اسم با حرف و - صفحه 2

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

وادگان/vadgan/

نام شخصی در وندیداد


پسر

فارسی
وادیار/vadyar/

اینطور که پیداست، ظاهر امر، ظاهر امر ( نگارش کردی


پسر

کردی
وارتان/vartan/

نام پسر بلاش اول پادشاه اشکانی


پسر

ارمنی

تاریخی و کهن
وارتوش/vartosh/

گل سرخ ظریف


دختر

ارمنی
واردان/vardan/

نام دادوری در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وارسته/vāraste/

آزاد، رها، رها شده از تعلقات، به ویژه تعلقات دنیایی، آزاده


پسر

فارسی
وارش/vāreš/

باران، باریدن باران، ( کردی ) ( = وارشت ) بارش


دختر، پسر

کردی، مازندرانی

طبیعت
واروژ/vaaroozh/

آغاز یک زندگی


پسر

ارمنی
واروژان/varuzhan/

کبوتر نر


پسر

ارمنی
وارونا/varona/

نام یکی از خدایان هندو


پسر

سانسکریت
وازنا/vazna/

مکان بزرگ


پسر

فارسی
واسپور/vāspur/

لقب نجبا و شاهزادگان اشکانی و ساسانی، «پسر طایفه» و به تعبیری «ولیعهد» و به قولی «فرزند والاگهر شاه ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
واسپوهر

واسپور، لقب نجبا و شاهزادگان اشکانی و ساسانی، نام دانا و هنرمندی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
واصف/vasef/

ستایشگر، وفا کننده، به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی


پسر

عربی
واصل/vāsel/

پیوسته شونده، رسنده، پیوندنده، متصل، پیوسته، ( در قدیم ) آرایشگر، ( در تصوف ) آن که به مقام قرب رسی ...


پسر

عربی
واعظ/vāez/

آن که در مجالس مذهبی یا ترحیم سخنرانی میکند، ( اعلام ) ) سیدجمالالدین واعظ اصفهانی [، قمری]، عالم و ...


پسر

عربی
وافی/vāfi/

لایق، شایسته، وفادار، با وفا، به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی، بسیار، ( در قدیم ) کامل، تمام، ( اَ ...


پسر

عربی
واقد/vāqed/

تابناک، مشتعل


پسر

عربی
والا علی/v.-ali/

ترکیب دو اسم والا و علی ( محترم و شریف )، از نامهای مرکب، والا و علی


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
والا یار/v.-yār/

یار عزیز و گرامی، یارِ والامقام و بلندمرتبه، یار محترم، یار دارای ارج و اهمیت، یار شایسته و پسندیده


پسر

فارسی
والارضا/vala-reza/

ترکیب دو اسم والا و رضا ( عزیز و خشنود )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
والاگهر/v.-go(w)har/

دارای اصل و نسب عالی، والا تبار، اصیل


پسر

فارسی
ویدیا/vidiyâ/

دانش، آگاهی


دختر

سانسکریت
ویرا/vira/

شجاع، شجاع ( نگارش کردی


پسر

کردی
ویراب/virab/

از نامهای امروزی زرتشتیان


پسر

فارسی
ویراک/virak/

هوشمند


پسر

لری
ویرو/viro/

نام پهلوان و سپهداری در منظومه ویس و رامین


دختر

فارسی
ویریا/viriya/

همت، یکی از کمالات ششگانه که یک بوداسف باید به آن برسد


دختر، پسر

فارسی، سانسکریت
ویس/veys/

نام دختر قارن و شهرو در داستان ویس و رامین، ( اَعلام ) ) نام دختر قارن و شهرو در داستان ویس و رامین ...


دختر، پسر

فارسی، کردی

تاریخی و کهن
ویسپار/vispar/

از نجبای پارس


پسر

فارسی
ویستاخ/vistakh/

دل استوار، دل آسوده


پسر

پهلوی
ویستهم/vistaham/

گستهم نام سپهبد بابل در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی، وستهم


پسر

فارسی
ویسه/veyse/

ویس، از شخصیتهای شاهنامه، ( = ویس )، نام پدر پیران سپهسالار پشنگ فرمانروای توران


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ویشار/višār/

بیدار، هشیار


دختر

مازندرانی
ویشتاسب/vištāsb/

دارنده ی اسب سرکش، ( = گشتاسب )، به معنی دارنده ی اسب چموش و رَمو، ( اَعلام ) ویشتاسب: [زنده در پیش ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ویگن/vigen/

پیروزمند، بیژن


پسر

ارمنی
ویناسب/vinasb/

نام دوازدهمین جد آذرباد مهراسپند


پسر

فارسی
وینه/vine/

عکس، تصویر، سبد میوه چینی، مانند، مثل، ( اعلام ) نام روستایی در کردستان


دختر

کردی
ویو

گیو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی


پسر

فارسی
ویوات/vivat/

گل بنفشه


دختر

فرانسوی

گل
ویوان/vivan/

نام حاکم رُخّج در زمان داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
ویوگ/viyog/

عروس


دختر

فارسی
ویولا/viyola/

نام نوعی ساز زهی از خانواده ویولن


دختر

لاتین، ایتالیایی

هنری
ویولت/viyulet/

گل بنفشه در زبان فرانسوی


دختر

فرانسوی

گل
ویویان/viviyan/

زنده و جاندار


پسر

لاتین
ویوین/vivienne/

زندگی


دختر

فرانسوی
ویکتور/victor/

پیروز شدن، ظفریافتن


پسر، دختر

لاتین
وردانشاه/vardanshah/

نام جد مرداویج


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وردآور

مرکب از ورد ( گل ) + آور ( آورنده )


دختر

فارسی
وردگل/vard gol/

گلِ سرخ، ( = گل وَرد )


دختر

فارسی

گل
وردی/vardi/

کوچک، ریز‏نقش، ریز‏نقش ( نگارش کردی


دختر

کردی
وردین

گلهای بسیار


پسر

آشوری
ورزا/varza/

کوشا، پیگیر، نام پسر فرشید، پسر لهراسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی
ورزان/varzan/

محافظ، نگهبان، فصلها ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورزاک/varzak/

نام پدر مهرترسه وزیر یزدگرد اول پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ورزگمهر

بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ورزمیار

حامی اهورا مزدا ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورزنده/varzande/

زراعت کننده، کار کننده، ممارست ( تمرین ) کننده، حاصل کننده، کوشنده


پسر

فارسی
ورزیار

برزگر ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورزیر

برزگر ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورشاد/varshad/

وظیفه و مقرری


پسر

فارسی
ورشان/varashan/

نام نوعی پرنده، قمری، پرنده ای که به فارسی آن را مرغ الاهی می گویند، کبوتر صحرایی


دختر

عربی

پرنده
ورشنگ/varshang/

آفتاب خوشحال، آفتاب خوشحال ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورقا/varqā/

کبوتر، نام درختی کوچک و معروف، کبوتر ماده ی خاکستری رنگ، فاخته، ( در تصوف ) نفس کلیه را که قلب عالم ...


دختر

عربی
ورگر

با دوام ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورگیر

مترجم ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورنا/varnā/

برنا، جوان، ( = بَرنا )، ( در بلوچی ) نیز/varna/ به معنی جوان، ( = بَرنا ) ( در قدیم ) بُرنا، برنا ...


دختر، پسر

فارسی
ورهرام/varhrām/

بهرام، آتش بهرام، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسا ...


پسر، دختر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
ورهران/varahran/

بهرام در زبان متون پارسی میانه


پسر

فارسی
ورونیکا/voronika/

نام تیره ای از گیاهان که پوپک از آن دسته است


پسر

فارسی
وریا/verya/

حقیقت، قوی و درشت هیکل، چکش آهنی بزرگ


پسر

لاتین، فارسی
وریشه/varishe/

درخشش، برق، برق ( نگارش کردی


دختر

کردی
وش

خواستن ( نگارش کردی


دختر

کردی
وشان/vashan/

افشان، کاشتن، تکان شدید ( نگارش کردی


دختر

کردی
وشم/vošm/

بلدرچین، در مازندرانی و گیلکی ( انزلی، رشت، لاهیجان ) به معنی بلدرچین است


پسر

مازندرانی، گیلکی
وشمگیر/vošmgir/

صیدکننده بلدرچین، نام پسر زیار از امرای آل زیار، وشم ( بلدرچین ) گیرنده، صید کننده ی وشم ( بلدرچین ...


پسر

فارسی
وشن/vashen/

خوب است، خوب است ( نگارش کردی


دختر

کردی
وشنام/vashnam/

دارای نام نیک


پسر

فارسی
وفا اندیش

وفا ( عربی ) + اندیش ( فارسی )، وفاپرورد


پسر

فارسی، عربی
وفاق/vefāq/

همراهی، همکاری، اتحاد، ( در قدیم ) موافقت، سازگاری


دختر

عربی
ولا/valā/

دوستی، محبت


دختر، پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ولام/valam/

پیام، پاسخ، پاسخ ( نگارش کردی


پسر

کردی
ولان/valan/

مکانی که گل زرد بسیار داشته باشد، مکانیکةگل زرد بسیار داشتة باشد ( نگارش کردی


دختر

کردی
ولگا/valga/

بلندترین رود اروپا


دختر

لاتین، روسی
ولیداد/validad/

داده ولی، ولی ( عربی ) + داد ( فارسی ) داده ولی


پسر

فارسی، عربی
وناز/vanaz/

با وقار، با وقار ( نگارش کردی


دختر

کردی
وندیداد/vandidād/

قانون ضد ( علیه ) دیو، به معنی قانون ضد ( علیه ) دیو، ( اَعلام ) بخشی از اوستا شامل فصل، که بیشتر د ...


پسر

اوستایی
ونسا/vanessa/

نام شهری در ایتالیا


دختر

لاتین
ونن

ونون، نام چهارتن از پادشاهان اشکانی


پسر

فارسی
ونو/vanu/

خانم


دختر

لری
ونوسا/venusā/

منسوب به ونوس، زهره، ( ونوس، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، فرانسوی
ونوش/venosh/

گل بنفشه، گل بنفشه ( نگارش کردی


دختر

کردی

گل
ونوشا/venušā/

منسوب به ونوش و بنفشه، [ونوش ( در مازندرانی ) = بنفشه، ا ( پسوند نسبت ) ]


دختر

فارسی
ونون

نام چهار تن از پادشاهان اشکانی


پسر

فارسی
وه آفرید

آفریده خوب


دختر

فارسی
وه آفرین

آفریننده خوب یا خوبی


دختر

فارسی
وه پناه

نام یکی از دادوران مشهور ساسانی


پسر

فارسی
وه نوش

بهنوش، مرکب از به ( بهتر یا خوب ) + نوش ( عسل )


دختر

فارسی
وه وران

بهوران، آنکه دارای روح و روان نیکوست


پسر

فارسی
وهاج/vahhāj/

فروزان، روشن، ( به مجاز ) تیز، تند


پسر

عربی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با واسم دختر با و