سبوح


مترادف سبوح: باری تعالی، مقدس، منزه، پاک، مبرا

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

سبوح. [ س َ ] ( ع ص ) شناور. || اسب خوش رفتار. ( منتهی الارب ). فرس سبوح. ( اقرب الموارد ). اسب تیزرو. ( دهار ).اسبی که گویی آشنا میکند در رفتن. ( مهذب الاسماء ).

سبوح. [ س ُ / س َب ْ بو ] ( ع ص ) از صفات باری تعالی است زیرا که او را تسبیح و منزه از هر بدی میکنند. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).

سبوح. [ س َب ْ بو ] ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ). یکی از اسماء الهی. ( غیاث ) ( آنندراج ). یکی از اسماء حُسنی ̍ است. ( مؤلف ). گاهی از این لفظ اشارت باشد بسبوح قدوس ربنا و رب الملائکة و الروح. ( غیاث ) :
ترک سبوح گفته وقت صبوح
عابدان سبحه ها دراندازند.
خاقانی.
|| ( ع ص ) بسیار پاک. ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ).

سبوح.[ س َ ] ( اِخ ) نام اسب ربیعةبن جشم. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

یکی ازصفات باری تعالی، که فقط اوراتسبیح میکنند
( صفت ) خدای تعالی ( زیرا او را تسبیح گویند ) .
نام اسب ربیعه ابن جشم

فرهنگ معین

(سُ بُّ ) [ ع . ] (ص . ) خدای تعالی (زیرا او را تسبیح گویند. )

فرهنگ عمید

از نام های خداوند.

پیشنهاد کاربران

سبوح یعنی هر نام نیکی که خدا دارد از هر عیب و نقص مبرا است
پاکی
صفت بالای تنزیه برای خداوند
قدّوس در لغت به معنی طهارت و پاکی است و از ریشه قدس می باشد و یکی از صفات خداوند متعال می باشد به معنی پاک و مبرا بودن خداوند متعال از عیب ها و نقص ها استعمال می شود
سبوح در لغت به معنی چیز و کسی که از هر گونه زشتی مبرا و پاک باشد یکی از اسماء یا صفات خداوند تبارک و تعالی می باشد

بپرس