اسم - صفحه 73

هر دارویی که روی زخم بگذارند

ماده ای با عطر نافذ و پایدار که از کیسه ای در زیر شکم نوعی آهوی نر به دست می آید

آنچه که بوی مشک بدهد، مشک آلود، ( مجاز ) خوش بو، ( مجاز ) سیاه، تیره رنگ، ( به مجاز ) معطر، ( به مج ...

ملک، فرشتگان، ( عربی ) ( جمعِ مَلَـک و مَـلأک )، ( در گفتگو ) ( به مجاز ) فرشته

قشنگ، ظریف و خوشگل

فرشته

همسر پادشاه، شهبانو

چشمه ها

زیبا، زیبارو، ماهپاره

آن که چون ماه تابان و درخشان است، خوش اندام و زیبا

بستر، گهواره، زمین پست، مهد

افزاینده محبت، آن که بر مهر و محبت خود بیفزاید، مهر افزاینده، مهر فزاینده، آن که به محبت و مهربانی ...

وزن شده، سنجیده شده، متناسب، هماهنگ، آهنگ دار، دارای اجزای منظم، متناسب و زیبا، دارای آهنگ موسیقی، ...

آنچه که مزه ترش و شیرین دارد، ملس، دارای مزه ی ترش و شیرین

نور درخشان

منسوب به میش، دارای رنگ قهوه ای مایل به سبز

به رنگ می، همرنگ شراب، سرخ رنگ، مخمور، خمار آلود ( چشم )

نورسته، رویاننده، روینده، تازه ٔ هر چیز هنگامی که بروید و خرد بود، تازه از هر چیز که بروید و کوچک ب ...

میوه ای آبدار و ترش از مرکبات

پرنده ای خوش آواز مانند بلبل

کرشمه، غمزه

فخر کننده، ناز کننده

آن که رفتاری خوشایند و جذاب دارد، ملوس

نازنین و زیبا

درخت کاج، صنوبر، درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است، ( در قدیم ) ( در گیاهی ) کاج

ماده ای با عطر نافذ و پایدار که زیر پوست شکم نوعی آهو به دست می آید

نوعی تیر کوچک و نوک تیز که به وسیله کمان پرتاب می شده است، ( در ادبیات ) استعاره از غمزه ی چشم و نا ...

کمیاب، نادر

ماده خوراکی سفت، بلورین، و شیرین

فدا کردن

منسوب و شبیه به نرگس، ( به مجاز ) ستاره، ( نرگس، ه ( پسوند نسبت و شباهت ) )، م نرگس

پاک، پاکیزه، پاک دامن، جای باصفا، نیکو، ( در قدیم ) با صفا، خرّم

نام هر یک از بیست و یک بخش کتاب اوستا

نعنا، گیاهی کاشتنی و خوشبو

منسوب به نقش، اشیای گران بها

پنهان، مخفی، باطن، پوشیده، ( در قدیم ) در نهان، پنهانی، مخفیانه، ( در قدیم ) ناپیدا، نامرئی، ( در ق ...

میوه تازه و نورس، کودک یا نوجوان، میوه ای که تازه رسیده باشد

روشنایی، فروغ، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم

آب گوارا، نام پادشاهی در سرزمین بردع

بوی خوش

نیکو، خوب، مناسب، زیبارو، ( = نیکو )، زیبا، شخص زیبا رو، شایسته، پسندیده، نیکوکار

نیلوفر، ( = نیلوفر )

نیک بخت، خوشبخت، خوش طالع، ( در قدیم ) دارای ستاره و طالع سعد، سعادتمند، دارای ستاره و طالع خوب و خ ...

نیک چهره، خوبرو، نیکوروی، زیبا، نیکو رو، نیک روی، زیبا رخ

خوش رو، زیبارو، خندان

آواز کبوتر، صدای رعد و برق، تکرار صدا در حنجره، بانگ کردن شتر، بانگ شتر

نام یک گیاه، ( در گیاهی ) شاه ترج، شاهتره که مصرف دارویی دارد

همدم، مونس، قرین، آن که در کنار دیگری راهی را طی می کند، ( به مجاز ) آن که با دیگران توافق و سازگار ...

راست، درست

خورشید، مهر، خور، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی