اسم دختر - صفحه 8
دختری که مانند نقره سفید و درخشان است، ( به مجاز ) زیبارو، ( سیمین، دخت = دختر )
دختر
فارسی
طبیعت مرجانه
مروارید کوچک، ( عربی، مرجانة )، مروارید خرد، یک دانه مروارید خرد، واحد مرجان به معنی یک دانه مرجان، ...
دختر
عربی، سریانی
طبیعت وجیه
نیکو روی، زیبا، دارای قدر و منزلت و محبوبیت نزد مردم، ( عربی )، خوشگل، وجیهه
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی آنیل
به خاطر آورده شدن، مشهور، نامی، معروف، نامدار
دختر، پسر
ترکی جان افروز
فروزنده جان، تازه کننده جان، روشن کننده جان، ( به مجاز ) آسایش بخش روان، از شخصیتهای شاهنامه، نام ی ...
دختر، پسر
فارسی نشمیل
زیبا، خوشگل، زیبای دلکش و نازک اندام
دختر
کردی مها
بزرگ، یاقوت کبود، ( به مجاز ) زیبارو، بزرگتر، [چنانچه این کلمه مَها /mahā/ تلفظ شود منسوب به ماه اس ...
دختر
فارسی، سانسکریت
طبیعت نینا
این ها، زیبایی، خوش اندامی، ظرافت، خوش اندامی و ظرافت
دختر
کردی، عبری زرینه
زرین، از جنس زر، به رنگ زر، طلایی، زیبا و آراسته، ( = زرین )، نام رودی که از کوههای کردستان سرچشمه ...
دختر
فارسی
طبیعت دیلان
رقص گروهی، نوعی آهنگ، نام منطقه ای در کردستان، ( کردی )، نوعی آهنگ و نام منطقه ای در کردستان، نوعی ...
دختر
کردی پانیسا
مانند آب، ( مجاز ) زیبا و با طراوت، ( پانی = آب، سا ( پسوند شباهت ) )، همانند آب، زیبا مانند آب، مر ...
دختر
فارسی، هندی
طبیعت مهر آسا
مانند خورشید، ( به مجاز ) زیبارو، ( مهر، آسا ( پسوند شباهت ) )، مثل خورشید، ( مهر + آسا ( پسوند شبا ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی آویسا
مانند آب، پاک و روشن همانند آب، [آو= آب، ی ( پسوند نسبت )، سا ( پسوند شباهت ) ]، همانند آب پاک، روش ...
دختر
فارسی
طبیعت سان ای
مهنام، ( به مجاز ) زیباروی ماه مانند، بلند آوازه و گرامی، بی قرار
دختر
ترکی
کهکشانی آذردخت
دختر آذر، دختر آتشین، ( به مجاز ) دختر سرخ گون و زیبارو، ( به مجاز ) دختر سرخ گون، ( به مجاز ) زیبا ...
دختر
فارسی
طبیعت علیا
بزرگوارتر، برتر، بلندتر، بالاتر، والا و با ارزش، ویژگی جایی که نسبت به جای دیگر بر بلندی قرار گرفته ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حوریا
منسوب به حور، زن زیبای بهشتی، ( به مجاز ) زیبارو و پری گونه، [حور = زن زیبای بهشتی، زنان زیبای بهشت ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی گراناز
گران ناز، دارای ناز و زیبایی فراوان، ( به مجاز ) جذاب، ( = گران ناز )
دختر
فارسی، بلوچی دانا
داننده، آگاه، عالم، دانشمند، از نام های پروردگار، دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاه ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن سروی
منسوب به سرو، نام نوعی از خطوط اسلامی، نوعی از خطوط اسلامی، نخلی، شجری
دختر
فارسی
طبیعت، مذهبی و قرآنی ملودی
نوا، آهنگ، نغمه، ( فرانسوی، melodie ) ( در موسیقی ) توالی تعدادی از اصوات در موسیقی سازی و آوازی، ب ...
دختر
فرانسوی
هنری قدسی
منسوب به قدس، ( به مجاز ) فرشته، روحانی، مقدس و پاک، ( منسوب به قدس )، مربوط به عالم بالا، مربوط به ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی سوره
هر یک از بخش های صد و چهارده گانه ی قرآن که خود شامل چند آیه است، سورت، هریک از بخش های صدو چهاردهگ ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی سوری
گل سرخ، گل محمدی، شادی و خرمی، ( به مجاز ) سرخ رنگ
دختر
فارسی
طبیعت، گل عدیله
مثل، مانند، همتا، هم شأن، همسر، ( مؤنث عدیل )، همانند، هم وزن
دختر
عربی زمانه
روزگار، دوره، عهد، مدت زندگی، عمر، دور، چرخ
دختر
فارسی فاطمه ثنا
ترکیب دو اسم فاطمه و ثنا ( رانده شده از آتش و ستایش )، ( عربی ) از نام های مرکب، فاطمه و ثنا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی لیا
خجسته، نام همسر حضرت یعقوب ( ع )، خسته، ( اَعلام ) دختر بزرگ «لابان» که یعقوبِ پیامبر وی را به همسر ...
دختر
عبری
مذهبی و قرآنی نوری
منسوب به نور، روشن و درخشان، ( عربی ـ فارسی ) ( نور، ی ( پسوند نسبت ) )، مربوط به نور، ( در گیاهی ) ...
پسر، دختر
فارسی، عربی
طبیعت آینور
روشنایی ماه، نورانی مانند ماه، ( به مجاز ) زیبارو، روشنایی و فروغ ماه، نور ماه، نورانی مثل ماه، ( ب ...
دختر
ترکی، عربی
طبیعت، کهکشانی تسنیم
نام چشمه ای در بهشت، از ریشه ی «سنم» در لغت به معنای «بزرگ شدن کوهان شتر» و نیز «بزرگ و مهتر قوم گر ...
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی جلیله
بزرگ، بزرگوار، باشکوه، ( عربی ) ( مؤنث جلیل )، جلیل
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شادمهر
مهربان و خوشحال، ( به مجاز ) ویژگی آن که دارای شادی و مهربانی است، ( اَعلام ) ) شهر یا جایگاهی در ن ...
پسر، دختر
فارسی وفا
به جا آوردن عهد و پیمان، پایداری در دوستی و صمیمیت، پایدار بودن در قول و قرار، تعهد دوستی یا عشق، ( ...
دختر، پسر
عربی
تاریخی و کهن یمنا
سمت راست، مبارک، بسیار با برکت، ( در قدیم ) راست، در مقابلِ یسری، ( عربی، یُمنی ) ( در قدیم ) راست، ...
دختر
عربی نزهت
پاکی، خوشی، شادی، خرمی، نام سازی قدیمی از خانواده ی سازهای زهی، بی آلایشی، تفرج، ( در موسیقی ایرانی ...
دختر، پسر
عربی
هنری گندم
نام نوعی دانه ی خوراکی غنی از نشاسته، ( به مجاز ) برکت، ( در گیاهی )، دانه ی خوراکی غنی از نشاسته ک ...
دختر
پهلوی، اوستایی
طبیعت آیسن
مانند ماه، ( به مجاز ) زیبارو، به معنی مانند ماه هستی
دختر
ترکی
کهکشانی گل نوش
نام نوایی در موسیقی قدیم ایرانی، شهد گل، ( به مجاز ) دارای زیبایی همیشگی، ( در قدیم ) ( در موسیقی ا ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل، هنری افتخار
فخر کردن، نازیدن، سرافرازی، فخر، نازش
دختر
عربی شریعت
آیین، روش، سنت، راه دین، شرع، ( در قدیم ) طریقه، ( در اصطلاح ) اقوال واعمال و احکامی است که حق تعال ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی ایناس
خو گرفتن، انس یافتن، دمسازی، ( در قدیم ) انس، مؤانست، انس دادن، دوستی و محبت، همچنین دیدن یا شنیدن ...
دختر
عربی نائله
یابنده، بهره مند، کسی که به مقصود و مطلوب خود برسد، ( مؤنث نائل )، ن، ک، نائل، آن که به مقصود رسیده ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن بدیعه
مونث بدیع، جدید، تازه، زیبا، جالب، شگفت انگیز، نادر، آفریننده، مؤنث بدیع
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی نجلا
زنی که چشمانی درشت و زیبا داشته باشد، ( مؤنث انجل )، زن فراخ چشم، زنی که چشمانی وسیع و زیبا داشته ب ...
دختر
عربی فروزنده
نور و روشنی دهنده، روشن و تابان، درخشان، ( به مجاز ) آراینده، ( صفت فاعلی از فروختن و فروزیدن )، اف ...
دختر
فارسی هیرو
منسوب به آتش، آتشی و سرخ گون، ( به مجاز ) زیبارو، ( هیر = آتش، او /، u/= ( پسوند نسبت ) )، نام گلی ...
دختر، پسر
کردی، فارسی
طبیعت، گل راشین
راه آبی یا جویباری که از سبزه زار می گذرد، ( به مجاز ) سرسبز و خرم، ( راش = نوعی درخت در جنگل های ا ...
دختر، پسر
کردی، فارسی
طبیعت صوفیا
منسوب به صوفی، نوایی در موسیقی، ( صوفی، ا ( پسوند نسبت ) )، ( عربی ـ فارسی ) ( صوفی + ا ( پسوند نسب ...
دختر
فارسی، عربی
هنری ماه جهان
ترکیب دو اسم ماه و جهان ( زیبا و دنیا )، ( به مجاز ) زیبای جهان، ماه دنیا
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی فاطمه حسنی
ترکیب دو اسم فاطمه و حسنی ( رانده شده از آتش و نیکو )، از نام های مرکب، ا فاطمه و حسنی ( حسنا )، فا ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی اقلیما
نام دختر حضرت آدم ( ع )، نام ماده ای که از گداختن برخی از فلزات مانند طلا و نقره به دست آید، ( معرب ...
دختر
عربی، یونانی
مذهبی و قرآنی نوال
عطا و بخشش، بهره، نصیب، آنچه بخشیده می شود، عطیه، ( در قدیم ) بخشش و عطا، عطا، بخشش
دختر
عربی لنا
برای ما، نصیب و بهره، نمکین، مرکب از لن ( نمک سانسکریت ) + الف نسبت فارسی
دختر، پسر
عربی، سانسکریت، فارسی
مذهبی و قرآنی گیسو
گیس، موی بلند سر، نام صورت فلکی در آسمان نیم کره ی شمالی، ( در نجوم ) ( = شَِعر بِرنیکه ) صورت فلکی ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی تحفه
هدیه، ارمغان، گرانبها، ( مجاز ) شخص بسیار ارزشمند، شخص یا چیز بسیار ارزشمند
دختر
عربی هدیه زهرا
ترکیب دو اسم هدیه و زهرا ( ارمغان و درخشنده روی )، از نام های مرکب، ا هدیه و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حرمت
آبرو، عزت، احترام، ارجمندی، اطاعت و فروتنی در برابر اوامر الهی، حرام بودن، دوری از زشتی ها و به جای ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی پروا
هراس، بیم، فرصت و زمان پرداختن به کاری، فراغت و آسایش، توجه و التفات، ( در قدیم ) ( به مجاز ) توجه ...
دختر
فارسی مهدیا
بانوی هدایت شده، ( مهدی = هدایت شده، ا ( اسم ساز ) )، دختر هدایت شده، منتسب به حضرت مهدی ( عج ) مرک ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی فادیا
نجات بخش، منجی، نجات یافته
دختر، پسر
عربی
مذهبی و قرآنی پرستش
نیایش، ستودن، پرستیدن، خدمت، عبادت، ( در قدیم ) خدمتکاری، ( اسم مصدر از پرستیدن )، نیایش کردن، عباد ...
دختر
فارسی
مذهبی و قرآنی آروشا
درخشان، نورانی، باهوش، سفید، نورانی باهوش، نام دختر داریوش سوم
دختر
فارسی
تاریخی و کهن مهرنگار
خورشید زیباروی، ( مجاز ) زیباروی درخشان، نگارنده خورشید، ( مهر = خورشید، نگار = ( به مجاز ) معشوق ز ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت آیسودا
سایه ماه در آب، تلالو نور ماه در آب، ( به مجاز ) زیبارو و با طراوت، ماه در آب
دختر
ترکی صبیه
به گونه احترام آمیز به معنی دختر، دختربچه
دختر
عربی آنوشا
کیش، مذهب، آیین، مذهب و کیش، کیش و مذهب، دین و آیین
دختر
فارسی خزال
با ناز راه رونده، کسی که با ناز راه می رود
دختر
عربی ماندگار
کسی که در جایی اقامت طولانی داشته باشد، کسی که در جایی اقامت ( دایمی و طولانی ) کند، پایدار، با دوا ...
دختر
فارسی ژینو
ژینا، زنده، دارای حیات، زندگی بخش، [ژین ( کردی ) = زندگی، او /، u/ ( پسوند دارندگی ) ]، دارای زندگی ...
دختر، پسر
کردی ام سلمه
نام یکی از همسران پیامبر اسلام ( ص )، ( اَعلام ) ) [حدود سال هجری] نام یکی از همسران پیامبر اسلام ( ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی زلفا
منسوب به زلف، ( مجاز ) زیبایی زلف معشوق، ( زلف = موی بلندِ سر، گیسو، الف ( پسوند نسبت ) )، ( در عرب ...
دختر
فارسی آترین
منسوب به آتش، آتشین، ( به مجاز ) زیبارو، ( آتر = آتش، ین ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) ( در دوره ی ه ...
دختر
فارسی صحرا
بیابان، محلی خارج از منطقه ی مسکونی، ( عربی، صحراء )، که دارای پوشش گیاهی است، ( در قدیم ) ( به مجا ...
دختر
عربی
طبیعت شهین دخت
دخترِ شاهزاده، ( مجاز ) دخترِ بلند مرتبه و عالی مقام، ( شهین، دخت = دختر )
دختر
فارسی آناهید
آناهیتا، الهه پاکی، بی آلایش، الاهه پاکی، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صو ...
دختر
اوستایی، فارسی
طبیعت، کهکشانی مه جبین
پری رخسار، پریرو، خوبرو، زهره جبین، ( به مجاز ) دارای پیشانی سفید و زیبا، زیباروی، مه ( فارسی ) + ج ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی ماه طلعت
ترکیب دو اسم ماه و طلعت ( زیبا و چهره )، ماه سیما، ماه چهره، ( به مجاز ) زیبارو، ماه ( فارسی ) + طل ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی آیسانا
همچون ماه، ماه وش، ( مجاز ) زیبارو، ( ترکی ـ فارسی ) ( آی = ماه، سان ( پسوند شباهت )، ا ( اسم ساز ) ...
دختر
ترکی، فارسی
طبیعت، کهکشانی مروا
تفأل، فال نیک، دعای خیر، ( در قدیم ) فال خوب در مقابلِ مرغوا، پهلوی فال نیک و دعای خیر
دختر
فارسی مرس ده
ملکه، ( مجاز ) زیبا، با طراوت و خرم، محل روئیدن راش، [مِرس = نام درختی، راش ( فاگوس سیلواتیکا )، ده ...
دختر
فارسی
طبیعت مدیا
سرزمین ماد، نام زن آخرین پادشاه ماد، ( اَعلام ) ) نام یونانی ایات جبال یا عراق عجم که نواحی آن عبار ...
دختر
فارسی، یونانی
تاریخی و کهن پری گل
زیبا چون گل و پری، گل رویی چون فرشته، گل رویی چون پری و فرشته
دختر
فارسی
طبیعت، گل رامش
شادی و طرب، عیش و خوشی، سرود و نغمه، امن و آسودگی، ( در قدیم )، سرود، نغمه، امن، آسودگی، شادی، خوشی ...
دختر
فارسی عرفانه
منسوب به عرفان، ( عرفان، ه ( نسبت ) )، ( عربی ـ فارسی ) ( عرفان + ه ( نسبت ) )، منسوب به عرفان عرفا ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی آیتک
ماه تنها، ماه بی همتا، ( مجاز ) زیبارو، ( ترکی ـ فارسی )، مانند ماه
دختر
ترکی، فارسی
طبیعت، کهکشانی مه یاس
ماهی که چون گل یاس است، یاسی که چون ماه است، ( به مجاز ) زیباروی و با طراوت، ( مَه = ماه، یاس )، زی ...
دختر
فارسی
گل، کهکشانی خیرالنسا
بهترین زنان، لقب حضرت فاطمه ( ع )، ( عربی )، بهترینِ زنان، ( اَعلام ) عنوانی برای حضرت فاطمه ( س ) ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی الماس
سخت ترین ماده ی طبیعی است و کاربردهای تزیینی و صنعتی دارد، ( مجاز ) شمشیر، ( از یونانی )، ( در مواد ...
دختر، پسر
فارسی، یونانی
طبیعت موژان
( چشم ) خمار و پرکرشمه، گل نرگس نیم شکفته، چشم خواب آلوده، ( = موجان ) ( در قدیم ) خمار، پر کرشمه ( ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل شهزاد
شاهزاده، از نسل شاه، فرزند شاه یا از نسل شاه، عنوان برای امامزاده ها، عنوان برای امازاده ها، عنوانی ...
دختر
فارسی سلینا
سلین، ( سَلین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سَلین، به فتح سین، مرکب از سلین ترکی بعلاوه پسوند نسبت ...
دختر
ترکی، فارسی شینا
شنا و آب ورزی، شناوری، سعی و کوشش، جِد و جَهد، شیناب، سعی و کوشش و جِد و جَهد، سعی و کوشش جد وجهد
دختر
فارسی سلدا
حامی، یاور، کوهستان
دختر
ترکی هانیا
هانی، مسرور و شاد، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به هانی، مؤنث هانی، مادر مهربان و دلسوز
دختر
فارسی، عربی مارینا
دارنده هرچیز ارزشمند، دارنده ی هر چیز ارزشمند، جویبار، آب
دختر
فارسی، ارمنی کاملیا
درختچه ای زینتی همیشه سبز با گل های درشت و زیبا، ( فرانسوی، kamelia )، ( در گیاهی ) گلهای درشت و زی ...
دختر
فرانسوی پریرخ
که رویی چون پری دارد، پریچهره، زیبا روی، خوبروی، پری چهر، زیبا رو
دختر
فارسی دل افروز
مایه ی شادی و خوشی دل، محبوب و خوشایند، شاد و خرم، معشوق، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دل افروز فرخ پی ...
دختر
فارسی پارمین
تکه یا قطعه ای از بلور، نام همسر داریوش پادشاه هخامنشی، ( پار، مین )، ( اَعلام ) نام زنِ داریوش، ( ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن