اسم دختر - صفحه 4

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

منظر/manzar/

آنچه بر آن نظر بیفتد و به چشم دیده شود، چهره، صورت، جلوه ی ظاهری هر شخص، ( به مجاز ) صورت و چهره، د ...


دختر

عربی
گلستان/golestān/

گلزار، گلشن، جایی که در آن گل های بسیار و گوناگون پرورش می دهند، ( اَعلام ) ) کتاب فارسی از سعدی، ش ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، طبیعت
صدف/sadaf/

نام سه ستاره به شکل مثلث، نام عمومی نرم تنان دو کفه ای و نوعی خاص از آنها، ( در قدیم ) ( در نجوم ) ...


دختر

عربی

طبیعت، کهکشانی
مهرناز/m.-nāz/

دارای محبت و ناز، زیبا چون خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، ( اَعلام ) نام خواهر کیکاووس که وی را به هم ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
نازیلا/nāzilā/

دختر طناز و عشوه گر، با ناز و کرشمه، با ناز


دختر

ترکی، فارسی

تاریخی و کهن
گل بهار/gol bahār/

گلی که در بهار شکفته می شود، شکوفه گل، [گل، بهار = فصل اول سال، شکوفه ی درختان خانواده ی مرکبات، گی ...


دختر

فارسی

طبیعت
عادله/ādele/

دادگر، بانوی باانصاف، ( مؤنث عادل ) عادل، مؤنث عادل


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
افروز/afruz/

افروختن، افروزنده، روشن کننده، تابنده، سوزاننده، ریشه افرختن


دختر

فارسی
هدی/hodā/

هدایت کردن، هدایت، راهنمایی، راه درست و مسیر درست، رسیدن به حق و حقیقت، راه راست، مسیر درست، ( به م ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
ام کلثوم/omme kolsum/

دختر پیامبر اسلام و از دختران امام حسین، شیر ماده، ( اَعلام ) ) سومین دختر پیامبر اسلام ( ص ) [سال ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
آیلار/āy lār/

زیبا رویان، خوبرویان، هاله دور ماه، زیبا و پاک، جمع ماه، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

ترکی

کهکشانی
رخساره/roxsāre/

رخسار، رخ، چهره، صورت، گونه


دختر

فارسی

طبیعت
تارا/tārā/

ستاره، کوکب، مردمک چشم


دختر

فارسی

کهکشانی
ژاله/žāle/

شبنم، قطره باران، تگرگ، قطره ی باران، باران


دختر

فارسی

طبیعت
دلبر/del bar/

دارای زیبایی، جذابیت و توانایی جلب عشق و علاقه ی دیگران، معشوق، زیبا، جذاب


دختر

فارسی

طبیعت
حنیفه/hanife/

مؤنث حنیف، درست و پاک، راستین، خداپرست، ( مؤنث حنیف ) دختر درست و پاک، دختر راستین، زن ثابت قدم در ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
هلنا/helenā/

روشنایی، نور، هلن، ( اَعلام ) نام شهری در مرکز ایالت مونتانای آمریکا، ( = هلن )، فرانسه از یونانی ر ...


دختر

یونانی
لاله/lāle/

گلی به شکل جام و سرخ رنگ که بر روی پایه ای بلند قرار دارد، گیاه این گل که علفی، پایا و زینتی است و ...


دختر

فارسی

طبیعت
نیکا/nikā/

خوب، خوش، زیبا، ظریف، بسی نیک، چه خوب، خوشا، ( به صورت شبه جمله ) ( در قدیم ) چه خوب است، ( اَعلام ...


دختر

فارسی

طبیعت
گلزار/golzār/

گلستان، گلشن، نام نوایی در موسیقی قدیم، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) از الحان قدیمی، ( = گلستان ...


دختر

فارسی

طبیعت، هنری
ترنم/tarannom/

خواندن و زمزمه کردن شعر، آواز، نغمه و سرود به حالت موسیقایی، خواندن شعر، ترانه، و مانند آن ها به حا ...


دختر

عربی

هنری
هانا/hānā/

پناه، امید، نفس، فریاد، زنهار، دادخواهی، بینایی، خواهش


دختر

ترکی، کردی، عبری، لاتین
لعیا/la‛yā/

نام همسر حضرت یعقوب ( ع )، خجسته و زیبارو، ( معرب از عبری لیا = لیئه = خسته )، خسته، ( اَعلام ) نام ...


دختر

عربی، عبری

مذهبی و قرآنی
آسنا/āsnā/

سرشت درونی، سرشت مادرزادی، نام همسر حضرت یوسف و به معنی آسمان پاک، روشنایی درونی


دختر

اوستایی، پهلوی
سودا/so (w) dā/

فکر، خیال، شور و شوق، علاقه ی شدید به کسی یا چیزی، عشق، سودا


دختر

ترکی، عربی
مهیا/mahyā/

منسوب به مه، بزرگمنش، بانوی بزرگ، بزرگ


دختر

فارسی، اوستایی
راحیل/rāhil/

نام زیبارو ترین و خوش بیان ترین فرشته الهی، پاک، مسافر، نام همسر حضرت یعقوب و مادر حضرت یوسف ( ع )، ...


دختر

عبری

مذهبی و قرآنی
روژان/ružān/

روزها، روشنایی، زندگی، ( کردی ) به معنی روزها، روزان


دختر

کردی

طبیعت
رومینا/rominā/

صیقلی، پاک و پاکیزه، زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده، پاک و پاکیزه کرده


دختر

فارسی، آشوری
حیات/hayāt/

زندگی، زیست، حیات


دختر

عربی
رابعه/rābeee/

یک چهارم، نام نوایی در موسیقی، ( اَعلام ) رابعه ی بنت کعب ( = رابعه ی قزداری ) [قرن هجری] شاعره ی پ ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
کتایون/katāun/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سه دختر قیصر روم، ( اَعلام ) دختر قیصر روم و زن گشتاسب و مادر اسفند ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فرخ/farrokh/

خجسته، مبارک، فرخنده، از شخصیتهای شاهنامه، خجسته و مبارک و فرخنده، ( در قدیم ) خوشبخت و کامیاب، بزر ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
صونا/so (w) nā/

صیانت، خویشتنداری از گناه، پارسایی، ( صون، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به صون، ( عربی ـ فارسی ) ( صون ...


دختر

فارسی، عربی
ظریفه/zarife/

مؤنث ظریف، دارای اجزا یا ساختار نازک و باریک همراه با ظرافت و تناسب، ( مؤنث ظریف )، ظریف، عربی مؤنث ...


دختر

عربی
فتانه/fattāne/

بسیار زیبا و دلفریب، ( به مجاز ) فتان، ( در قدیم ) ( به مجاز ) با زیبایی و دل فریبی


دختر

عربی
مهرنوش/mehr nuš/

زیبایی جاوید و همیشگی، همیشه زیبارو، ( مهر = خورشید، نوش = جاویدان ) ( به مجاز ) زیبایی جاوید و همی ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سرو ناز/sarv nāz/

درختی بلند و زینتی، معشوق خوش قد و قامت، سرو نورسته، سروی که شاخه های آن به هر طرف مایل باشد، ( در ...


دختر

فارسی

طبیعت، هنری
ماندانا/māndānā/

عنبر سیاه، مادر کوروش پادشاه هخامنشی، ( در یونانی ) mav avn، ( در پارسی باستان ) mand به معنی عنبر ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
مینو/minu/

روان، خرد و روح، آسمان، بهشت، فردوس، ( در پهلوی ) این واژه مینوک و صورت اوستایی آن مَئینیَوَ به معن ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
کیانوش/kiyānuš/

از شخصیتهای شاهنامه، بزرگ جاودان، بزرگ جاویدان، [از واژه ی اوستایی «کوئی» = بزرگ، گرامی، اَنوش = بی ...


