اسم با حرف ب - صفحه 6
مرکب از بهین ( بهترین ) + بانو
دختر
فارسی بهین دخت
بهترین و برگزیده ترین دختر، ( بهین، دخت = دختر )، مرکب از بهین ( بهترین ) + دخت ( دختر )
دختر
فارسی بهین مهر
( صاحب ) بهترین مهربانی و عشق
پسر
فارسی بهینه
نیکوترین، بهترین، برگزیده، خوبترین، مطلوب ترین وضعیت ممکن برای چیزی با در نظر گرفتن همه ی عوامل مثب ...
دختر
فارسی بوار
محل عبور در رودخانه ( نگارش کردی
پسر
کردی بوبار
دارنده زمین
پسر
فارسی بوبان
بةسوی بالا ( نگارش کردی
پسر
کردی بوپار
نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی بوتان
لهجةای در زبان کردی ( نگارش کردی
پسر
کردی بودیان
نام یکی از قبایل ماد ( نگارش کردی
پسر
کردی بوذر
ابوذر، نام یکی از صحابه پیامبر ( ص )
پسر
عربی بوذرجمهر
بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی بوراب
از شخصیتهای شاهنامه، نام آهنگری در پایتخت قیصر روم و سازنده نعل اسبان قیصر
پسر
فارسی
تاریخی و کهن بوران دخت
پوران دخت
دختر
فارسی بوراک
درخشش، رعد و برق منبع
پسر
عربی بورباش
از فرمانروایان کاسی ( نگارش کردی
پسر
کردی بخشا
بخشاینده و بخشش کننده، بخشش دهنده و عطا کننده، انعام دهنده
پسر
فارسی بخشان
منتشر کردن ( نگارش کردی
پسر
کردی بخشین
عفو کردن، عفو کردن ( نگارش کردی
دختر
کردی بخشینر
سخی، بخشنده، سخاوتمند ( نگارش کردی
پسر
کردی بدخشان
یعنی سرزمین منسوب به بدخش یا بلخش که معادن لعل در آن یافت می شود، ( اَعلام ) بدخشان سرزمینی است در ...
دختر
فارسی بدرالجمال
ماه رو، زیبارو، مه رو، ( به مجاز ) کسی که زیبایی آن چون ماه است
دختر
عربی بدرالدین
ماه دین
پسر
عربی بدرالملوک
ماه شاهان
دختر
فارسی
تاریخی و کهن بدرام
پدرام، آراسته، نیکو، ( = پدرام )
پسر
فارسی بدن گل
آن که بدنی لطیف و زیبا
دختر
فارسی بدیع الزمان
نادر روزگار، آن که در زمان خود یگانه است و نظیری ندارد، ( اعلام ) ) بَدیع الزمان فروزانفر [، شمسی] ...
پسر
عربی براخاس
دوست دانا و عاقل، دوست دانا و عاقل ( نگارش کردی
پسر
کردی براخاص
برادر خاص، برا ( کردی ) + خاص ( عربی ) برادر خاص
پسر
کردی، عربی برادر
اخوی، داداش، کنایه از رفیق ( نگارش کردی
پسر
کردی برادوست
دوست صمیمی، نام یکی از قبایل کرد، نام کوهی در کردستان، نام منطقةای در کردستان ( نگارش کردی
پسر
کردی براز
برازندگی، زیبایی، آراستگی
پسر
اوستایی برازا
برازنده، سزاوار، لایق، در خور، زیبنده، زیبا
دختر
اوستایی برازان
منسوب به براز، منسوب به برازندگی و آراستگی، ( براز، ان ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) برازنده، ( اَع ...
پسر
اوستایی برازمان
دارای فکر و اندیشه زیبا، ( بَراز، مان = فکر و اندیشه )، بلند اندیشه
پسر
اوستایی برازنده
شایسته، لایق، سزاوار، ( صفت فاعلی از برازیدن )، ویژگی آنچه مناسب یا زیبنده ی کسی یا چیزی است
پسر
فارسی برازک
منسوب به براز، برازندگی، ( براز، ک/ak، / ( پسوند نسبت ) )، منسوب شده به برازندگی، زیبایی و آراستگی، ...
دختر
اوستایی برآلین
نام گیاهی خوشبو است کة مصرف طبی دارد ( نگارش کردی
پسر
کردی برام
خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی
پسر
کردی برانوش
از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار رومی در زمان شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی، ( = بزانوش ) ( اَعلام ) ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن براهام
ابراهیم
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی براهیم
ابراهیم
پسر
عبری براو
زمینی کة بوسیله چشمة یا رودخانه آبیاری شود ( نگارش کردی
پسر
کردی برایکا
بهترین
پسر
فارسی برپرس
مسئول رئیس ( نگارش کردی
پسر
کردی برتاو
جای آفتابگیر ( نگارش کردی
پسر
کردی برتن
مرد مغرور، بردیس، به فتح ب و ت
پسر
فارسی برته
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی از خاندان لواده، در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن برجاسپ
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران تورانی
پسر
فارسی برچاو
زیبا، منتظر، پدیده ( نگارش کردی
پسر
کردی باشیلا
خانه به دوش ( نگارش کردی
دختر
کردی باغان
چند باغ میوة که در کنار یکدیگر قرار دارند، نام روستایی در کردستان ( نگارش کردی
دختر
کردی باغبان
باغبان ( نگارش کردی
پسر
کردی بافرین
بآفرین لایق تحسین، درخور آفرین
دختر
فارسی باگرو
تند باد
پسر
کردی باگه
نام یکی از سرداران هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن بال بان
نوعی پرنده شکاری ( نگارش کردی
پسر
کردی بالا
قیافه ( نگارش کردی
پسر
کردی بالاچ
از سرداران بلوچ
پسر
بلوچی بالان
بالنده، رشد کننده، نمو کننده
دختر
فارسی
تاریخی و کهن بورچین
مرغابی ماده ( نگارش کردی
دختر
کردی بورژک
نام میزبان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن بورژین
زندگی طلایی
پسر
کردی بورلا
خوش قامت
دختر
ترکی بورمند
نام گیاهی بسیار خوشبو
پسر
فارسی
طبیعت بورنگ
نوعی ریحان کوهی
پسر
فارسی بوزرجمهر
بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی بوژان
نمو کردن، شکوفا شدن، بةخود بالیدن ( نگارش کردی
پسر
کردی بوژانه
نام گیاهی با برگ های ریز، ( کردی، بیژان ) گیاهی دارای برگ های ریز و ساقه های دراز و گل های بور رنگ ...
دختر
کردی
طبیعت بوژنه
شکوفه، غنچه
دختر
فارسی بوستان افروز
بستان افروز
پسر
فارسی بوستانه
بوستان، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بوستان
دختر
فارسی
طبیعت بوسه
لمس محبت آمیز توسط لب ها
دختر
فارسی بوسیان
از قبایل ماد ( نگارش کردی
پسر
کردی بونخوش
خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی
دختر
کردی بوندار
دارای بوی خوش، دارای بوی خوش ( نگارش کردی
دختر
کردی بوکان
زیبارویان، عروسها، نام شهری در کردستان ( نگارش کردی
دختر
کردی بوکبویانی
نو عروس، نو عروس ( نگارش کردی
دختر
کردی بوکین
خیمه شب بازی ( نگارش کردی
دختر
کردی بویار
نجیب زاده
پسر
ترکی بوین
خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی
دختر
کردی بویه
آرزو
دختر
فارسی بکیاش
بکتاش
پسر
ترکی بکیل
شخم زن ( نگارش کردی
دختر
کردی بی باک
با جرأت ( نگارش کردی
پسر
کردی بی بش
محروم ( نگارش کردی
پسر
کردی بی بی گل
بی بی ( ترکی ) + گل ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده
دختر
فارسی، ترکی بی بی ماه
بی بی ( ترکی ) + ماه ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده
دختر
فارسی، ترکی بی بی ناز
بی بی ( ترکی ) + ناز ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده
دختر
فارسی، ترکی بی توش
همیشه سایه ( نگارش کردی
دختر
کردی بی چم
هیئت، سیما ( نگارش کردی
دختر
کردی بی خال
بی نشان ( نگارش کردی
دختر
کردی بی خم
آرامش ( نگارش کردی
دختر
کردی بی رسن
یکدانه، یگانه
دختر
ترکی بی نور
دیدنی ( نگارش کردی
دختر
کردی بی وینه
بی نظیر ( نگارش کردی
دختر
کردی بی کس
تنها و بدون حامی ( نگارش کردی
پسر
کردی بیارش
دو دلیر
پسر
فارسی بیاره
نام روستایی ( نگارش کردی
پسر
کردی بیانه
نگا « بةیان» ( نگارش کردی
دختر
کردی