اسم دختر - صفحه 41
دارای چهره ای مثل گلی، سرخ گون رخسار، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گلی، رخ )
دختر
فارسی
گل گلینا
گلین، به رنگ گل سرخ، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلین، و
دختر
فارسی
طبیعت، گل گندمک
گندم کوچک، سبزی بهاره خوردنی
دختر
فارسی گهردخت
دختر گوهرین، دختری که چون گوهر است، ( به مجاز ) والا، ارزشمند، زیبا و دارای اصل و نسب، دختر دارای ا ...
دختر
فارسی گهرناز
گوهرناز، آن که نازش چون گوهر قیمتی است، ( = گوهرناز )، گ گوهرناز
دختر
فارسی گوطلا
آنچه به زیبایی طلا باشد، چیزی با ارزش همچون طلا
دختر
لری گولد
طلا، پول، ثروت
دختر
لاتین گولن
خنده رو، خندان
دختر
ترکی گولی
یک گل ( نگارش کردی
دختر
کردی گونل
زیبا
دختر
ترکی گوهرالشریعه
شخص ( زن ) والا و نفیس در شریعت و دین
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی گوهربانو
بانوی گرامی و اصیل
دختر
فارسی گوهرتاج
تاجی از گوهر
دختر
فارسی گوهرتاش
همتای گوهر، گوهر ( فارسی ) + تاش ( ترکی ) همتای گوهر
دختر
ترکی، فارسی گوهردخت
دختری همچون جواهر
دختر
فارسی گوهرسمانه
ترکیب دو اسم گوهر و سمانه ( نوعی سنگ قیمتی و مخفف آسمان )
دختر
فارسی، عربی گوهرشید
گوهری درخشان چون خورشید، گوهر درخشان، مروارید روشن، گوهر و نژاد پاک، ( به مجاز ) نهاد و سرشت روشن ( ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن گوهرین
منسوب به گوهر، از گوهر، گوهری، ( گوهر + ین / in ـ/ ( پسوند شباهت ) )، مرصع، آراسته به گوهر، جواهرنش ...
دختر
فارسی گیتا نوش
گیتی نوش، جهانِ بی مرگی، ( مجاز ) ماندنی، [گیتا = گیتی، نوش = ( در قدیم ) بی مرگی، زندگی]، ( به مجا ...
دختر
فارسی گیتی دخت
دخترجهان، جهان دخت
دختر
فارسی
کهکشانی گیتی فروغ
ترکیب دو اسم گیتی و فروغ ( جهان و روشنی )، نور و روشنایی دنیا، ( به مجاز ) خورشید، ( به مجاز ) زیبا ...
دختر
فارسی، عربی
کهکشانی گیتی ناز
آن که موجب فخر و مباهات گیتی است، افتخار جهان، موجب نازش و افتخار دنیا، فخر کننده به عالم
دختر
فارسی گیسیا
دارای گیسوان بلند و سیاه
دختر
کردی گیل ماه
ترکیب دو اسم گیل و ماه ( نام طایفه ای و زیبارو )، ماهروی طایفه گیل، ( به مجاز ) زیبا رویی از مردم گ ...
دختر
فارسی، گیلکی
طبیعت، کهکشانی گیل ناز
زیباروی مردم گیل، موجب فخر و مباهات مردم گیل، ( گیل = قوم ساکن گیلان، ناز = زیبا و قشنگ، فخر و مباه ...
دختر
گیلکی گیلار
نام پرنده ای از گروه اردک های روی آب چر، نوعی مرغابی با منقار کوچک که در آب های شیرین زندگی می کند
دختر
گیلکی
پرنده، طبیعت گیلانا
منسوب به گیلان، دختر زیبای گیلانی، ( گیلان، ا ( پسوند نسبت ) )، متعلق به سرزمین گیلان، گ گیلان
دختر
فارسی، گیلکی گیلاوا
آوای دختر گیلک
دختر
گیلکی گیلاکو
دختر زیبای گیلانی
دختر
گیلکی گیلنار
مرکب از گیل ( گیلک )، نار ( انار )، مرکب از گیل ( گیلک ) + نار ( انار )
دختر
فارسی گیله وا
نوعی باد محلی، که از غرب به شرق می وزد و هوا ملایم و دریا آرام می شود، ( به مجاز ) خندیدن ( گل )، ش ...
دختر
فارسی، گیلکی گیوا
جذاب، گیرا، فریبنده و دلبر، دلربا، ( کردی ) ( گیو = جذاب و گیرا، ا ( پسوند نسبت ساز ) )، به معنی گی ...
دختر
کردی، فارسی لئا
به سوی خدا، دختری که رو به سوی خدا دارد
دختر
عبری لادبن
بوته گل لادن، گلبن، بوته گل
دختر
فارسی
گل لار
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گرگین میلاد، است
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن لاله چهر
آن که چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد
دختر
فارسی لاله دخت
دختری که مثل لاله است، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( لاله، دخت = دختر )، مرکب از لاله ( گلی ) + دخت ( د ...
دختر
فارسی لانیا
آشیانه خوشبختی
دختر
کردی لاویا
نوازش شده
دختر
کردی لایلا
لالایی
دختر
ترکی لتکا
باغ، باغچه
دختر
فارسی لعل
نام سنگی قیمتی به رنگ قرمز، گاهی سبز و زرد تا سیاه، معرب از فارسی، لال
دختر
فارسی
طبیعت لنیا
دختر ملیح، نمکین، مرکب از لن ( سنسکریت ) + ی نسبت ( فارسی ) + الف تانیث ( فارسی )
دختر
فارسی، سانسکریت لی لی ناز
لی لیِ زیبا و قشنگ، لی لیِ متناسب و موزون، ( لی لی، ناز = قشنگ، زیبا، متناسب، موزون )، ن، ک لی لی
دختر
فارسی لیبه
عاقل، خردمند، مؤنث لبیب
دختر
عربی لیرا
آوای خوش موسیقی
دختر
یونانی لیزا
بنده خالص خداوند
دختر
عبری لیزان
نام ناحیه ای در سرزمین قدیمی اران، ( اَعلام ) نام ناحیه ای در سرزمین قدیمی اران و هم اکنون بخشی از ...
دختر
کردی، فارسی لیزدا
آرامش مادر
دختر
لری لیلا زکیه
ترکیب دو اسم لیلا و زکیه ( شب طولانی و پاک )، ( اسم مرکب ) ( لیلا، زکیه )، لیلای پاک و پاک دامن، ( ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی لیلپار
گل همیشه بهار
دختر
ترکی
گل لیلماه
ماه شب
دختر
فارسی، عربی
کهکشانی لیلیان
نام گل، نور، نوربخش، نور نوربخش
دختر
لاتین
گل لیلیث
همسر اول آدم
دختر
عبری لیلین
گل لیلیوم
دختر
فرانسوی
گل لیلیوم
نام نوعی گل
دختر
یونانی لیمو
میوه خوردنی، ترش یا شیرین، معطر و زردرنگ
دختر
فارسی لیندا
قشنگ، زیبا
دختر
لاتین لینه
نرم، ملایم، مطیع و نرم خوی، ( مؤنث لیّن )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی لیوسا
مانند خورشید، ( مجاز ) زیبارو، ( لیو = خورشید، سا ( پسوند شباهت ) )
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی لیونا
دلیر و شجاع
دختر
لاتین ماتان
سفید و زیبا
دختر
ترکی ماتیسا
ماهتیسا، در گویش مازندران ماه تنها
دختر
فارسی ماتیلدا
مهتاب
دختر
لاتین ماداک
سرخوشی
دختر
سانسکریت مادیا
نام همسر آخرین پادشاه ماد
دختر
فارسی
تاریخی و کهن مارتا
فناپذیر، دنیایی، در اوستا مشا و مارتا به معنای نوع انسان آمده است
دختر
لاتین، فارسی مارتینا
گل سرخ
دختر
لاتین مارگاریتا
نام جزیره ای در شمال کشور ونزوئلا
دختر
فرانسوی مارلین
برج، پناهگاه
دختر
عبری ماریانا
مریم مقدس
دختر
لاتین ماریسا
مانند حضرت مریم ( س )
دختر
فارسی، عبری ماسا
زیبا و درخشنده مثل ماه
دختر
کردی ماشگانا
مهربان، ناز، شیرین، از گذشته های بسیار قدیم در روستاهای آذربایجان شرقی مرسوم بوده است
دختر
ترکی مامکان
مامک، مادر، خطاب محبت آمیز به فرزند دختر، ان ( نسبت ) ) منسوب به مامک
دختر
فارسی مانا دخت
دختر ماندنی و پایدار، ( مانا = ماندنی و پایدار، دخت = دختر ) دختر ماندنی و پایدار
دختر
فارسی مانتره
سخن اندیشه برانگیز
دختر
اوستایی ماندا
ماندگار، جاوید، ماندگار و جاوید، علم دانش ادارک شناخت، مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگ ...
دختر، پسر
فارسی، آرامی ماندخت
دختر جاویدان
دختر
فارسی مانگ
مانک، ماه
دختر
کردی مانل
بمان برایم
دختر
مازندرانی مانلیا
پری دریایی
دختر
مازندرانی مانه
نام روستایی در نزدیکی بجنورد
دختر
فارسی مانوشا
نام یک کوه، نام یکی از کوههای سلسله جبال البرز که منوچهر پادشاه پیشدادی در آن بدنیا آمد
دختر
کردی مانیتا
مانند زندگی ماندگار
دختر
فارسی مانیدا
مانند مادر جاودان
دختر
لری مانیسا
دانشمند و دانا
دختر
فارسی مانیشا
هوش
دختر
سانسکریت مانیوک
نام نوعی گیاه، نام گیاهی با ریشه های ضخیم و دارای نشاسته بسیار
دختر
فرانسوی
طبیعت مانیکا
ماه خوب و زیبا
دختر
فارسی
کهکشانی ماه بانو
بانوی ماه، زنی که چون ماه می درخشد
دختر
فارسی ماه بخت
( به مجاز ) کامیاب و خوشبخت، سفیدبخت
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی ماه به
بهتر از ماه
دختر
فارسی ماه بی بی
ماه ( فارسی ) + بی بی ( ترکی ) بانویی که چون ماه زیبا و نورانی است
دختر
فارسی، ترکی ماه پاره
دارای زیبایی ای چون زیبا یی ماه
دختر
فارسی ماه پرن
زیبا و لطیف چون ماه و پرند
دختر
فارسی ماه ثمین
ترکیب دو اسم ماه و ثمین ( دختر زیباروی و با ارزش )
دختر
فارسی، عربی ماه خاتون
بانویی که چون ماه زیباست
دختر
فارسی ماه زیور
زیور و زینت ماه
دختر
فارسی ماه سا
چون ماه، به سان ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( ماه، سا ( پسوند شباهت ) )
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی