نیکوی یک چیز است. مانند توصیف بهار که گفتن از ویژگیهای نیکوی بهار را بر می انگیزد. بنابراین توصیف می تواند به ...
نقد = سنجش/ سنجه نقد کردن = سنجیدن/سنجه کردن /همزمان خوب و بد چیزی را هویدا کردن
تکویژه/تک ویژه
فرخواست/ فرخواسته
کژیدن = کژ گردانیدن = تحریف نمونه : تحریف شده = کژین
فرآمد فرا آمد = فرآمد الهام به چم رسیدن و آمدن چیزی به ذهن انسان بگونه ی ناگهانی و ناتلاشمند است؛ و همواره آنچه الهام می شود؛ چیز خوب و بهتری است! و ...
رواداشت از بن واژه ی "رواداشتن" به چم اجازه دادن/گرفتن نمونه: اجازه می داد = روا می داشت اجازه داد = روا داشت �رواداشت� با �روا داشت� ناهمسان است! ی ...
افراطی/ افراط = افزونگری/ فزونگری/افزون گری/فزون گری تفریطی/ تفریط = کاستیگر/کاستیگری/کاستی گر/کاستی گری
ترازش
پیشنمود/پیش نمود ارائه کردن = پیش نمودن/پیشنمودن/ آشکار ساختن پسنمود/پس نمودن = اختفا/مخفی کردن/نهان کردن/
همگرا/ همگرایی/ همگرایش
دیدور/دیدورانه/دیده ور/ دیده ورانه
اصطلاح = درواژه
ما می توانیم مانند زبان آذری/ترکی و انگلیسی از بسیاری از واژگان خود بن واژه بسازیم و نباید در اینگونه موارد سختگیری کورکورانه داشته باشیم. بنابراین د ...
فربودش/فربودی/ فرهستش/ فرستش/ فرستی ماهیت همان هویت کسان و چیزهاست! به روشنگری من زیر چم هویت ایاسش ( توجه ) کنید. / سپاس
انجام/انجام دادن/بکار بستن/نگهداری/
فرجوی/نامجوی/فرجو/نامجو/زیاده خواه