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شهره/šohre/

مشهور، نامدار و نامور، نامور


دختر

عربی

تاریخی و کهن
بنفشه/banafše/

گلی که در فصل بهار می روید و دارای رنگهای گوناگون است، ( در گیاهی )، هر یک از گیاهانِ کوتاه دولپه ا ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
انیس/anis/

همدم، مصاحب، هم نشین، محبوب و مطلوب، انس گیرنده


دختر

عربی
ملیسا/malisā/

زمانی بین مغرب و نماز عشا، ماه صَفر، ماهی بین آخر گرما و زمستان، بادرنگبویه


دختر

عربی، یونانی

طبیعت
ساغر/sāqar/

ظرفی که در آن شراب می نوشند، جام شراب، شراب، ( در عرفان ) دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده می ...


دختر

فارسی، عربی، ترکی

تاریخی و کهن
عظیمه/azime/

مؤنث عظیم، بزرگ، عظیم، ( عربی ) ( مؤنث عظیم )، مؤنث عظیم، کلان، با اهمیت، فراوان، بسیار


دختر

عربی
سمیره/samire/

نوعی خط است، ( = سمیرا )، ( سمیرا


دختر

عربی
زرین/zarrin/

از جنس زر، به رنگ زر، طلایی، زیبا و آراسته


دختر

فارسی

طبیعت
شایسته/šāyeste/

دارای ویژگی مطلوب، مناسب، سزاوار و در خور، لایق، ( صفت فاعلی از شایستن )، دارای توانایی های لازم بر ...


دختر

فارسی
پارمیس/pārmis/

نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام دختر بردیا که زنِ داریوش ( اول ) بود، پرم ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آنیسا/ānisā/

مانند عشق، مبارز بزرگ، [آن در عرفان عشق و جوهر عشق، یای ( ی ) میانوند، سا ( پسوند شباهت ) ]، به معن ...


دختر، پسر

ترکی، فارسی، اوستایی، یونانی
ساینا/sāynā/

نام خاندانی از موبدان زرتشتی، ساکت و بی صدا، سیمرغ، دانا و باخرد، ) سایه ای که مشخص و قابل رؤیت باش ...


دختر

اوستایی، فارسی

پرنده، طبیعت
پگاه/pegāh/

هنگام صبح زود، سپیده دم، صبح زود، سحر


دختر

فارسی
نهال/na (e) hāl/

کودک نورُسته، درخت یا درختچه نورس که تازه نشانده شده است، ( در کشاورزی ) درخت یا درختچه ی نورس که ت ...


دختر

فارسی

طبیعت
حسنه/hasane/

نیک، نیکو، خوب، پسندیده، عمل نیک و پسندیده، عمل پسندیده به ویژه عمل مطابق با شرع، کار نیک


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
سدنا/sadenā/

سجده کننده بر خانه خدا، سدن، الف ( اسم ساز )، خدمت کردن کعبه، سدن + الف ( اسم ساز )، مرکب از سدن ( ...


دختر

فارسی، عربی

گل، مذهبی و قرآنی
شراره/šarāre/

درخشش، روشنی، جرقه، شرار، پاره ای از آتش که به هوای پرد، اخگر


دختر

عربی

طبیعت
ماریا/māriyā/

نام دختر پادشاه ماد، ( اَعلام ) نام دختر ارته باذ [پادشاه ماد] به قول پلوتارک که با غیر ایرانیان ( ...


دختر

عبری
بدریه/badriye/

ماه شب چهاردهم، زیبارو، ( بدر = ماهی که به صورت دایره ی کامل دیده می شود، منسوب به بدر یا ماه شب چه ...


دختر

عربی

کهکشانی
آیسا/āy sā/

مثل ماه، شبیه به ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( آی= ماه، سا ( پسوند شباهت ) )، آی ( ترکی ) + سا ( فارسی ...


دختر

ترکی، فارسی

کهکشانی
نورا/nurā/

نورانی، درخشان، ( به مجاز ) زیبا، ( نور، ا ( پسوند نسبت ) )، نور ( عربی ) + ا ( فارسی )، مؤنث انور ...


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
ضحا/zohā/

زمانی پس از برآمدن آفتاب، چاشتگاه، آفتاب، خورشید، ( در اعلام ) سوره ی نود و سوم قرآن کریم دارای یاز ...


دختر، پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
حسنیه/hosniye/

نیکوتر، کار نیک، عاقبت نیکو


دختر

عربی
روژین/ružin/

درخشنده و تابناک مثل روز روشن نامی کردی روشنایی، ( روژ = روز، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به روز، تا ...


دختر

کردی، فارسی
شرف/šaraf/

بزرگواری، افتخاری که از امری نصیب شخص می شود، برتری، حرمت و اعتباری که از رعایت کردن ارزش های اخلاق ...


دختر، پسر

عربی
صالحه/sālehe/

مؤنث صالح، شایسته و درستکار، نیک، خوب، دارای اعتقاد و عمل درست دینی، ( مؤنث صالح ) ( زنِ صالح )، صا ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
پانیذ/pāniz/

پانید، شکر، شیرین، ( = پانید )، قند مکرر، شکر برگ، شکر قلم، نوعی از حلوا که از شکر و روغن بادام تلخ ...


دختر

فارسی
ساحل/sāhel/

مرز بین آب و خشکی، کرانه، کنار دریا، ( عربی ) ( در جغرافیا ) زمینی که در کنار دریا یا دریاچه یا رود ...


دختر

عربی

طبیعت
پرنیان/parniyān/

پارچه ابریشمی دارای نقش و نگار، ( در قدیم ) پارچه ای ابریشمی دارای نقش و نگار، نوعی پارچه ی حریر که ...


دختر

فارسی
محنا/mohannā/

رنگین شده با حنا، حنا گرفته، مخضب به حنا، به حَنا خضاب کرده، مخضب به حَنا، به ضم میم و فتح ح و تشدی ...


دختر

عربی
تکتم/taktam/

نام چاه زم زم، نام مادر امام رضا ( ع )، [مرحومِ دهخدا معتقد است که: نام مادر حضرت رضا ( ع ) را نجمه ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
نسا/nesā/

نام چهارمین سوره ی قرآن کریم، زنان، ( اَعلام ) ) سوره ی چهارم از قرآن کریم، دارای صد و هفتاد و شش آ ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
نیوشا/niyušā/

یادگیرنده، آموزنده، شنوا، شنونده


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
الیسا/alisā/

وعده خدا، سوگند خدا، دختری که مانند گل انار لطیف است، ( = دیدو ) ( در اعلام ) بانی و ملکه ی افسانه ...


دختر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن
نسیمه/nasime/

باد بسیار ملایم، ( در قدیم ) بوی خوش، ( نسیم، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی
هنگامه/he (a) ngāme/

شگفت انگیز، عالی، فوق العاده، فتنه، آشوب، شورش، ( در قدیم ) هنگام، زمان، فصل


دختر

فارسی
طناز/tannāz/

بسیار زیبا، دلنشین و فریبنده، ویژگی زن یا دختری که ظاهری زیبا و حرکات و رفتاری دلنشین و همراه با نا ...


دختر

عربی
مستوره/masture/

پاکدامن، پوشیده، پارسا، پنهان، ( مؤنث مستور )، ( در قدیم ) ( به مجاز ) مستور، پرهیزگار، دارای پوشش ...


دختر

عربی، کردی
مانیا/māniyā/

خانه، سرای، برابر با واژه ی مان به معنی خانه و مسکن، ( در یونانی، mania ) شیدایی، عشقِ شدید، شوقِ م ...


دختر، پسر

یونانی، فارسی
عطا/atā/

بخشیدن چیزی به کسی، بخشش، انعام، دهش، هدیه یا هر چیزی که به کسی بخشیده می شود، ( اَعلام ) عطا ابن ی ...


پسر، دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
گل افروز/gol afruz/

زیبا، لطیف و با طراوت، ( گل، افروز ( جزء پسین ) = افروزنده ) ( به مجاز ) زیبا، مرکب از گل + افروز ( ...


دختر

فارسی

طبیعت
دریا/daryā/

توده ی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، رود بزرگ، ( به مجاز ) شخص بسیار آگاه و دانشمند در زمینه های گوناگ ...


دختر

فارسی

طبیعت
غزال/qazāl/

نوعی آهوی ظریف اندام و بسیار تندرو با چشمان درشت سیاه، معشوقه ی زیبا، نوعی آهوی ظریف اندام با چشمان ...


دختر

عربی

طبیعت
مهرزاد/mehr zād/

زاده مهر و محبت، زاده خورشید، ( = زاده ی مهر ) ( اَعلام ) بنا بر بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی ا ...


پسر، دختر

فارسی
سوگل/so (w) gol/

مورد علاقه و محبت زیاد، محبوب، سوگلی


دختر

ترکی
آوینا/āvinā/

دختر پاک، بانویی که مثل آب زلال است، ( آوین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به آوین، بانوی که مثل آب زلا ...


دختر

فارسی، اوستایی، پهلوی
نازنین زینب/n.-zeynab/

ترکیب دو اسم نازنین و زینب ( دوست داشتنی و زینت پدر )، زینبِ دوست داشتنی، زینبِ عزیز و گرامی، زینبِ ...


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
یسرا/yosrā/

آسان، فراخی، به سهولت، گشایش، راحتی، به آسانی، ( در قدیم ) چپ، طرف چپ در مقابلِ یمنی


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
گل پری/gol pari/

زیباروی با طراوت که دارای اندام ظریف مثل پری است، [گل، پری = ( به مجاز ) زیباروی و دارای اندام ظریف ...


دختر

فارسی

طبیعت
هایده/hāyede/

آشکار، نمایان، هویدا، توبه کننده، به حق بازگردنده


دختر

عربی
سلما/selmā/

صلح، آشتی، زن صلح طلب، نام درختی، زنِ صلح طلب، نام زنان عرب


دختر

عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی
مه لقا/mah laqā/

آن که چهره و صورتی زیبا چون ماه دارد، ماه رو، ماه روی، ماه لقا، کنایه از زیبارو ( ی ) است، مه ( فار ...


دختر

فارسی، عربی
کرامت/ke (a) rāmat/

بزرگواری، شرافت، سخاوت، بخشندگی، ( در تصوف ) کاری خارق العاده، که به دست اولیا انجام می گیرد، داشتن ...


پسر، دختر

عربی
گیتی/giti/

جهان، دنیا، کره ی زمین، کیهان، عالم


دختر

فارسی

کهکشانی
نصیبه/nasibe/

سهم کسی از چیزی، بهره، سرنوشت، تقدیر، ( مؤنث نَصیب )، نصیب، حصه، قسمت هر کس از سرنوشت


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
پارمیدا/pārmidā/

پارمیس، نام دختر بردیا ونوه کوروش پادشاه هخامنشی، نام دختر بردیا، پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پ ...


دختر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
آتوسا/ātusā/

نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، ( از یونانی Atossa )، ( در اوستایی ) زَبَردست، ( اَعلام ) ) نام چند ...


دختر

یونانی

تاریخی و کهن
گلنار/gol nār/

از نام های زنان در شاهنامه، گل درخت انار، گل درخت انار که سرخ رنگ است به ویژه گل انار وحشی که مصرف ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
طهورا/tahurā/

دختر پاک و طاهر، پاک کننده، از واژه های قرآنی ( و انزلنا من السماء ماء طهورا ) به معنی پاک کننده، ت ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم