اسم دختر - صفحه 3
گران مایه، قیمتی، ارجمند، گرامی، دختر حسن ابن زید از خاندان گرامی امام حسن مجتبی ( ع )، ( مؤنث نفیس ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی النا
روشنایی، نورانی، نور، ( = هلن، هلنا )، هلن و هلنا
دختر
یونانی ساره
سارا، نام همسر حضرت ابراهیم ( ع ) و مادر اسحاق ( ع )، ( = سارا، سارای )، امیره ی من، ( اَعلام ) زوج ...
دختر
عبری
مذهبی و قرآنی سلیمه
سالم، بی عیب، درست، رسته از آفات، ( مؤنث سلیم )، سلیم، مؤنث سلیم، دارای قدرت داوری و تشخیص درست
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شبنم
ژاله، نام نوعی اعلای پارچه ململ، ( در علوم زمین ) رطوبت هوا که مخصوصاً هنگام شب، در مجاورت اجسام سر ...
دختر
فارسی
طبیعت حانیه
مهربانی، زنی که به دلیل محبت به فرزندانش ازدواج نکند، از القاب حضرت فاطمه ( س )، مهربان، دلسوز، شری ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی دنیا
گیتی، جهان، کره زمین، نزدیک تر، ( در نجوم ) کیهان
دختر
عربی
کهکشانی نادیا
امید، آرزو، زن خوش آواز
دختر
عربی، فرانسوی جیران
آهو، غزال، چشمِ زیبا، ( به مجاز ) معشوقِ زیبا
دختر
ترکی، مغولی
طبیعت بی تا
یکتا، بی مانند، بی همتا، بی همتا، زیبا، بی لنگه، بی نظیر
دختر
فارسی ملوک
جمع ملک، پادشاهان، ( جمعِ مِلَک )، ( اَعلام ) ) دریای ملوک بخشی از اقیانوس آرام، میان شمال شرقی جزی ...
دختر
عربی مطهره
پاک و مقدس، منزه، مؤنث مطهّر، مؤنث مطهر
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی کیوان
زحل، پادشاه گیتی، محافظ و نگهبان شاه، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آسمان، به علاوه ( در قدیم ) ( به مجاز ...
پسر، دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی عشرت
خوش گذرانی، کامرانی، عیش، ( عشیرة )، کام جویی، ( در قدیم ) هم نشینی، معاشرت
دختر
عربی مهشید
روشنایی و فروغ ماه، ماهشید، پرتو ماه، ( = ماه شید )، ماهتاب، + ماه شید، ماه روشن و درخشان
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی زری
منسوب به زر، طلایی، پارچه یا لباسی که در آن نخ های طلایی به کار رفته، پارچه یا لباسی که در آن نخ ها ...
دختر
فارسی فرنگیس
دارای گیسوان پرندین و نرم و فراوان، نام دختر افراسیاب و همسر سیاوش، از شخصیت های شاهنامه، ( اَعلام ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن حمیرا
زن سرخ و سفید، ( به مجاز ) زیبارو، ( عربی )، زن سرخ و سپید، زن سرخ، ( اَعلام ) لقبی که پیامبر اسلام ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن پرستو
نام نوعی پرنده، ( در پهلوی، parastuk ) پرنده ای با جثه ای کمی بزرگتر از گنجشک و سیاه و سفید، چلچله، ...
دختر
فارسی
پرنده شادی
جشن، خوشحالی، سرور، وضع و حالت شاد، شاد بودن، ( در عرفان ) بسطی که پس از قبض برای سالک حاصل می شود، ...
دختر
فارسی عطیه
آنچه از سوی خداوند یا از طرف شخصی بزرگ به کسی بخشیده شود، انعام، بخشش
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مهرانگیز
به وجود آورنده دوستی و مهر، برانگیزاننده ی محبت و دوستی، انگیزنده ی شوق و مهر، برانگیزاننده محبت و ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن فوزیه
رستگار، چیره، ( عربی ) زن پیروز در هر کار و امری، رستگار و موفق
دختر
عربی
تاریخی و کهن نیره
روشنایی بخش، روشن، منیر، بسیار درخشان، مؤنث نیر، روشن و منور
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی سیمین
ساخته شده از نقره، نقره ای رنگ، سفید و درخشان، ( به مجاز ) زیبا، ( سیم = نقره، ین ( پسوند نسبت ) )، ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن تینا
گل سرخ، ناز و کرشمه، ( در عربی ) طین، به لفظ زند و پا زند گل سرخ است، گِل، هم ریشه با
دختر
فارسی، آرامی شهاب
پاره ای از آتش، افروزه، ستاره دنباله دار، سنگ های آسمانی که در اثر برخورد با زمین میسوزند، ( در نجو ...
