اسم دختر - صفحه 29

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

زر بار/zar bār/

زربخش، آن که زر بارد، آن که زر از دستش بارد و زر بخشد


دختر

فارسی
زرفام/zar fām/

به رنگ زر، طلایی، ( زر، فام ( پسوند ) )


دختر

فارسی
زکیا/zakiyā/

کارد، هزوارش سگینا و سکینا و تصحیف شده ی سکینا ( زکینا )، ( در پهلوی ) به معنی کارت ( کارد )


دختر

فارسی
ساراب/sārāb/

نام دهی در شهر بابک یزد


دختر

فارسی
سامال/samal/

نسیم


دختر

ترکی
سامعه/sāme'e/

شنوا


دختر

عربی
سرنای/serenay/

هاله دور ماه و خورشید


دختر

ترکی
سماح/samāh/

بخشندگی، سخاوت، مهربانی، آزادمنشی، بزرگ منشی، گذشت، بردباری، تسامح، بخشش


دختر

عربی
سمانی/samāni/

منسوب به آسمان، سپهر، ( = آسمانی )، ن آسمان، به رنگ آسمان، ( به مجاز ) زیبا و قشنگ


دختر

فارسی
سمن عذار/s.-eezār/

سمن چهر، ( = سمن چهر )


دختر

فارسی
سورج/suraj/

نوعی نمک مرغوب و بسیار سفید


دختر

عبری
سوسره/sosereh/

چراغ خانه


دختر

مازندرانی
سوگی/sevgi/

محبت


دختر

ترکی
سوی را/sevira/

سپیده دم، سحر


دختر

گیلکی
شاکره/šākere/

شاکر، شکرگزار، ( مؤنث شاکر )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
شمید/šamid/

مدهوش از عشق، مدهوش از عشق و اندوه و اضطراب


دختر

فارسی
شه پرور/šahparvar/

شاه پرورده، پرورده ی شاه، شاه پرور، پرورنده ی شاه، آن که شاه را پروراند


دختر

فارسی
شهده/šahde/

منسوب به شهد، عسل، ( شهد، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

عربی
شهیدا/šahidā/

شاهد، حاضر، کسی که در راه خدا کشته شود، ( شهید، الف اسم ساز )، ( در عرفان ) آن که در پرتو تجلیات مع ...


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
شونا/šunā/

رد، اثر، شون ( در گیاهی ) آقطی ( = شون )


دختر

کردی

طبیعت
شکورا/šakurā/

منسوب به شکور، بسیار شکر کننده، ( شکور، ا ( پسوند یا اسم ساز ) )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
شکوفان/šo(e)kufān/

شکوفا، شکوفاندن، شکوفانیدن


دختر

فارسی

طبیعت
شیدانه/šidāne/

درخت عناب، عناب


دختر

فارسی

طبیعت
شیلانه/šilāne/

منسوب به شیلان، سور، غذا، ( شیلان، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

کردی
صوما/soma/

روزه


دختر

عربی
عطوفت/otufat/

مهربانیِ بسیار


دختر

عربی
فالقه/fāleqe/

فالق، شکافنده، ( مؤنث فالق )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فراتین/farātin/

سخن و گفتار آسمانی، [از برساخته ی فرقه ی آذر کیوان ( دساتیر ) ]


دختر

لاتین
فرهیخته/farhikhte/

ادب آموخته، آموخته، مؤدب، فرهیخته، برخوردار از سطح والایی از دانش، معرفت یا فرهنگ


دختر

فارسی
فقیهه/faqihe/

داننده ی فقه، ( مؤنث فقیه )، آگاه به فروع احکام شرع


دختر

عربی
گالیا/gallia/

موج خدا


دختر

عبری
گل سوری/gol suri/

گل سرخ، گل آتشی از اسفرم ها


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گل گیتی/gol giti/

نوعی از گل که برگ های آن از هر طرف سه خار دارد و دو نوع سفید و زرد است، نوعی از گل که برگ های آن از ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلبوی/gol buy/

