اسم دختر - صفحه 6
اسد، شیر، ( اَعلام ) دختر عمر بن خطاب و همسر پیامبر اسلام ( ص )، ( در اعلام ) دختر عمر بن خطاب و هم ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن نازلی
دارای ناز و عشوه، نازنین، نازنده، دارای ناز، نازدار، ناز ( فارسی ) + لی ( ترکی ) دارای ناز و عشوه، ...
دختر
ترکی، فارسی رزا
گل سرخ، گل رز، رز، نام لاتین گل رز
دختر
لاتین، فرانسوی
طبیعت، گل گلطلا
گلزر، گل طلایی رنگ، گل زیبای طلایی، ( = گلزر )
دختر
فارسی
گل دلارام
آرامش دهنده دل، محبوب، معشوق، ( به مجاز ) موجب آرامش خاطر، با آسودگی خاطر، دل آرام
دختر
فارسی ابتسام
تبسم، لبخند زدن، تبسم کردن، لب خند
دختر
عربی مهربانو
بانوی مهربان، بانوی خورشید، بانوی مهربان و با محبت، زنِ مهربان، زنی که چون خورشید می درخشد
دختر
فارسی فائقه
برگزیده، عالی، سرآمد در زیبایی، برتر، زنی که از حیث جمال بر همگان برتری داشته باشد، فایقه
دختر
عربی شیلا
زیبا، خوشبخت، با برکت، نام نهری در سیستان و بلوچستان که از دریاچه ی هامون به خارج از آن جریان دارد، ...
دختر
هندی طلیعه
ظاهر شدن، پیشرو، سپیده، ( به مجاز )، طلایه، طلایه طلایه
دختر
عربی
طبیعت، کهکشانی شکوه
بزرگی، جلال، شوکت، حالتی در کسی که به بزرگی جلوه کند و احترام برانگیزد یا چشم ها را خیره کند، حشمت ...
دختر
فارسی نوریه
روشن و درخشان، ( به مجاز ) زیبارو، ( نور، ایه/، iyye/ ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نور، ( عربی ) ( نو ...
دختر
عربی گلچین
منتخب، برگزیده، آن که گل می چیند، گل چیننده، ( به مجاز ) آن که از بین یک مجموعه بهترین را انتخاب می ...
دختر
فارسی نارین
منسوب به نار، آتش، ( به مجاز ) زیبارو و سرخ رنگ مثل دانه انار، ( نار، ین ( پسوند نسبت ) )، ( به مجا ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت مهین دخت
دختر بزرگ، دختر ماه گونه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مِهین، دخت = دختر )، دختر بزرگ و بلند قدر، ( مَهین، ...
دختر
فارسی هاله
حلقه نورانی و رنگی اطراف ماه یا خورشید، خرمن ماه، ( در نجوم ) حلقه ی نورانی سفید یا رنگی که گاهی گِ ...
دختر
عربی، یونانی
طبیعت، کهکشانی گوزل
خوشگل، زیبا، ظریف، نیکو، نازنین، قشنگ، برازنده، خوب، پسر حوش چهره، پسر زیبا رو
دختر، پسر
ترکی همدم
مونس، هم صحبت، یار، ( به مجاز ) همنشین
دختر
فارسی خرامان
آن که با ناز و تکبر راه می رود، عشوه کنان، دارای حالت خرامیدن، در حال خرامیدن، به آهستگی و با ناز
دختر
فارسی روشا
شاد رو، شاداب، دارای چهره ی شاد، ( رو، شا = شاد ) روشاد، ( رو + شا = شاد ) روشاد، روشن
دختر
فارسی نیکی
خیر، احسان، خوبی، نیکوکاری، ثواب، خوب بودن، ( در قدیم ) آسایش، رفاه، ثواب اخروی، ثواب اُخروی
دختر، پسر
فارسی ویانا
فرزانگی، دانایی، خردمندی، بخردی، فرزانگی بخردی دانایی
دختر
پهلوی، اوستایی دنیز
دریا، بحر
دختر
ترکی
طبیعت صبیحه
مونث صبیح، زیبا و شاد، خندان و خوشحال، ( مؤنث صَبیح )، صَبیح
دختر
عربی صدری
منسوب به صدر، سینه، بالا، پیشوا، بزرگ، ( صدر، ی ( پسوند نسبت ) )، مربوط به صدر ( سینه )، م صدر، ( د ...
دختر
فارسی، عربی
هنری سروگل
( به مجاز ) زیبا، شاداب، خوش قامت، ( سرو = درخت سرو، گل ) ( به مجاز ) زیبا و با طراوت و شاداب، ( سر ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل پونه
گیاهی معطر از خانواده نعناع که مصرف دارویی دارد، ( در گیاهی ) گیاهی علفی، یک ساله و معطر از خانواده ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل مهشاد
ماهشاد، زیباروی خوشحال، ( = ماهشاد )، مرکب از مه ( ماه ) + شاد ( خوشحال )
دختر
فارسی
کهکشانی آفاق
عالم، گیتی، جهان، کرانه های آسمان، جمع افق، اطراف، ( به مجاز ) عالم ظاهر، جهان ماده، ( در قدیم ) ( ...
دختر
عربی
طبیعت، کهکشانی آیه
نشانه، معجزه، دلیل، نشان، حجت، برهان، اعجوبه، عجیبه، ن، ک، آیت، عجیبه + ن ک آیت، هر یک از پاره های ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی سوده
زن بزرگوار، ساییده، ساییده شده، ( اَعلام ) [قرن اول هجری] نام دختر زمعه ابن قیس ابن عبد شمس، از همس ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی فرهنگ
آداب، رسوم، اندیشه، هنر، شیوه ی زندگی، شعور، تربیت اجتماعی، پدیده ی کلی پیچیده ای از آداب، و شیوه ی ...
پسر، دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن ترلان
زیبا، نام پرنده ای از خانواده باز شکاری، ( در ترکی ) مرغی از جنس باز شکاری را گویند، ( در کردی ) ) ...
دختر
ترکی، کردی
پرنده گل جهان
( به مجاز ) زیبارو، ویژگی کسی که به لحاظ خصوصیت ویژه ای ( نظیر زیبایی ) در دنیا ممتاز و سرآمد باشد، ...
دختر
فارسی
گل فضیله
برتری در دانش، هنر و اخلاق، فضیلت، ( = فضیلت )، فضل، ارزش و اهمیت، شرف، ( در قدیم ) در علم اخلاق، و ...
دختر
عربی مبارکه
مؤنث مبارک، خوش یمن، خجسته، فرخنده، از نام های حضرت فاطمه ( س )، ( مؤنث مبارک )، مبارک، از نامهای ف ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی ملاحت
با نمک، خوشایند، دوست داشتنی، حالتی در چهره که شخص را دوست داشتنی می نماید، نمکین بودن، با نمک بودن ...
دختر
عربی آندیا
نام همسر بابلی اردشیر پادشاه هخامنشی، دختر پاک، فرشته کوچک، ( اَعلام ) نام همسر بابلی اردشیر درازدس ...
دختر
فارسی، بابلی پوران دخت
دختر سرخ و گلگون، ( به مجاز ) زیبارو، نام دختر خسروپرویز و ملکه ایران در دوران ساسانی، ( پوران، دخت ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن صراحی
ظرف شیشه ای شراب، ( در قدیم ) ظرف شراب، ( در قدیم ) ( به مجاز ) شراب زلال، ( در تصوف ) مقام انس را ...
دختر
عربی ماه منیر
ماه درخشان و تابان، ( به مجاز ) زیبارو، ماه ( فارسی ) + منیر ( عربی ) ماه نورانی، ماه درخشان
دختر
فارسی، عربی
کهکشانی آیلا
هاله ی ماه، هاله، هاله دور ماه
دختر
ترکی
کهکشانی ایران دخت
دختر ایران، دختر ایرانی، دختر آریایی، ( ایران، دخت = دختر )، نام همسر فریدون پادشاه پیشدادی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نازپری
آنکه مانند پری زیباست و ناز دارد، ( اَعلام ) نام دختر پادشاه خوارزم که همسر بهرام گور بود، ( در اعل ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن پری ماه
زیبا چون ماه و پری، زیباروی ماه مانند
دختر
فارسی
کهکشانی بیان
سخن، گفتار، شرح و توضیح، زبان آوری، فصاحت و بلاغت، ( به مجاز ) زبان، ( در اصطلاح علوم بلاغی ) علمی ...
دختر، پسر
عربی آیسل
ماه شفاف، زیبا و درخشان مانند ماه، به معنی ماه شفاف، مترادف معنای ائل سئون به معنی وطن پرست، ( اَعل ...
دختر
ترکی
کهکشانی مهرانه
منسوب به مهران، دارنده ی مهر، فروغ خورشید، ( مِهران، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مِهران، ( مِهران ...
دختر
فارسی مهنوش
ماه جاویدان و همیشگی، ( به مجاز ) زیباروی همیشه زیبا، ( = ماه نوش )، ماه نوش، دارای زیبایی دائمی، ب ...
دختر
فارسی ملک ناز
فرشته زیبا، موجب افتخار پادشاه به لحاظ زیبایی، ویژگی آن که ناز و کرشمه ای شاهانه دارد، ملک ( عربی ) ...
دختر
فارسی، عربی ماهک
معشوقک زیباروی، خوب روی دوست داشتنی و زیباروی محبوب، ( ماه، ک/، ak/ ( پسوند تصغیر و تحبیب ) )، خوبر ...
دختر
فارسی
کهکشانی سلین
مانند سیل خروشان، سیل مانند، ( اَعلام ) نام رودخانه ای در آذربایجان که از منطقه قره داغ سرچشمه می گ ...
دختر
ترکی فریماه
زیباروی سعادتمند و با شکوه، دارای زیبایی و شکوهی چون ماه، ( فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، ...
دختر
فارسی
کهکشانی شمامه
رایحه و بوی خوش، ( به مجاز ) دوست داشتنی، گلوله ی خوشبو، دستنبو، ( به مجاز ) شخص یا چیز دوست داشتنی ...
دختر
عربی
طبیعت آفرین
تحسین، ستایش، سپاس، تبریک، آفرینش، دعا، مدح، شکر، تهنیت، نوایی در موسیقی، ( در قدیم ) درخواست و الت ...
دختر
فارسی
هنری بهنوش
گوارا، نوش و شهد نیکو، نیکو نوشنده، مرکب از به ( بهتر یا خوب ) + نوش ( عسل )
دختر
فارسی گیتا
جهان، گیتی، جهان آفرینش، آفرینش برابر با گیتی از واژه ی اوستایی «گئیتا /gaeta» برابر با گیتی، آفرین ...
دختر
فارسی سوما
ماه، نور ماه، ( به مجاز ) زیبا، نهر آب، نهر آب و مجرای قنات، به علاوه نهر آب و مجرای قنات، در گویش ...
دختر، پسر
کردی، گیلکی، فارسی
طبیعت، کهکشانی سونا
طلا، زیبا و قشنگ، زیبای آب ها، ( در ترکی ) ) مرغابی، ( در ترکی ) به معنی مرغابی
دختر
ترکی یاس
نام گلی زینتی و بسیار خوش بو با رنگ های زرد، سرخ، سفید و بنفش، گل منسوب به حضرت زهرا ( س )، ( در گی ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل، مذهبی و قرآنی گلاب
مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب به دست می آید، مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب حاصل می شو ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل پانته آ
نام زیبا ترین زن آسیا در زمان کورش، ( اَعلام )، زن زیبایی از اهالی شوش که زیباترین زن آسیا به شمار ...
دختر
فارسی، یونانی
تاریخی و کهن مستانه
سرخوش و شاد، همراه با سرخوشی و شادی، ( در قدیم ) ( به مجاز ) با حالت سرخوشی و سرمستی، مستی آور
دختر
فارسی مروه
بسیار خوش بو و معطر، به معنی مرَوَح است که بسیار خوشبو و معطر کننده است، خوشبوی شده، بوی عطر گرفته، ...
دختر
فارسی زمرد
نام سنگی قیمتی به رنگ سبز، ( در علوم زمین ) از سنگ های قیمتی و عموماً سبز رنگ
دختر
عربی، یونانی
طبیعت عابده
مؤنث عابد، عبادت کننده، زنی که بسیار عبادت می کند، عابد، ( عربی ) ( مؤنث عابد ) ( در قدیم ) زنی که ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رونیا
آن که چهره اش مثل نیاکان است، ( به مجاز ) اصیل، مقلوب نیارو ( ی )، ( به مجاز ) اصیل و نژاده، بر وزن ...
دختر
فارسی آلا
سرخ، سرخ کم رنگ، نعمتها، نیکیها
دختر، پسر
پهلوی، عربی مهربان
با مهر و محبت، نیکی کننده، رحم کننده، با محبت، با مهر، ( در عرفان ) مهربان صفت ربوبیت را گویند، ( ا ...
دختر
فارسی رمیصا
نام ستاره ای پر نور و درخشان، نام دختر یکی از یاران معروف پیامبر اسلام ( ص )، یکی از دو ستاره ای اس ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی، کهکشانی سها
نام کوچک ترین ستاره صورت فلکی دب اکبر، ( اَعلام ) ( در نجوم ) ستاره ی کم نوری در کنار ستاره ی عناق ...
دختر
عربی
کهکشانی نرمین
لطیف بودن، ( به مجاز ) مهربان، ( نرم، ین ( پسوند نسبت ) )، لطافت و لطیف بودن، ملایمت و خوش رفتاری د ...
دختر
فارسی اسرین
اشک، سرشک
دختر
کردی الین
منسوب به ایل، ( به مجاز ) هم نژاد و هم خون، ( ال= ایل، ین ( پسوند نسبت ) )
دختر
ترکی، فارسی ماجده
مؤنث ماجد، دارای مجد و بزرگی، بزرگوار، ( مؤنث ماجد )، زنِ بزرگوار
دختر
عربی ژینا
زندگی بخش، [ژین ( کردی ) = زندگی، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به زندگی، ( به مجاز ) زندگی، حیات، [ژین ...
دختر
کردی شاه پری
شاه پری ها، عنبر، پری
دختر
فارسی مرال
مارال، آهو، ( به مجاز ) زیبا، ( = مارال )
دختر
ترکی
طبیعت فریما
فریبا، زیبا و دوست داشتنی، ( = فریبا )
دختر
فارسی جنت
فردوس، بهشت، باغ
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی آرنیکا
آریایی نیک پندار، آریایی نیک خو، همیشه بهار کوهی، تنباکوی کوهی، ( در عربی ) دُخانُ الفُوج، خانِقُ ا ...
دختر
فارسی
طبیعت پریچهر
فرشته رو، زیبا مثل پری، ( به مجاز ) زیباروی، ( به مجاز ) زیبارو ( ی )، پریچهره
دختر
فارسی سایه
( به مجاز ) توجه، پناه، حمایت، حشمت و بزرگی، ( در فیزیک ) تاریکی نسبی که به سبب جلوگیری تابش مستقیم ...
دختر
فارسی صاحبه
مونث صاحب، دارنده، مالک، هم نشین و هم صحبت، یار، فرمانروا و حاکم، ( مؤنث صاحب )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شمیم
بوی خوش
دختر
عربی ستیا
جهان هستی، دنیا، روزگار، بانوی نجیب و بلندمرتبه، گیتی، دنیا و روزگار، جهان هستی دنیا روزگار، لقب حض ...
دختر
پهلوی، اوستایی نازنین رقیه
ترکیب دو اسم نازنین و رقیه ( بسیار دوست داشتنی و افسون )، رقیه ی دوست داشتنی، رقیه ی عزیز و گرامی، ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی قدسیه
مؤنث قدسی، ( به مجاز ) فرشته، روحانی، مقدس و پاک، ( مؤنث قدسی )، قدسی
دختر
عربی سعاد
نام زن محبوبی در عرب، خوشبخت، نام معشوقه ای در عرب
دختر
عربی رزیتا
رزا، گل رز کوچک، ( = رز و رزا )
دختر
فرانسوی
طبیعت، گل سحرناز
زیبایی سپیده دم، ( به مجاز ) زیبا، سحر ( عربی ) + ناز ( فارسی ) مرکب از سحر ( زمان قبل از سپیده دم ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت گلرخ
دارای چهره ای مانند گل، زیبا روی، گل چهره، زیبا رو، آن که چهره ای زیبا چون گل دارد
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، گل رودابه
نام دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم پهلوان شاهنامه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دختر مهر ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن چنور
نام گیاهی خوش بو، گیاهی خوشبو شبیه به شوید، که در بعضی از مناطق کردستان میروید، گیاهی خوشبو
دختر، پسر
کردی، فارسی
طبیعت دیبا
نام نوعی پارچه ابریشمی رنگین، ( = دیباه ) ( در قدیم ) نوعی پارچه ی ابریشمی معمولاً رنگین، نوعی پارچ ...
دختر
فارسی سوزان
دارای حرارت و گرمای بسیار زیاد، ( در قدیم ) ( به مجاز ) سرشار از اندوه و اشتیاق، سوزاننده
دختر
فارسی آیات
جمع آیه، نشانه ها، علامت ها، آیه ها
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی کریمه
گران بها، ارزشمند، صفت هر یک از آیه های قرآن، زن بزرگوار، ( در قدیم ) هر یک از آیه های قرآن، زن شری ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی ترمه
نوعی پارچه با نقش های بته جقه یا اسلیمی، نوعی پارچه ( قیمتی ) از جنس کرک، پشم، یا ابریشم با نقش های ...
دختر
فارسی معظمه
بزرگ داشته شده، بزرگوار، بزرگ، ( اعلام ) نویسنده بانوی تاجیکستان [، میلادی] معظمه فرزند شخصیتی به ن ...
دختر
عربی