پسر، دختر
فارسی، عربی
کهکشانی عارفه
دانا، شناسنده خدا از طریق عرفان، زن عارف، ز عارف، و، ( در قدیم ) مهربانی و نیکی ( عارفت )، عارف، مؤ ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی فاطیما
فاطیما شکل لاتین اسم فاطمه است، ( = فاطمه ) ( اعلام ) دهکده ای در غرب پرتغال، نزدیکی لیریا، در نزدی ...
دختر
عربی ژیلا
شبنم صبحگاهی، تگرگ، ( اعلام ) نام رودی در اتازونی که در توو و مکزیک و آریزونا جریان دارد و به رود ک ...
دختر
فارسی
طبیعت صفورا
گنجشک ماده، صیپورا، ( اَعلام ) نام زوجه ی حضرت موسی ( ع ) و دختر حضرت شعیب ( ع )، مصرف کننده اندوخت ...
دختر
عبری
پرنده پرنیا
نوعی دیبای منقش، حریر، پرده نقاشی، تابلو، نوعی انگور، پرنیان، ( = پرنیان )، فرنیا
دختر
فارسی
طبیعت احترام
حرمت داشتن، بزرگواری، شکوه، محترم بودن، حرمت، پاس، بزرگداشت، رفتار و گفتاری که نشان دهنده ی بزرگداش ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن انسیه
رام، آدمی، سازگار با مردم، از نام های حضرت فاطمه، ( اِنس = انسان، بشر، ایه ( پسوند نسبت ) )، مربوط ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی وجیهه
زیبا، والا مقام و مورد توجه، خوشگل ( زن )، دارای قدر و منزلت نزد مردم
دختر
عربی فرناز
دارای ناز، زیبا و شکوهمند، [فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی و تحسین پدید آورد، زیبایی و برازندگ ...
دختر
فارسی مونا
آرزوها، امیدها، منی، صاحب دساتیر کلمه ی «مانا»، که نام خدای عز و جل است به « مونا» تصحیح کـرده و آو ...
دختر
فارسی، عربی، پهلوی، یونانی
تاریخی و کهن سولماز
همیشه شاداب، گلی که هرگز پژمرده نمی شود، پژمرده نشدنی، از ریشه سولمک + اولماز، به معنى پژمرده نمى ش ...
دختر
ترکی سرور
بزرگ، رئیس، پیشوا، شادمانی، طرب، خوشحالی، آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگ ...
دختر، پسر
فارسی، عربی امینه
ابدی، جاویدان، زن مورد اطمینان و درستکار، ( مؤنث امین )، ( امین، و، زن مورد اطمینان و درستکار امین، ...
دختر
عربی یکتا
یگانه، بی نظیر، بی همتا، تنها، صمیمی، یک رنگ، بی ریا، فرد، منفرد، ( در قدیم ) ( به مجاز ) جدا، بی ن ...
دختر، پسر
فارسی، کردی
تاریخی و کهن، هنری طلعت
دیدار، روی، طلوع، چهره
دختر
عربی منیر
درخشان، تابان، در اصل اسم مذکر عربی است، ویژگی آنچه از خود نور داشته باشد، در مقابلِ مستنیر، روشن، ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی اختر
ستاره، بخت، پرچم، نام نوعی گیاه گلدار، ( در نجوم ) جرم فلکی، کوکب، نجم، ( در گیاهی ) نام گل و گیاهی ...
دختر
فارسی
گل، کهکشانی زکیه
پاک، پارسا، زکی، پاکیزه، زَکی، ( اَعلام ) نام دیگر حضرت فاطمه ( س )، مؤنث زکی، طاهر
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شریفه
دارای شرف و افتخار، بزرگوار، با اصل و نسب، مؤنث شریف، ارزشمند، عالی، سید، ارجمند، ( عربی ) ( مؤنث ش ...
دختر
عربی مهوش
مانند ماه، زیبارو، ماهوش، ( = ماه وش )، به علاوه ( در قدیم ) ( شاعرانه ) مانند ماه و ( به مجاز ) زی ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن پریناز
دارای ناز و کرشمه چون پری، نازدار، آن که چون پری ناز و کرشمه دارد، کنایه از زیبا و خوش کرشمه و ناز، ...
دختر
فارسی مروارید
جواهری گران بها که در صدف تولید می شود، نوعی گل، ( در مواد ) توده ی سخت، گِرد، کوچک و درخشان به رنگ ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل دیانا
نیکی رسان، نیکی بخش، رب النوع رومی، دختر ژوپیتر ولاتون، نیکویی بخش، ( در اسطوره های رومی ) الهه ی م ...
دختر
اوستایی، یونانی
تاریخی و کهن نازی
منسوب به ناز، نازدار، آن که بسیار ناز کند، پرناز، ( ناز، ی ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبا
دختر
فارسی وحیده
مؤنث وحید، یگانه، یکتا، بی نظیر، ( عربی ) ( مؤنث وحید )، وحید
دختر
عربی لطیفه
مؤنث لطیف، گفتار نغز، نکته، شوخی، ( به مجاز ) حکایت یا عبارت کوتاه و خنده آور که برای شادی و خنداند ...
دختر
عربی فروغ
روشنی، تابش، نور، پرتو، شعله ی آتش، ( به مجاز ) رونق، روشنی ای که از آتش، خورشید و دیگر منابع نوران ...
دختر
فارسی، عربی روح انگیز
شادی آور، روح بخش، دل انگیز، مفرح، روح افزا، ( = روح افزا )، روح ( عربی ) + انگیز ( فارسی ) دل انگیز
دختر
فارسی، عربی سونیا
نورِ نیاکان، خرد و عقل، ( سو = نور، نیا )، ( ترکی، فارسی ) ( سو = نور + نیا ) نورِ نیاکان، دختر نور ...
دختر
ترکی، فارسی، یونانی، عربی درسا
مانند مروارید، ( به مجاز ) گران قیمت و ارزشمند، ( در= مروارید، لؤلؤ، سا ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ...
دختر
فارسی، عربی مژده
خبر خوش و شادی بخش، بشارت، مژدگانی، نوید
دختر
فارسی
تاریخی و کهن صنم
( به مجاز ) بت، الهه، معشوق زیبارو، دلبر، شخص زیبا رو، ( در عرفان ) صنم در نزد بعضی از عرفا عبارت ا ...
دختر
عربی مهنا
در خور، شایسته، ( در قدیم ) گوارا و خوش، دور از رنج
دختر
عربی منا
آرزوها، امیدها، منی، مقاصد
دختر
عربی بهجت
شوق، شادمانی، زیبایی، رونق، تازگی، خوشرنگی، نشاط
دختر
عربی مانی
اندیشمند، نام بنیانگذار آیین مانوی، مانی ( در لغت ) به معنی «اندیشمند» است، ( اَعلام ) [، میلادی] ب ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن آنیتا
آراستگی، مهربانی، خوشرویی، پاک، بی گناه، آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوس ...
دختر
فارسی، اوستایی جهان
کیهان، عالم، گیتی، دنیا، ( به مجاز ) فرهنگ، نمادی برای بزرگی و عظمت، مردم دنیا و زندگی، ) حیطه، به ...
دختر، پسر
فارسی
کهکشانی فروزان
فروزنده، شعله ور، مشتعل، روشن، تابناک، درخشنده، آنچه بر اثر سوختن روشنایی دهد
دختر
فارسی نعیمه
خوشی، آسایش، یکی از اسامی بهشت، ( نعیم، ه ( پسوند نسبت ) ) منسوب به نَعیم، ( عربی ـ فارسی ) ( نعیم ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی ماهرخ
ماه چهر، ماهرو، زیبارو، ( = ماه چهر )
دختر
فارسی ویدا
پیدا، هویدا، ظاهر، آشکار، یابنده، جوینده، پیدا و هویدا و ظاهر
دختر
فارسی سروش
فرشته ی پیام آور، فرشته، پیامی که از عالم غیب برسد، الهام، ( به مجاز ) پیام آور، ( در قدیم ) جبرائی ...
پسر، دختر
فارسی
تاریخی و کهن آیسان
مثل ماه، همانند ماه، مهسا، زیبارو، ( آی = ماه، سان ( پسوند شباهت ) )، ( ترکی ـ فارسی ) ( آی = ماه + ...
دختر
ترکی، فارسی
کهکشانی نوشین
شیرین، خوشایند، دلپذیر ( خواب )، شایسته ی بوسیدن، دلنشین، مطبوع، ملایم ( باد، نسیم )، گوارا، خوش گو ...
دختر
فارسی فردوس
بهشت، نام چند جا و مکان، شهرستانی در جنوب غربی استان خراسان رضوی، ( در عربی فردَوس ) ( معرب از فارس ...
دختر
عربی، فارسی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی المیرا
فدایی ایل، ( ال = ایل، میرا ) ( به مجاز ) فدائی ایل، ( ترکی ـ فارسی ) ( ال = ایل + میرا ) ( به مجاز ...
دختر
ترکی، فارسی آزیتا
آزاده و رها، شاهزاده ای در زمان هخامنشی، سوزن کاری کردن، نقش زدن با قلم بر روی اشیا
دختر
فارسی
تاریخی و کهن مهرسا
شبیه به مهر، مهربان و با محبت، زیبارو مانند خورشید، ( مهر = خورشید، سا ( پسوند شباهت ) )، مثل خورشی ...
دختر
فارسی
کهکشانی غزاله
نام نوعی آهو، ( به مجاز ) آفتاب، چشمه ی آفتاب، زیبارو، ( در قدیم ) نوعی آهو بره ی ماده، ( اَعلام ) ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی، کهکشانی سنا
روشنایی، فروغ، بلندی، نام گیاهی دارویی از خانواده گل ارغوان، ( در گیاهی ) گروهی از گیاهان درخچه ای ...
دختر، پسر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی فرانک
پروانه، جانوری به نام سیاه گوش، ( = فرانگ )، به معنی پروانه، ( اَعلام ) ) نام دختر برزین و زن بهرام ...
دختر
فارسی
پرنده، تاریخی و کهن تهمینه
نیرومند، دلیر، نام دختر شاه سمنگان همسر رستم پهلوان شاهنامه و مادر سهراب، [مرکب از «تهم» به معنی نی ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن فرح
شادمانی، سرور، شاد شدن، شادمان گردیدن، سُرور
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی نازنین فاطمه
ترکیب دو اسم نازنین و فاطمه ( بسیار دوست داشتنی و رانده شده از آتش )، فاطمه ی دوست داشتنی، فاطمه ی ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی پوران
سرخ، گلگون، نام یکی از دختران خسرو پرویز شاه ساسانی، پوران دخت، ) بانوی ایرانی دختر حسن ابن سهل و ه ...
دختر
فارسی، پهلوی
تاریخی و کهن مولود
زاده، پدید آمده، فرزند، تولد، میلاد، آن که به دنیا آمده، زاده شده، ( به مجاز ) نتیجه، حاصل، ( در اح ...
دختر، پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سما
آسمان
دختر
عربی
کهکشانی آرمیتا
پارسا، پاک، فروتن، الهه نعمت، آرامش یافته
دختر
پهلوی، اوستایی مارال
آهو، ( به مجاز ) زیبا، مرال، گوزن، ( به مجاز ) زیبا و خوش اندام
دختر
ترکی، مغولی
طبیعت حدیقه
بوستان، باغچه، باغ
دختر
عربی
طبیعت پریوش
زیبا چون پری، زیباروی، ( پری، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند پری در زیبایی، ( پری + وش ( پسوند شباهت ) ...
دختر
فارسی رضیه
مؤنث رضی، نام تنها زنی که در زمان سلطنت مسلمانان در هند سلطنت کرد، ( عربی ) ( مؤنث رضی )، رضی
دختر
عربی ثمین
گران بها، قیمتی، گران
دختر
عربی آناهیتا
بی آلایش، پاک، به دور از آلودگی و ناپاکی، سیاره زهره که مظهر زیبایی و عشق است، ( در اساطیر ) به معن ...
دختر
فارسی، اوستایی
کهکشانی دینا
داوری، دین، نام خواهر حضرت یوسف ( ع )، داور، ( در عبری ) ( = دینه ) انتقام یافته، ( اَعلام ) نام خو ...
دختر
اوستایی، عبری
مذهبی و قرآنی شهرزاد
زاده شهر، نام دختری زیبا که داستانهای هزار و یک شب از زبان او نقل شده است، زاده ی شهر، شهری، ( اَعل ...
دختر
فارسی فخری
منسوب به افتخار، نام نوعی انگور، ( فخر، ی ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فخر، ( عربی ـ فارسی ) ( فخر + ...
دختر
فارسی، عربی حوری
زن زیبای بهشتی، زن زیبا، ( در ادیان ) حور، ( به مجاز )، حور ( عربی ) + ی ( فارسی )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ریحان
گیاهی علفی، کاشتنی، و معطر از خانواده نعناع، هر گیاه خوشبو، گیاهی خوشبو از خانواده ی نعناع که مصرف ...
دختر
عربی
طبیعت طلا
فلزی زرد رنگ و نسبتاً نرم، زر، فلزی زرد رنگ و قیمتی، ( در گفتگو ) ( به مجاز ) هر شیئی یا هر شخص بسی ...
دختر
عربی ناهیده
پاک، بی گناه، سیاره زهره که مظهر زیبایی و عشق است، اناهیتا، ناهید
دختر
فارسی
کهکشانی خاطره
یادبود، یاد، ذهن، حافظه، خاطر، اتفاقی که در گذشته افتاده و در ذهن شخص باقی مانده است
دختر
عربی