اسم عربی - صفحه 25
زیب ( فارسی ) + نسا ( عربی )، بهترین زنان، زیباترین زنان، نام دختر پادشاه هند که به ادبیات فارسی و ...
دختر
فارسی، عربی زیبامحمد
زیبا ( فارسی ) + محمد ( عربی )، مرکب از زیبا + محمد ( نام پیامبر اسلام ( ص )، نام روستایی در نزدیکی ...
پسر
فارسی، عربی زیتون خاتون
زیتون ( عربی ) + خاتون ( فارسی )، مرکب از زیتون + خاتون ( بانو )، نام همسر ارسلان شاه پادشاه کرمان ...
دختر
فارسی، عربی زیتونه
یکدانه زیتون، ( زیتون، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به زیتون
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی زیدان
نام نویسنده ای عرب، او نخستین نویسنده عرب است که به سبک نویسندگان اروپایی مطالب علمی و تاریخی اسلام ...
پسر
عربی زیدعلی
نام شاخه ای از طایفه بیرانوند
پسر
عربی زیرجد
نام سنگی قیمتی به رنگ سبز مایل به زرد
دختر
عربی زینال
مخفف زین العابدین
پسر
عربی زینب گل
زینبِ چون گل زیبا و لطیف، مرکب از زینب و گل
دختر
فارسی، عربی
گل زینت الشریعه
موجب زیبایی دین، موجب زیبایی و آراستگی دین، زینت شریعت
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی زینعلی
مرکب از زین ( آراستگی، زیبایی ) + علی
پسر
عربی زییده
مصغر زبده، برگزیده کوچک، نام چندتن از زنان معروف عرب از جمله همسر هارو الرشید
دختر
عربی ساید
مهتر، سرور
پسر
عربی سایر
سیرکننده، رونده
پسر
عربی سایره
ستاره گردنده، سیاره
دختر
عربی سایق
سوق دهنده، کسی که پیش می رود، بر انگیزاننده
پسر
عربی سبحات
انوار پروردگار و جلالت او
پسر
عربی سبحان قلی
سبحان ( عربی ) + قلی ( ترکی ) بنده سبحان، بنده خداوند
پسر
عربی، ترکی سبزه قبا
سبزه ( فارسی ) + قبا ( عربی ) پرنده ای به رنگ آبی لاجوردی و دم آبی مایل به سبز
دختر
فارسی، عربی سبوح
بسیار پاک، از نام های پروردگار
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سبوحا
پاک و منزه، [سبوح = پاک و منزه، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به سبوح
دختر
فارسی، عربی سبیکه
قطعه طلا و نقره گداخته شده
دختر
عربی ستایش زهرا
ترکیب دو اسم ستایش و زهرا ( ستودن و روشن تر )، از نام های مرکب، ستایش و زهرا
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی سعدون
خوشبخت
پسر
عربی سلاله زهرا
ترکیب دو اسم سلاله و زهرا ( فرزند و نیکو )، از نام های مرکب، ه سلاله و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی سلام
درود، آرزوی خیر و تندرستی، از نام های پروردگار
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی سلطان
پادشاه، به صورت پیشوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند سلطان مراد، سلطا ...
پسر
عربی سلطانه
فرمانروا، پادشاه
دختر
عربی سلطنت
پادشاهی، فرمانروایی
دختر
عربی سلمه
زن نازک اندام، نام گیاهی است
دختر
فارسی، عربی ساحر
سحرکننده، افسونگر
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی ساحره
سحر کننده، افسونگر
دختر
عربی سنور
مهتر، بزرگ
دختر
عربی سهاد
بیداری، شب زنده داری
دختر
عربی سهران
بیدار
پسر
عربی سهل
مرد نرم خوی، مرد نیک خوی، ( اَعلام ) ) سهل ابن هارون: [قرن و هجری] ادیب و حکیم ایرانی، از مردم دشت ...
پسر
عربی ساطعه
درخشنده، روشن، مؤنث ساطع
دختر
عربی ساعی
کوشش کننده، کوشا، ( در قدیم ) گرد آورنده ی زکات
پسر
عربی ساقه
بخشی از پیکر گیاهان، ( در گیاهی ) بخشی از پیکر گیاهان که معمولاً بالای سطح زمین رشد می کند و برگ، گ ...
دختر
عربی
طبیعت سال مه
مؤنث سالم، فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی
دختر
عربی سالارمهدی
ترکیب دو اسم سالار و مهدی ( رهبر و هدایت شده )، از نام های مرکب، سالار و مهدی
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی سالک
رونده، راه رو، آن که راهی را طی کند، ( در تصوف ) آن که مراحل سلوک عرفانی را معمولاً با ارشاد پیری م ...
پسر
عربی سامتین
زر و جواهر
دختر
عربی، عبری سامره
افسانه سرا، گوینده افسانه، قصه گو، مؤنث سامر، نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع ...
دختر
عربی سامع
شنونده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سامعه
شنوا
دختر
عربی سامیرا
سمیرا، زن بزرگوار، نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است، وسیله ای که با آن ...
دختر
عربی سلوان
کشفِ غم و اندوه و از بین بردن آن، ( = سلوانا )، ( سلوانا، [این کلمه ( در عربی ) با سلوان/solvān/ به ...
دختر
عربی سمات
روش های نیکو، نشان ها، علامت ها، نام دعایی مشهور
دختر
عربی سماح
بخشندگی، سخاوت، مهربانی، آزادمنشی، بزرگ منشی، گذشت، بردباری، تسامح، بخشش
دختر
عربی سماحه
بزرگواری، بخشندگی، سخاوت، بخشش، کرم، گذشت، بردباری، تسامح، چشم پوشی
دختر
عربی سمک
ماهی، نام قهرمان داستان سمک عیار
پسر
عربی سمیح
بخشنده، بلندنظر، کریم
پسر
عربی سمین
ارزشمند و عالی، چاق، فربه، ارزشمند و عالی معمولاً در مورد سخن و شعر گفته می شود
دختر
عربی سمینه
مؤنث سمین، چاق، فربه
دختر
عربی سناءالدین
آن که موجب روشنایی در دین است
پسر
عربی سنان الدین
آن که به منزله نیزه دین است و دشمنان را نابود می کند
پسر
عربی شفقت
مهربانی، عطوفت
دختر
عربی شفیعا
منسوب به شفیع، شفاعت گر، ( شفیع، ا ( پسوند نسبت ) )، م شفیع، ( اَعلام ) نام نوعی خط فارسی ( شکسته ن ...
پسر
فارسی، عربی شقیق
نام یکی از سرداران علی ( ع )
پسر
عربی ساهر
بیدار
پسر
عربی شاه مراد
شاه ( فارسی ) + مراد ( عربی ) مهمترین و بزرگترین آرزو
پسر
فارسی، عربی شاه میر
شاه ( فارسی ) + میر ( عربی )، امیرشاه، نام برادر میرک بیگ وزیر شاه اسماعیل صفوی
پسر
فارسی، عربی شاه نبات
شاه ( فارسی ) + نبات ( عربی ) نام همسر فتحعلی شاه قاجار
دختر
فارسی، عربی شاه هژبر
شاه ( فارسی ) + هژبر ( از عربی
پسر
فارسی، عربی شاهر
مشهور، نامی
پسر
عربی شاویس
نام شخصی پارسا که از تابعین بوده است، شا ( فارسی ) + ویس ( عربی ) مرکب از شاه + اویس ( نام شخصی پار ...
پسر
فارسی، عربی شاکره
شاکر، شکرگزار، ( مؤنث شاکر )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شاکل
شبیه و مانند
پسر
عربی سحبان
شمشیر کش، کسی که با تبختر راه می رود و با کبر و غرور راه می رود، کسی که چیزی یا شخصی را روی زمین می ...
پسر
عربی سحرنوش
دوستدار سحر و روشنایی، صبوحی کننده، سحر ( عربی ) + نوش ( فارسی )
دختر
فارسی، عربی سحورا
غذایی که هنگام سحر میخورند
دختر
عربی سخا
سخاوت، ( = سخاوت )
پسر
عربی سدانت
پرده داری و دربانی و خدمت کعبه
پسر
عربی سدید
درستکار و مطمئن، قابل اعتماد، استوار و راست، درست، محکم و استوار، ( اَعلام ) لقب منصور ابن نوح ساما ...
پسر
عربی سدیدالدین
محکم و استوار در دین
پسر
عربی سدیس
به معنی شش میباشد که نام قبیله ای بوده است
پسر
عربی سیرت
شیوه ی رفتار، خلق و خو، ( در قدیم ) روش، طریقه، روش تفکر و نگرش فلسفی، مذهب
دختر
عربی سیرین
یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )
پسر
عربی سیمادخت
زیبارو، ( سیما، دخت= دختر )
دختر
فارسی، عربی سیمیا
بلاغت، فصاحت، در باورِ قدما دانشی که بر مبنای آن می توان کارهای خارق العاده انجام داد، یکی از خفیه، ...
دختر
عربی، فارسی سیاف
جنگاورِ شمشیرزن
پسر
عربی سومینا
سومینا
دختر
عربی شورعلی
شور ( فارسی + علی ( عربی ) مرکب از شور ( هیجان ) + علی ( بلندمرتبه )
پسر
فارسی، عربی شوق علی
مرکب از شوق ( هیجان ) + علی ( بلند مرتبه )
پسر
عربی شکربانو
بانوی شیرین و زیبا، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + بانو ( فارسی ) بانوی شیرین و زیبا
دختر
فارسی، سانسکریت، عربی شمس الشریعه
ترکیب دو اسم شمس و شریعه ( خورشید و شریعت )، به معنی آفتاب شریعت
دختر
عربی شمس الضحی
ترکیب دو اسم شمس و ضحی ( خورشید و چاشتگاه )، ( = شمس الضحا )، آفتاب صبح گاهی
پسر
عربی شمس المعالی
آفتاب بلندی ها، ( اَعلام ) شمس المعالی قابوس ابن وشمگیر: امیر [، قمری] سلسله ی زیاریان در شمال ایرا ...
پسر
عربی شمس الملوک
خورشید شاهان، نام یکی از پادشاهان ایلک خانی ترکستان
دختر
عربی شمس الهدی
ترکیب دو اسم شمس و هدی ( خورشید و هدایت کردن )، آفتاب هدایت، خورشید هدایت
دختر، پسر
عربی شمس ایران
شمس ( عربی ) ایران ( فارسی ) خورشید ایران
دختر
عربی، فارسی شمسیه
خورشید
دختر
عربی شمیس
نور، روشنایی و روشنایی معنوی، ( مأخوذ از سریانی )، ( مأخوذ از سُریانی ) به معنی نور، مصغر شمس
دختر
عربی شمیسه
آفتاب کوچک، مؤنث شمیس، مصغر شمس
دختر
عربی شمیل
باد شمال، نام روستایی در نزدیکی بندرعباس
پسر
عربی شمیم فاطمه
ترکیب دو اسم شمیم و فاطمه ( بوی خوش و رانده شده از آتش )، از نام های مرکب، شمیم و فاطمه، بوی خوش فا ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شمینا
عطر آگین و خوشبو
دختر
فارسی، عربی شهددخت
دختر شیرین، شهد ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر شیرین
دختر
فارسی، عربی شهده
منسوب به شهد، عسل، ( شهد، ه ( پسوند نسبت ) )
دختر
عربی