اسم عربی - صفحه 22
ترکیب دو اسم بایرام و علی ( جشن و بلندقدر )
پسر
ترکی، عربی بثینه
زن صاحب جمال و زیبا، ( مصغر بَثنَه یا بَثنَة )، به معنای مرغزار، زمین نرم و هموار، ( اَعلام ) ) نام ...
دختر
عربی بهیره
شریف، زیبا، زن سنگین کفل، بزرگ سرین
دختر
عربی بوراک
درخشش، رعد و برق منبع
پسر
عربی آرمه
آرام
دختر
فارسی، عربی درسان
درسا، مانند مروارید، ( عربی ـ فارسی ) ( در= مروارید، لؤلؤ، سان ( پسوند شباهت ) )، ( = درسا )، ← درسا
دختر
فارسی، عربی سایق
سوق دهنده، کسی که پیش می رود، بر انگیزاننده
پسر
عربی سهاد
بیداری، شب زنده داری
دختر
عربی شروق
برآمدن آفتاب، طلوع کردن
دختر
عربی شفیعا
منسوب به شفیع، شفاعت گر، ( شفیع، ا ( پسوند نسبت ) )، م شفیع، ( اَعلام ) نام نوعی خط فارسی ( شکسته ن ...
پسر
فارسی، عربی شهیدا
شاهد، حاضر، کسی که در راه خدا کشته شود، ( شهید، الف اسم ساز )، ( در عرفان ) آن که در پرتو تجلیات مع ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شهیده
کشته شده در راه خدا و دین، شاهد، گواه
دختر
عربی شکورا
منسوب به شکور، بسیار شکر کننده، ( شکور، ا ( پسوند یا اسم ساز ) )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شیذر
یکی از نامهای خداست، ( = شیذیر )، یکی از نام های خدا، [ظاهراً مصحف و مخفف ( هوشیدر ) نخستین موعود ز ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی صحاح
تندرستی
دختر
عربی صفوان
روشنی، بی آلایشی، صفا، ( اَعلام ) نام برخی از صحابه و محدثان
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی صوما
روزه
دختر
عربی عشیر
معاشر، خویش نزدیک، معاشِر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی عما
ابر باران ریز
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی غلی
جوشیدن، غلی
پسر
عربی فالق
شکافنده، [این واژه برگرفته از «فالق الاصباح» به معنی شکافنده ی صبح گاهان، روشن کننده ی صبح و همینطو ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی فرادیس
جمع فردوس، بهشت ها
دختر
عربی قانته
زن فرمانبردار، ( مؤنث قانت )، زنِ فرمانبردار و مطیع، ( به مجاز ) زنِ نمازگزار
دختر
عربی لامعه
درخشان، روشن، تابان، درخشنده، تابنده
دختر
عربی لبنا
درختی که از آن ماده رزینی بدست می آید، میعه، روانی، ( در گیاهی ) درختی که از آن میعه ی سائله به دست ...
دختر
عربی
طبیعت محترمه
محترم
دختر
عربی محصون
محفوظ و استوار، درامان، ( در قدیم ) محفوظ، مصون
پسر
عربی مفضل
برتری داده شده، افزون کرده، ارجح، راجح، ( اَعلام ) مفَضَّل ضبی ( = مفضل ابن محمّد ) : [قرن هجری] نح ...
پسر
عربی ملائک
ملک، فرشتگان، ( عربی ) ( جمعِ مَلَـک و مَـلأک )، ( در گفتگو ) ( به مجاز ) فرشته
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مناهل
چشمه ها
دختر
عربی مهادا
مهاد، گهواره، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مِهاد، مِهاد
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نابت
نورسته، رویاننده، روینده، تازه ٔ هر چیز هنگامی که بروید و خرد بود، تازه از هر چیز که بروید و کوچک ب ...
دختر
عربی نزیه
پاک، پاکیزه، پاک دامن، جای باصفا، نیکو، ( در قدیم ) با صفا، خرّم
دختر
عربی نصوح
خالص، راست و درست
پسر
عربی هدیر
آواز کبوتر، صدای رعد و برق، تکرار صدا در حنجره، بانگ کردن شتر، بانگ شتر
دختر
عربی ارجا
امیدوار کردن، امید بخشی، به تأخیر انداختن
پسر
عربی اطرا
بسیار ستودن، مدح و ستایش فراوان، مبالغه کردن در مدح کسی، درود گفتن زیاد و زیاده روی در ستایش کسی
دختر
عربی ثنایا
مجموع هشت دندان تیز جلو دهان که چهار در بالا و چهار در پایین قرار دارد، دندان پیش، جمع تثنیه، دندان ...
دختر
عربی ذوالنون
صاحب ماهی، لقب حضرت یونس ( ص ) به خاطر رفتن در شکم ماهی، خداوند ماهی، همدم ماهی، ( اَعلام ) ) لقب ح ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رائ ف
بسیار مهربان
پسر
عربی رافد
یاری گر، اعانت کننده، عطاکننده، دهنده، کسی که در غیاب ملک جانشین و قائم مقام وی گردد، ( اسم فاعل رَ ...
پسر
عربی روحیه
حالات روانی یک فرد
دختر
عربی سماحه
بزرگواری، بخشندگی، سخاوت، بخشش، کرم، گذشت، بردباری، تسامح، چشم پوشی
دختر
عربی مجلله
دارای بزرگواری و عظمت و قدرت و شوکت و جلال، باشکوه و باجلال، دارای بزرگواری، عظمت، قدرت، شوکت و جلال
دختر
عربی محبه
دوستدار
دختر
عربی معبود
مورد ستایش
پسر
عربی منهاج الدین
راه راست آیین، راه روشن و آشکار دین و آیین، ( اَعلام ) مِنهاج الدین عثمان ابن سراج الدین جوزجانی از ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مولیان
بندگان، نام رودخانه ای در بخارا، تلفظ عامیانه ی موالیان به معنی بندگان، ( اعلام ) ( = جوی مولیان ) ...
دختر
عربی
طبیعت موهبه
آنچه به کسی ببخشند، بخشش، دهش، ( عربی، مَوهَبَة ) هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می شود یا او از ...
دختر
عربی نهارا
منسوب به نهار، ( به مجاز ) روشن و زیبا، ( عربی ـ فارسی ) ( نهار ( در قدیم ) = روز، ا ( پسوند نسبت ) ...
دختر
فارسی، عربی خیرعلی
خیری که از علی ( ع ) رسیده است، آن که خبر و نیکی اش چون خیر و نیکی علی ( ع ) است
پسر
عربی دادعلی
داد ( فارسی ) + علی ( عربی )، داده علی ( ع )، آن که عدل و دادی چون علی ( ع ) دارد
پسر
فارسی، عربی داهیه
زیرک، باهوش، کار بزرگ، حادثه، داهی، ( در قدیم ) بسیار زیرک و دانا
دختر
عربی داوودرضا
ترکیب دو اسم داوود و رضا ( محبوب و خشنود )، از نام های مرکب، ← داوود و رضا
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی دربانو
مرکب از در ( مروارید )، بانو، در ( عربی ) + بانو ( فارسی ) مرکب از در ( مروارید ) + بانو
دختر
فارسی، عربی درثمین
مروارید گران بها، لؤلؤ قیمتی، ( مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( عربی ) ( در = مروارید، لؤلؤ، ثمین = گر ...
دختر
عربی درسین
مروارید آسمان
دختر
کردی، عربی درینوش
درخشندگی، تابندگی جاوید و جاویدان، ( مجاز ) زیبارو، ( دری= درخشان و تابان، نوش= جاوید و جاویدان )، ...
دختر
فارسی، عربی آب حیات
در افسانه ها آب زندگانی که عمر جاویدان می دهد، آب ( فارسی ) + حیات ( عربی ) در افسانه ها آب زندگانی ...
دختر
فارسی، عربی آبد
همیشگی، جاودانه، دائمی
پسر
عربی ابرار
نیکان، نیکوکاران، نیکان و نیکوکاران، ( در تصوف ) عده ای از مردان خدا که در مرتبه ی بالاتر از ابدال ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ابو
پدر
پسر
عربی اثیر
شریف، کریم
پسر
عربی ادب
دانش، فضل، معرفت، هنر، حسن معاشرت، آزرم، حرمت، پاس
پسر
عربی ارباب
پادشاه کارفرما رئیس
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ارسل
جمع رَسول
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ارشاد
راهنمایی، هدایت، ( عربی ) رهبری، هدایت کردن، راه نمودن، نشان دادن راه درست
پسر
عربی ارفع
رفیع تر، بلندتر، ( به مجاز ) ارزنده تر، ارجمندتر، بلندقدرتر، شریف تر
پسر
عربی ارم
دختر زیبا و با طراوت، باغی که بنا به روایات شدّاد ساخته بود و مَثَل و مظهر سرسبزی و خرّمی است، نام ...
دختر
عربی، فارسی
مذهبی و قرآنی دیندخت
دخترِ متدین، دخترِ دیندار، مؤمن، ( دین، دخت = دختر )، دخترِ دیندار مؤمن
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دینوند
متصف به اوصاف دین، دیندار، دینور، ( دین، وند ( پسوند نسبت ) )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دینیاد
پای بند به مبانی دین و عامل بر دستورهای آن
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی رادعلی
راد ( فارسی ) + علی ( عربی ) علی جوانمرد
پسر
فارسی، عربی رافت الله
مهربانی خداوند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رامیسا
گل رز سفید
دختر
عربی
گل وهاد
جای مطمئن و هموار، ( جمع وهده )، زمین پست و هموار
پسر
عربی اشتیاق
رغبت بسیار، شوق، آرزومندی، ( در تصوف ) کشش و مجذوب شدن عاشق به معشوق
دختر
عربی اشجان
غم ها
دختر
عربی اشراق
درخشیدن، روشن شدن، تابان شدن، درخشش، نورافشانی، ( به مجاز ) روشنی، نور، ( در فلسفه ) شناخت حقیقت از ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی اصیل
صاحب نسب، شریف، نژاده، باگهر، والاتبار، دارنده ی نژاد گزیده، نجیب
پسر
عربی اظهر
آشکارترین، ظاهرترین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی اعتبار
آبرو، ارزش، اطمینان و اعتماد دیگران درباره ی کسی، ارزش و اهمیت کسی در نزد دیگران، پندگرفتن، به اندی ...
پسر
عربی اعجاز
معجزه
پسر
عربی اعراف
جایی بین بهشت و دوزخ، ( در ادیان ) در اعتقاد برخی از مذاهب، برزخ، سوره ی هفتم از قرآن کریم دارای دو ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی آفت
بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری
دختر
عربی آمن
ایمن، بی خوف
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امین احمد
ترکیب دو اسم امین و احمد ( امانتدار و بسیار ستوده تر )، از نام های مرکب، امین و احمد، ( اَعلام ) ام ...
پسر
عربی انتظار
چشم به راه بودن، امید، نگرانی
پسر
عربی راکعه
دختر رکوع کننده و فروتن، ( مؤنث راکع ) دختر رکوع کننده
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رخامین
از جنس رخام، سنگ سفید، رخام ( عربی ) + ین ( فارسی ) از جنس رخام
دختر
فارسی، عربی رزین دخت
رزین ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر موقر و متین
دختر
فارسی، عربی رفیدا
نام مردی در منظومه ویس و رامین، ( رَفید، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رفید، یار و یاور، مساعد و کمک ...
دختر، پسر
فارسی، عربی رقیه ثنا
ترکیب دو اسم رقیه و ثنا ( دعا و ستایش )، از نام های مرکب، رقیه و ثنا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رقیه خاتون
ترکیب دو اسم رقیه و خاتون ( دعا و لقب زنان اشراقی )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی رقیه زهرا
ترکیب دو اسم رقیه و زهرا ( دعا و روشن تر )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رنانه
بسیار پرطنین، بسیار طنین انداز و پر سر و صدا
دختر
عربی رهام الدین
بارانِ دین، ( به مجاز ) نعمت و بخشش دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رهامیر
ترکیبی از اسم های رهام و امیر
پسر
فارسی، عربی ثابته
یکی از ستارگان ثابت، ( عربی ) ( مؤنث ثابت )
دختر
عربی
طبیعت، کهکشانی ثمیله
سرمه کشیده، ثمیلا
دختر
عربی