گلبو، آنکه چون گل بو دهد، خوشبو، معطر، ( = گلبو ) ( در قدیم ) دارای بوی خوشی چون بوی گل


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلبین/gol bin/

نشان دهنده ی گل، ( مجاز ) دارای طبعی لطیف و ظریف، ( گل، بین ( جزء پسین ) = نشان دهنده )


دختر

فارسی

گل
گلرخسار/gol rokhsār/

گل رخ، آنکه رخسارش چون گل باشد، گلچهره، زیبارخسار


دختر

فارسی

گل
گلسون/golsun/

تور ابریشمی که زنان گیسوان خود را در آن گذارند


دختر

فارسی
گهربار/gohar bār/

گوهربار، گوهر افشان، ( به مجاز ) اشک بار، گریان، رسا و بلیغ، ( = گوهربار، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ش ...


دختر

فارسی
گولر/guler/

خندان


دختر

ترکی
لبنا/lobnā/

درختی که از آن ماده رزینی بدست می آید، میعه، روانی، ( در گیاهی ) درختی که از آن میعه ی سائله به دست ...


دختر

عربی

طبیعت
لیال/layal/

در فارسی جمع لولو


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
ماها/māhā/

منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبا و دوست داشتنی، ( ماه، ا ( پسوند نسبت ) )، م ماه


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
محنی/mohanna/

به حنا رنگ کننده


دختر

فارسی
مدیسا/medisa/

زیباروی چون ماه


دختر

عبری
مشیا/mašiyā/

فناپذیر، درگذشتنی، مشیا ( در اوستا ) به معنی فناپذیر، مردم و انسان آمده، ( در بندهشن پهلوی ) «مشیا» ...


دختر

پهلوی، اوستایی
معطر/moeattar/

عطرآگین، عطرآمیز، خوش بو، آغشته به چیزی خوشبو، ( در شیمی ) آروماتیک ( نوع خاص از ترکیب های آلی که ب ...


دختر

عربی
مفرح/mofarreh/

فرح آور، شاد کننده، شادی بخش، ( طب قدیم ) داروی مقوی قلب، شادی آور، نشاط آور، ( در پزشکی قدیم ) دار ...


دختر

عربی
ملیسی/malisi/

شیرین و بی دانه


دختر

عربی
بهکامه/behkame/

مرکب از به ( بهتر، خوبتر )، کامه ( آرزو )، خوبتر ) + کامه ( آرزو )


دختر

فارسی
بهیدخت/behi dokht/

دختر نیک و خوب، ( بهی، دخت = دختر )


دختر

فارسی
بهین بانو

مرکب از بهین ( بهترین ) + بانو


دختر

فارسی
بهین دخت/behin dokht/

بهترین و برگزیده ترین دختر، ( بهین، دخت = دختر )، مرکب از بهین ( بهترین ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
بورچین

مرغابی ماده ( نگارش کردی


دختر

کردی
بورلا/borla/

خوش قامت


دختر

ترکی
بوژانه/bužāne/

نام گیاهی با برگ های ریز، ( کردی، بیژان ) گیاهی دارای برگ های ریز و ساقه های دراز و گل های بور رنگ ...


دختر

کردی

طبیعت
بوستانه/bustāne/

بوستان، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بوستان


دختر

فارسی

طبیعت
بونخوش/bonkhosh/

خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی


دختر

کردی
بوندار/bondar/

دارای بوی خوش، دارای بوی خوش ( نگارش کردی


دختر

کردی
بوکبویانی/bokboyani/

نو عروس، نو عروس ( نگارش کردی


دختر

کردی
بوکین

خیمه ‏شب بازی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بوین/boeen/

خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی بی گل

بی بی ( ترکی ) + گل ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده


دختر

فارسی، ترکی
بی بی ماه

بی بی ( ترکی ) + ماه ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده


دختر

فارسی، ترکی
بی بی ناز

بی بی ( ترکی ) + ناز ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده


دختر

فارسی، ترکی
بی توش

همیشه ‏سایه ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی چم

هیئت، سیما ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی خم

آرامش ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی وینه

بی نظیر ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیبون

گلی وحشی کةدر کوهستانهای کردستان فراوان سبز می‏شود، بابونة ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیتادخت/b.-dokht/

دختر بی مانند، دختر بی همتا و یکتا، ( بیتا، دخت = دختر )


دختر

فارسی
بیریفان

دوشیدن شیر گوسفند توسط دختران در کوهستان هنگام بهار ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیستان/bistan/

جالیز، جالیز ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیسو/biso/

بی گمان، کمینگاه ‏شکارچی، کمینگاه ‏شکارچی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیگ رد/bigard/

بدون رقیب، کنایه ‏از بسیار زیبا، کنایه ‏از بسیار زیبا ( نگارش کردی


دختر

کردی
بینادخت/b.-dokht/

دختر بابصیرت، ( بینا، دخت = دختر )


دختر

فارسی
بینیار/binyar/

بیننده، بیننده ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیوی/bivi/

انسان بی آزار، سلامت ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیکژ

هموار، صاف ( نگارش کردی


دختر

کردی
پاپوک/papok/

نعنای دشتی با گل آذینی مانند سنبل در بخش خراسان


دختر

فارسی

گل
پادینا/padina/

در گویش همدانی به گل پونه یا پودینه گفته می شود


دختر

فارسی
پارامیدا/paramida/

پارامیس، نام دختر بردیا ونوه کوروش پادشاه هخامنشی، پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پرومیثه یا پرومی ...


دختر

فارسی، پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
پاردیس/pardis/

پردیس


دختر

فارسی
پارسادخت/p.-dokht/

ترکیب دو اسم پارسا و دخت ( پاکدامن و دختر )، ( پارسا، دخت = دختر )، دختر پاکدامن و پارسا


دختر

فارسی
پارلار/parlar/

درخشان، منور، پخش کننده نور


دختر

ترکی
مه نو/mahno/

ماه نو


دختر

فارسی
مهادا/mehādā/

مهاد، گهواره، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مِهاد، مِهاد


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
مهدیان/mahdyan/

هدایت شده


دختر

فارسی، عربی
مهر تابان/mehr-taban/

خورشید درخشان


دختر

فارسی
مهر فروز/m.-foruz/

ترکیب دو اسم مهر و فروز ( خورشید و تابش )، ( = مهرافروز )، ( مهرافروز


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهر فروغ/m.-foruq/

ترکیب دو اسم مهر و فروغ ( خورشید و روشنی )، با فروغی چون مهر، ( به مجاز ) زیبا و تابناک


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهوا/mahva/

ماه شب چهارده


دختر

فارسی

کهکشانی
مهوار/mahvar/

ماه زیبارو


دختر

فارسی

کهکشانی
مهوأن/mahvān/

مهبان، نگهبان ماه، مجازا زیبا و مهتاب رو، ( = مَهبان )، ) مَهبان


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهینا/mahinā/

مهین، منسوب به ماه، زیباروی، بزرگترین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهین


دختر

فارسی

کهکشانی
مکنونه/maknune/

پوشیده، پنهان، پنهان داشته، ( مؤنث مکنون )، ویژگی مروارید ( در، لؤلؤ ) که در صدف پنهان است، ( به مج ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
میلاوه/milāve/

شاگردانه، انعام، نوید، مژدگانی، بشارت


دختر

فارسی
نرگس خاتون/narges-khatun/

ترکیب دو اسم نرگس و خاتون ( نوعی گل خوشبو و لقب زنان اشرافی )


دختر

فارسی

گل
نشمین/nashmin/

دختر زیبارو و خوش اندام


دختر

کردی
نیکو چهر/n.-čehr/

زیباروی، زیبارخ، ( = نیک چهر )


دختر

فارسی
هالین/halin/

آشیانه و خانه


دختر

کردی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم