پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٨٣٠)

بازدید
٤,٨٦٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

همسِتیز، هم ستیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

"از همین رو" بخاطر همین است که = از همین روست که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بار آوردن، پروراندن، پرورش دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بار آوردن، بارآوری، بارآورش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

با بودنِ . . . به رغم وجود. . . = با اینکه. . . هم بود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کاستی، ریزش، کمبود می توان این واژه ها را جمع بست یا نبست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کاستی، ریزش، کمبود می توان این واژه ها را جمع بست یا نبست و بجای واژه بیگانه و نازیبای کسورات بکار گرفت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

درود ُ سپاس # گوشگان# واژه "جوشَقان" که در ایران برای نامگذاری چند روستا یا شهرک بکار رفته، نامی کهن و ریشه در زبان پهلوی دارد. این واژه در بنیاد خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

سیم پیچ، چنبره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

" زُرفین"، حلقه یا چنبری بوده که به چارچوب کوبیده می شد و هنگام بستن در، زنجیر در را به آن قفل می کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چنبره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بجای تفسیر، گاهی می توان از یکی از واژگان "خوانش" و یا "برداشت" بهره برد. تفسیر شما از این سخن که سعدی گفته، چیست؟ برداشت ( یا خوانش ) شما از این سخ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبان پهلوی واژه ی "واژی تاژ" هست به چم قاری، دعاخوان، نمازگزار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر کارواژه پهلویِ "وردیدن" به چم گردیدن، دگرگون شدن را درنگرش آوریم، واژه "وردا"، فروزه کُناکی ( صفت فاعلی ) آن خواهد بود. بر این پایه، وردا به چم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پسابراه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گنداَنبار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

میزراه، پیشابراه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

گمیزدان، میزدان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاشدان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اینگونه که به نگر آید، "کیف از واژه ی پارسی "کیپ" به چم پُر، بسته شده و به هم آمده، گرفته شده است. واژه کیپ در زبان لری نیز به دیسه "گِپ" کاربرد دار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان لری، "گِپ" به چم بسته شده و به هم آمده است که در پارسی به دیسه "کیپ" و به چم به همان اندازه، انباشته و تنگ هم بکار می رود. می نمایاند که واژ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

" قُور" یا "غُور شدگی" یا "غُوری" = فتق = هِرنی، به چم برجسته شدن یا برآمدگی ناهنجار بخشی از بدن در پی بیرون زدگیِ همه یا بخشی از یک اندامِ درونی ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

با سپاس از جناب باقری بریزیدن یا بریزاندن که در اصفهان به دیسه پیلیزاندن گفته می شود به چم سوزاندن مو ( به ویژه برای کله پاچه ) بکار می رود و همریشه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناکارآمد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارآمد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پودی، برگرفته از پود در تار وپود که رشته هایی در طول و عرض پارچه هستند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاری، برگرفته از تار در تاروپود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

برون ریزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

متروپل، نمادی از یک کشورداری ناکارآمد و ناشایست. متروپل یعنی گندیدگی، فساد، کرم خوردگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ناشایست، بی جربزه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پاسخ گفتن، پاسخگویی، برآوردن، پذیرش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پُرسه؛ در زبان پارسی و بخشهایی از ایران، به مجلس ترحیم و ختم، پُرسه گفته می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ستاره، چهره، هنرپیشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چهره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

باشندگان، آفریدگان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فراهم شدن، پدیدار شدن، آفریده شدن، درست شدن، ساخته شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فراهم کردن، آفریدن، ساختن، پدید آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

آمدِگان، درخواستگر ( ان ) ، درخواست کننده، خواهان،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آمدِگان، درخواستگران، در خواست کنندگان، خواستاران

پیشنهاد

آمدِگان، درخواست کنندگان، درخواستگران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

درود ُ سپاس اینکه استاد دهخدا واژه هزینه را هم معنی و مبدل خزینه دانسته، چیزی شگفت است هرچندکه خودش این دیدگاه را با واژه " ظاهرا " همراه کرده و آن ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

سر زدن، رو کردن، روی آوردن، روی آوری من برای آگاهی کامل از ریشه واژگان، به منابع پهلوی هم مراجعه می کنم. من برای آگاهی بُوَنده از ریشه واژگان، به بُ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سر زدن، رو کردن، روی آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

درود ُ سپاس واژه "خاویار" در پارسی به چم خایه دار ( دارای تخم ) است. واژه "خاگ" به چم تخم مرغ از واژه پهلوی "خایَگ" گرفته شده است. استاد دکتر علی ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه "ماندارین" که نام زبان رسمی چین است ( چینی ماندارین ) ، از واژه سانسکریت "مانترین ( mantrin ) به چم وزیر گرفته شده که پس از ورود به زبان بازرگان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

درود ُ سپاس واژه خون از واژه باستانی - اوستایی " وُهون" بدست آمده که در زبان پهلوی، واژه وهون به دیسه های هون و خون ساده گردیده است، این واژه به ریخت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنده، آورنده، جابجاگر، درواقع معنای درست حامل، بَردارنده است که جناب شمس گفتند که نام کُناک ( اسم فاعل ) از برداشتن است. در جاها و باره های گوناگون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جابجاگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرنودین ( با فرنود و دلیل ) گواهمندانه، خردمندانه، بخردانه. دانشورانه، خردورزانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر واژه استدلالی، در جایگاه فروزه ( صفت ) باشد هماَرزهای زیر شایسته جایگزینی با آن است: گواهمند، از روی گواهی. فرنودین، از روی فرنود ( دلیل ) . دا ...