جاه طلب

/jAhtalab/

مترادف جاه طلب: ریاست طلب، زیاده طلب، مسندجو، مقام پرست، منصب جو

برابر پارسی: فزون خواه، جاه پرست

معنی انگلیسی:
ambitious, social climber, greedy of honours, wannabe

لغت نامه دهخدا

جاه طلب. [ طَ ل َ ] ( نف مرکب ) جاه طلب کننده. جاه جوی. مقام خواه. منصب جو. آنکه بهر کاری و هر چیزی برای رسیدن بمقام و منصب تن دردهد. رجوع به جاه شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه خواهان رسیدن بمقامات و در حات عالی است .

فرهنگ معین

(طَ لَ ) [ معر. ] (ص فا. ) دوستدار مقام و درجه .

فرهنگ عمید

کسی که برای رسیدن به مقام و مرتبۀ بلند کوشش کند، خواهان جاه و مقام.

مترادف ها

social climber (اسم)
جاه طلب

ambitious (صفت)
بلند همت، جاه طلب، ارزومند، نامجو

فارسی به عربی

طموح

پیشنهاد کاربران

بلند پرواز
جاه یه واژه ی پارسیه پس برابر پارسی اون میشه : جاه خواه ، جاه پرست
یکی مثل ناپلئون
voracious
جاه طلب یعنی چه : خواهان مقام و دولت _
کسی که تلاش و کوش می کند تا به مرتبه ی
بالا برسد _ خواهان درجه ی بالا _ منصوب _
کسب مقام یا ، دولت و یا گاهی به معنای پیش گرفتن از بقیه هم در بعضی کلمات معنی میده و در بعضی کلمات و معنایی جاه طلب یعنی ( زمین زدن افراد یا شخصی برای گرفتن مقام و دولت )
ریاست طلب، زیاده طلب،

از درون خود تلاش کردن برای رسیدن به قدرت.
شخصی که دنبال مقام و جایگاه است
شخصیکه مقام ومنصب رافقط مختص به خودش میداند
عشق مقام. فردی برای رسیدن به مقام کوشش میکند
زیاده خواه ازمندو به معنی طمعکار
فرجوی/نامجوی/فرجو/نامجو/زیاده خواه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس