اسم پسر با حرف و

تک، تنها و یگانه، یکتا، بی نظیر، یگانه، ( در حالت قیدی ) ( در قدیم ) جدا از دیگران، تنها، ( اَعلام ...

دوست، یار، سرپرست، از نام های پروردگار، پدر یا مادر یا کفیل خرج کودک، ( در فقه، در حقوق ) آن که بر ...

ترکیب دو اسم ولی و الله ( دوست و خدا )، ولی خدا، دوست خدا، ( اَعلام ) از القاب حضرت علی ( ع )، دوست ...

بسیار بخشنده، از نام های پروردگار، از نام ها و صفات خداوند، از نامهای خداوند

یگانه، آن که در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد است، از نام های خداوند، بی مثل، یکتا، ( اعلام ) ) وا ...

فرزند، نام دو تن از خلفای اموی، ( در قدیم ) زاده، ( اَعلام ) ) نام دو تن از خلیفه های اموی: ولید او ...

ترکیب دو اسم وحید و رضا ( یکتا و خشنود )، از نام های مرکب، ( وحید و رضا )

نیکان، نام یکی از سرداران دیلمی، علت و سبب، وهان، ( در پهلوی ) بهانه، علت، سبب

آن که در نزد خداوند دارای قدر و منزلت و محبوبیت است، ( عربی ) ویژگی آن که در نزد خداوند دارای قدر و ...

بسیار مهربان، بسیار دوستدار، از نام های پروردگار، از نام ها و صفات خداوند، از نامهای خداوند

بخشش، عطا، نامی از نام های خدای تعالی، ( اَعلام ) ) وهب ابن عبدمناف: [قرن میلادی] پدر بزرگ مادری پی ...

زیبارویان، خوبرویان، نشان، مدال، نشان افتخار، نشان شایستگی

با وفا، آن که یا آنچه به تعهد، دوستی و عشق پای بند باشد

امید، آرزو، بشارت دهنده پیروزی، ( = وندات )، نام خاص ( ؟ )، خواهش، نام پسر سوخر از خاندان قارن

دارنده ی مقام و مرتبه ی مهم، عزیز، گرامی، محترم، اصیل، ( = بالا )، به ویژه مقام و مرتبه ی دنیایی به ...

ارث برنده، میراث بر، از نام های خداوند، ( در فقه و حقوق ) آن که مال، مِلک یا مقامی را از کسی به ارث ...

طالب رستگاری، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابه و تابعین

آگاه، دانا، با خبر، مطلع، ( در فقه، در حقوق ) آن که مالش را برای استفاده در راه هدف عام المنفعه به ...

متانت، سنگینی، آهستگی، آرامی، شکوه، جلال، حالت کسی که حرکات جلف و سبک از او سر نمی زند و احترام دیگ ...

دستگیری کننده، یاری کننده، از واژه ی اوستایی «آئی ویامَ»/aivyāma/ به معنی دستگیری کننده

از نام ها و صفات خداوند، ( در قدیم ) وسیع، گشاده، فراخ

دوستی، محبت

مکان بزرگ

زراعت کننده، کار کننده، ممارست ( تمرین ) کننده، حاصل کننده، کوشنده

جای مطمئن و هموار، ( جمع وهده )، زمین پست و هموار

پیوسته شونده، رسنده، پیوندنده، متصل، پیوسته، ( در قدیم ) آرایشگر، ( در تصوف ) آن که به مقام قرب رسی ...

تابناک، مشتعل

فروزان، روشن، ( به مجاز ) تیز، تند

نام سردار ایرانی، ( = وهریز، وهوز )، ( اَعلام ) وَهرز: [زنده در میلادی] سردار ایرانی که انوشیروان ا ...

آزاد، رها، رها شده از تعلقات، به ویژه تعلقات دنیایی، آزاده

استوار، قطعی، ( در قدیم ) دارای اطمینان، مطمئن، دارای حسن ظن و اعتماد کننده، ( اَعلام ) لقب ابوجعفر ...

دارنده، دارا، از نامهای خداوند، ( در تصوف ) آن که در حال وجد است، از نام ها و صفات خداوند

ستایشگر، وفا کننده، به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی

آن که در مجالس مذهبی یا ترحیم سخنرانی میکند، ( اعلام ) ) سیدجمالالدین واعظ اصفهانی [، قمری]، عالم و ...

لایق، شایسته، وفادار، با وفا، به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی، بسیار، ( در قدیم ) کامل، تمام، ( اَ ...

دارای اصل و نسب عالی، والا تبار، اصیل

حاکم، پادشاه، از نامهای خداوند

دوستدار، کنایه از شخص عاشق، ( اَعلام ) وامق طرفِ عشق عذرا در داستان وامق و عذرا که در زمان انوشیروا ...

عطاکننده، بخشنده، از نامهای خداوند، ( در حقوق ) آن که به موجب عقد هبه، مالش را مجاناً به ملکیت دیگر ...

اعتماد، اطمینان

یگانگی، اتحاد، تنهایی

پیغمبر، رسول، ( در اوستایی ) وخشور در لغت به معنی حامل کلام ( سخن ) آسمانی و اصطلاحاً به معنی پیامب ...

بلند پایه و برازنده و ارجمند، ( به مجاز ) ورجمند و دارای فره ی ایزدی

گلِ سرخ، گل، ( معرب از پهلوی )، ( در عربی ) شیر بیشه، دلاور

سخنگو، سخنگو ( نگارش کردی

مکان مقدس

نام شخصی در وندیداد

اینطور که پیداست، ظاهر امر، ظاهر امر ( نگارش کردی

آغاز یک زندگی

کبوتر نر

ترکیب دو اسم والا و علی ( محترم و شریف )، از نامهای مرکب، والا و علی

یار عزیز و گرامی، یارِ والامقام و بلندمرتبه، یار محترم، یار دارای ارج و اهمیت، یار شایسته و پسندیده

ترکیب دو اسم والا و رضا ( عزیز و خشنود )

نام یکی از پادشاهان اشکانی، نام روستایی در نزدیکی شهرکرد

نام پسر ایرج، نام پسر ایرج به نوشته بندهشن

دارنده اسب بزرگ، نام پسر هباسپ از خاندان کیانی

یگانه و بی نظیر در دین و آئین، بی نظیر و یگانه در دین، نام دانشمندی از معاصران خاقانی

داده روشنایی، یکی از سرداران هخامنشی

بنده نیرومند، از نامهای ساسانیان

آن که نیرومند و پیروز است، آن که در زورآزمایی پیروز است

نام آخرین فرمانروای ارمنستان از خاندان مهرگان

دارنده زور و نیرومندی، نام یکی از شاهزادگان اشکانی فرماندار ارمنستان در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی

از نامهای زمان ساسانیان

از نامهای زمان ساسانیان

منسوب به ورد، گل سرخ، ( ورد، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به وَرد

شاگردان، مریدان، ( اَعلام ) ( = بَردان ) : شاه اشکانی [، میلادی]، که به دست هواداران گودرز کشته شد

کوشا، پیگیر، نام پسر فرشید، پسر لهراسپ پادشاه کیانی

نام پدر مهرترسه وزیر یزدگرد اول پادشاه ساسانی

بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی

حامی اهورا مزدا ( نگارش کردی

برزگر ( نگارش کردی

برزگر ( نگارش کردی

آفتاب خوشحال، آفتاب خوشحال ( نگارش کردی

با دوام ( نگارش کردی

مترجم ( نگارش کردی

بهرام در زبان متون پارسی میانه

نام تیره ای از گیاهان که پوپک از آن دسته است

وجاسب، دارنده اسب بزرگ، نام پسر هباسپ از خاندان کیانی

نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی، نساک

آفریننده همه

نام سپهبد بابل در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی، ویستهم، گستهم نام سپهبد بابل در زمان یزدگرد پادشاه ساس ...

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی

بلدرچین، در مازندرانی و گیلکی ( انزلی، رشت، لاهیجان ) به معنی بلدرچین است

دارای نام نیک

وفا ( عربی ) + اندیش ( فارسی )، وفاپرورد

پیام، پاسخ، پاسخ ( نگارش کردی

داده ولی، ولی ( عربی ) + داد ( فارسی ) داده ولی

ونون، نام چهارتن از پادشاهان اشکانی

نام چهار تن از پادشاهان اشکانی

نام یکی از دادوران مشهور ساسانی