پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٨٣٠)

بازدید
٤,٨٧٣
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس آنطور که گفته شده واژه [پول] نخستین بار در زمان اشکانیان، از واژه " اِبُل" یونانی گرفته شده و در پهلوی پول شده است. ابل در یونان، یکای و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس صیدلیه که تازیان به داروخانه گویند واژه ای ست برگرفته از صندل و این واژه نیز برگرفته از درخت چَندَن هندی ست که چوبی خوشبو و دارویی دارد: ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به نظر می رسد که واژه "باجه" دگردیس شده واژه "بازه" باشد، یعنی سوراخ، دریچه یا روزنه ای که در سقف باز می کردند برای روشنایی و برون رفت دود، که در معم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس واژه های "باره و بارو" که به دیسه "وار" ساده می شوند به چم دیوار هستند ( مانندwall در انگلیسی ) و "دی" ساده شده دژ و دز. دیوار در اصل به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درود ُ سپاس دگرش واج "و" به " گ" در زبان پهلوی، پدیده ای روامند و پرکاربرد بود که نمونه هایی از آن در زیر می آید: [ویزاردن به گزاردن]، [ویداختن به گ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

معمول= شناخته شده، پرکاربرد، فراگیر، انجام پذیر، شدنی به طور معمول= مانند همیشه، همآره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

پرکاربرد، روامند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

فراگیر، روامند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

"چهارخانه بندی" برای یافتن آسان جاها و سازه های باشنده در یک نقشه، می توان نقشه را با خطهای ترازی ( افقی ) و ستونی ( عمودی ) بخشبندی کرد، به چنین نمو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درود ُ سپاس جناب باقری! به راستی که نوشته بالا، از شما بسیار دور از ذهن و باور نکردنی بود. آیا می توانید بیشتر روشنگری نمایید و بگویید که این ابزار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٦

درود بر سرور گرامی جناب فرتاش با روشنگری شما که بر پایه بنمایه های پهلوی، فرنودین و پشتوانه دار [و به روز ] شده است، پیوند و همریشه بودن واژه هایی ما ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نیروبخش، توان افزا، توانبخش مانند: قرص یا آمپول توانبخش ( تقویتی ) ویتامین ب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

"فرازمان" صعود= فرازمان صعود کردن= فراز رفتن، فرارفتن، اوج گرفتن، بالا رفتن گروه کوهنوردی به چکاد ( قله ) دماوند فراز رفت ( صعود کرد ) فرازمان ( صع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس جناب رحمتلو ( البته با آوایش عجیب استانبولی! ) کدام سایت گفته که واژه دایی ترکی است؟ تارنمای آبادیس یا دهخدا و دیگران که چنین چیزی نگفته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس به مو در ترکی، توک یا ساچ یا بیرچک گفته می شود برابر با مو یا زلف یا گیسو و کاکل. به کرک و پشم هم یون و قَزیل گفته می شود. قیل اگر کارب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود ُ سپاس آیا کسی هس که منو در یافتن واژه، کارواژه، سرواژه، بندواژ، تکواژ یا هر چیزی ( از هر زبانی که باشه ) یاری کنه که پیوندی با این اکمک نداشته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس "سرواژه" واژه ای ست که از واتها ( حروف ) نخست دو یا چند واژه ساخته می شود. یا واژه ای ست که برای نشان دادن انبوهه ای از واژگان به کار م ...

پیشنهاد
٣

پادبَر یا ناهمتابر مانند: "سگوش پادبر" بجای مثلث مختلف الاضلاع

پیشنهاد
٣

سِگوش پادبَر، سگوش ناهمتابر

پیشنهاد
٢

هَمساگ؛ "سگوش همساگ" بجای مثلث متساوی الساقین

پیشنهاد
٢

سگوش همساگ

پیشنهاد
٣

همتابَر، "سگوش همتابر" بجای مثلث متساوی الاضلاع

پیشنهاد
٩

همسوبر؛ نگاره ای با برها ( اضلاع ) همسو ( موازی ) ، کوتاهترین و شاید بهترین همسنگ بجای نام دراز و سنگین متوازی الاضلاع. #درخور نگرش سرپرستان آموزش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگاره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس کهنترین پل بر روی زاینده رود که نامش را از روستای کناری خود ( شهرستان ) گرفته و اکنون این روستا یکی از بخشهای خاوری شهر اصفهان شده است. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

"بخشُده" بجای مقسوم در دانش مزداهیک ( ریاضی ) بخش شده، بخشیده، بخشوده = بخشده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس # بارمان# می توان از واژه "بار" ( به چم دفعه و مرتبه ) به همراه پسوند مصدرساز "مان"، برای هماَرز سازی برای واژه [ضرب] در مزداهیک ( ریاضی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مضرب = بارگان بارگان = جای بارگرفتن، در اینجا به چم عددِ چندباره یا چند برابر شده، ( همتراز با دهگان، صدگان، هزارگان ) 10و 15 و 20، بارگانها ( مضرب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دریافتنی، آموختنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

درود ُ سپاس واژه قاشق که در پهلوی و پارسی کپچه و کفچه بوده، در زبان کردی کاوچک ( kawchek ) گفته می شود. کاو به چم فرورفته یا گود، و چک پسوند کوچکساز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس اینگونه بنظر می آید که اگر واژه قورمه در ترکی از قورماق به معنای بریان کردن و سرخ کردن گرفته شده باشد، در اصل از واژه پارسی گُر ( گر گرفت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

با سپاس از سرور فرتاش به پاس کوشش و رنجه ای که برای شناساندن واژگان پهلوی و اوستایی بر خود هموار می نمایند. من هم با بهره گیری از بن "بخش" و پسوند ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به پاسِ، برای، بهرِ، به بهانه، ازآنکه = بابتِ

پیشنهاد
١

بخشیاب هموَند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاروَندی، کارگزاری، کارگشایی، کنشگری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سامان یافته، سازمان یافته، بسامان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

ساماندهی، سازماندهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

هماره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

درود ُ سپاس زبانهای لری، لکی، کردی، پارسی، آذری، بلوچی، گیلکی، تالشی و. . . و واژگان همانندی که در این زبانهاست همگی ریشه در زبان پهلوی دارند. در گ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

درود ُ سپاس "رزم آوران" ورزش رزمی ایرانیست که در سال 58 بدست استاد بزرگ مجید رجایی پایه گذاری گردید. پلکان پیشرفت در این ورزش دربرگیرنده هفت خان و س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس روانشاد استاد دهخدا و فرهنگنویسان دیگری که از او پیروی کرده اند تاج سر ما هستند ولی هرچه ایشان گفته اند که آیه قرآن و وحی منزل نیست که در ...

پیشنهاد
٢

درآیمان و فرستمان بجای واردات و صادرات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس بجای واژه صادر می توان از نوشتن یا نگاشتن یا گواهی کردن بهره برد: شناسنامه به نام نوزاد نوشته شد یا گواهی شد ( صادر شد ) . گسیل کردن به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

درود ُ سپاس "درآیمان و فرستمان" بجای واردات و صادرات کارواژه درآمدن، بهترین هماَرز برای ورود است که واژه درآمد نیز از آن بدست می آید، بن کنونی این ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

درود ُ سپاس "درآیمان و فرستمان" بجای واردات و صادرات کارواژه فرستادن بهترین هماَرز برای صدور است و از بن همین کارواژه می توان واژه ای ساخت بجای صادر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

وارد=درون ، وارد شدن = درون شدن یا درون رفتن همچنین وارد به چم زبردست و کاردان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه جوز ( gowz =گردو ) با واژه هایی مانند کوژ، قوز، غوزه، کوزه، کاسه، کوس ( طبل ) ، ک س ( زهار زن ) ، قوس ( کمان ) و. . ، همگی از یک ریشه و به چم "ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

واژگان غوزه، کوزه، کاسه، کوس ( طبل ) ، ک س ( زهار زن ) ، قوس ( کمان ) ، کوژ، قوز، جوز ( gowz =گردو ) و. . ، همگی از یک ریشه و به چم "برآمده وگرد" است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مو شکافانه، تیزبینانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نازک کار، ریزه کار نازک بین، باریک بین