اسم - صفحه 96

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

کاوان/kavan/

صخره، کاویان، منسوب به کاوه


پسر

کردی، فارسی
کاووش

جستجو، بررسی، تحقیق


پسر

فارسی
کاوک/kāvak/

کاوه


پسر

فارسی
کاکله/kakole/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از فرزندان تور و جزو سپایان افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کاکو

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تازی نبیره ضحاک در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی
کاکوتی/kākuti/

نام یک گیاه، گیاهی علفی یک ساله و خودرو از خانواده ی نعناع که برگ و دانه ی معطر آن مصرف دارویی دارد


دختر

ترکی

طبیعت
کاکی/kaki/

نام پدر ماکان دیلمی


پسر

فارسی
کایا/kaya/

صخره


پسر

ترکی
کایان/kayan/

آب تندی که از قله کوه جاری میشود


پسر

ترکی
کایاهان/kayahan/

صخره


پسر

ترکی
کایر/kayer/

همکاری و یاری


پسر

مازندرانی
کایرا/kaira/

لطف و احسان


دختر

ترکی
کایلین/kailin/

خالص و پاک


دختر

لاتین
کایوس

کیوس


پسر

فارسی
کبرا/kobra/

کبری، بزرگ، کبیر


دختر

عربی
کبوجیه/kabujiye/

نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کبوده

از شخصیتهای شاهنامه، مردم چوپان افراسیاب تورانی


پسر

فارسی
کتماره/katmare/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در سپاه رستم پهلوان شاهنامه


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کجیر/kajir/

رهبر و پیشوا


پسر

کردی
کدمان/kadman/

نام اصلی داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کدیور/kadivar/

صاحب خانه، مالک خانه، کدخدا، کشاورز، زارع، باغبان، ( در متون مانوی پارتی ) به معنی دنیادار و جهاندا ...


پسر

فارسی
کرا/kera/

نام همسر مولانا جلال الدین بلخی


دختر

فارسی
کراخان/karakhan/

نام پسر بزرگ افراسیاب تورانی


پسر

فارسی
کرام الدین

بزرگوار دین


پسر

عربی
هیرسا/hirsa/

پارسا و پرهیزگار، پارسا


پسر

فارسی
هیرساد/hirsad/

خورشید پاک


پسر

فارسی
هیرمان/hirman/

به یاد ماندنی


پسر

لری
هیرمند/hirmand/

نام رودی بزرگ در سیستان، ( در اوستایی ) دارای پل و دارنده ی سد و بند، ( اَعلام ) ( = هِلمند ) : رود ...


پسر

فارسی
هیروان/hirvān/

محافظ و نگهبان آتش، [ ( هیر = آتش، وان ( بان ) = جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب به معنی «محافظ» و «ن ...


پسر

فارسی
هیرود/hirud/

نام مردی از اهالی سارد در زمان کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام یکی از پادشاهان پارت ( اشکانی ) ...


پسر

فارسی
هیرون/hirun/

نوعی نی میان پر


پسر

فارسی
هیرکان/hirkan/

وفادار به عهد


پسر

فارسی
هیری/hiri , heyri/

گل همیشه بهار، ( در گیاهی ) ( = خیری ) گل شب بو، گلی که شبها بوی خوش دارد


دختر

فارسی

طبیعت
هیزان/hizan/

نیرومند، توانا، توانا ( نگارش کردی


دختر

کردی
هیژان/hizhan/

لایق و سزاوار، ارزیدن، جنبیدن ( نگارش کردی


دختر

کردی
هیشنگ

هوشنگ، پسر سیامک پادشاه پیشدادی ایران


پسر

فارسی
هیشو/hisho/

از شخصیتهای شاهنامه


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هیشوی/hishuy/

از شخصیتهای شاهنامه، نام مرزداری در مرز ایران و روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هیلان/hilan/

آشیانه و محل آرامش، آشیانة، مکان آرامش ( نگارش کردی


دختر

کردی
هیلدا/hilda/

نیرومند، قوی، شکوفه درخت هلو


دختر

لاتین
هیلما/hilma/

ماه بور، طلایی رنگ


دختر

لری
هیلمی/hilmi/

دختری با موهای بور


دختر

لری
هیلناز/hilnaz/

دختر نازدار مو بور


دختر

لری
هیلی/haile/

زندگی، نفس، رویا


دختر

لاتین
هیما/hima/

بانوی عاشق، مرکب از هیم ( عربی به معنای عاشق و شیفته ) + الف تانیث فارسی


دختر

فارسی، عربی
هیمو/himo/

دختر پاکدامن، پاک دامن ( نگارش کردی


دختر

کردی
هینا/hina/

ماهر


دختر

کردی
هینان/hainan/

آوردن، آوردن ( نگارش کردی


دختر

کردی
هیواد/hivad/

وطن، سرزمین، کشور


پسر

فارسی
هیوان/hivan/

ایوان تراس، ایوان تراس ( نگارش کردی


دختر

کردی
هیون/hayun/

شتر تندرو


پسر

عربی
واتیار/vatyar/

سخنگو، سخنگو ( نگارش کردی


پسر

کردی
واثق/vāseq/

استوار، قطعی، ( در قدیم ) دارای اطمینان، مطمئن، دارای حسن ظن و اعتماد کننده، ( اَعلام ) لقب ابوجعفر ...


پسر

عربی
واجد/vājed/

دارنده، دارا، از نامهای خداوند، ( در تصوف ) آن که در حال وجد است، از نام ها و صفات خداوند


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
واحه/vāhe/

منطقه ی آبادی که در میان کویر قرار دارد، ( معرب از قبطی )، ( در جغرافیا ) مکانی سرسبز و پر آب و گیا ...


دختر

فارسی
وادا/vada/

مکان مقدس


پسر

فارسی، آشوری
وادان/vadan/

نام روستایی در نزدیکی دماوند


پسر

فارسی
وادگان/vadgan/

نام شخصی در وندیداد


پسر

فارسی
وادیار/vadyar/

اینطور که پیداست، ظاهر امر، ظاهر امر ( نگارش کردی


پسر

کردی
وارتان/vartan/

نام پسر بلاش اول پادشاه اشکانی


پسر

ارمنی

تاریخی و کهن
وارتوش/vartosh/

گل سرخ ظریف


دختر

ارمنی
واردان/vardan/

نام دادوری در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وارسته/vāraste/

آزاد، رها، رها شده از تعلقات، به ویژه تعلقات دنیایی، آزاده


پسر

فارسی
وارش/vāreš/

باران، باریدن باران، ( کردی ) ( = وارشت ) بارش


دختر، پسر

کردی، مازندرانی

طبیعت
واروژ/vaaroozh/

آغاز یک زندگی


پسر

ارمنی
واروژان/varuzhan/

کبوتر نر


پسر

ارمنی
وارونا/varona/

نام یکی از خدایان هندو


پسر

سانسکریت
وازنا/vazna/

مکان بزرگ


پسر

فارسی
واسپور/vāspur/

لقب نجبا و شاهزادگان اشکانی و ساسانی، «پسر طایفه» و به تعبیری «ولیعهد» و به قولی «فرزند والاگهر شاه ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
واسپوهر

واسپور، لقب نجبا و شاهزادگان اشکانی و ساسانی، نام دانا و هنرمندی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
واصف/vasef/

ستایشگر، وفا کننده، به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی


پسر

عربی
واصل/vāsel/

پیوسته شونده، رسنده، پیوندنده، متصل، پیوسته، ( در قدیم ) آرایشگر، ( در تصوف ) آن که به مقام قرب رسی ...


پسر

عربی
واعظ/vāez/

آن که در مجالس مذهبی یا ترحیم سخنرانی میکند، ( اعلام ) ) سیدجمالالدین واعظ اصفهانی [، قمری]، عالم و ...


پسر

عربی
وافی/vāfi/

لایق، شایسته، وفادار، با وفا، به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی، بسیار، ( در قدیم ) کامل، تمام، ( اَ ...


پسر

عربی
واقد/vāqed/

تابناک، مشتعل


پسر

عربی
والا علی/v.-ali/

ترکیب دو اسم والا و علی ( محترم و شریف )، از نامهای مرکب، والا و علی


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
والا یار/v.-yār/

یار عزیز و گرامی، یارِ والامقام و بلندمرتبه، یار محترم، یار دارای ارج و اهمیت، یار شایسته و پسندیده


پسر

فارسی
والارضا/vala-reza/

ترکیب دو اسم والا و رضا ( عزیز و خشنود )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
والاگهر/v.-go(w)har/

دارای اصل و نسب عالی، والا تبار، اصیل


پسر

فارسی
کلارا/kelara/

نور چشم، نام راهبه ای ایتالیایی


دختر

کردی، فرانسوی
کلاله/kolāle/

بالاترین بخش مادگی گل، ( به مجاز ) زلف، کاکل به ویژه زلف تاب دار و مجعد، ( در گیاهی ) بالاترین بخش ...


دختر

فارسی

طبیعت
کلالی/kolāli/

کوزه گری، سفال گری


پسر

فارسی
کلان/kalān/

بسیار، زیاد، بزرگ، جسیم، تنومند، دارای سن بیشتر، ( در قدیم ) وسیع، فربه، چاق


پسر

فارسی
کلاهور/kalahur/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری مازندرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کلباد/kalbād/

دارای بویِ گل، از شخصیت های شاهنامه، به معنی ' دارای بویِ گل '، ( در اعلام ) پهلوانی تورانی معاصر پ ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کلویی/chloe/

شکوفا


دختر

فارسی
کلیم/kalim/

هم سخن، سخنگو، لقب موسی ( ع )، ( کلیم الله، ( اَعلام ) کلیم کاشانی: [قرن هجری] شاعر ایرانی متولد هم ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
کرانه/karāne/

ساحل، کنار، سو، جهت، کران


دختر

فارسی
کوه زاد/kuh zad/

زاده کوهستان


پسر

فارسی
کوه شاد/kohshad/

نام روستایی در استان هرمزگان


پسر

فارسی
کوهرنگ/kohrang/

نام دره و رودخانه ای در زردکوه بختیاری


پسر

فارسی

طبیعت
کوهسار/kohsar/

جایی که دارای کوههای متعدد است


پسر

فارسی
کوهین

منسوب به کوه، نام گیاهی که ریشه آن مانند ریشه نی است


پسر

فارسی
کوهینه/kohine/

پونه


دختر

فارسی
کوکب دخت/k.-dokht/

دختر زیبارو، دختری که چون کوکب است، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی
کوکبه/kokabe/

شکوه، جلال، ستاره


دختر

عربی
کویر/kavir/

شیر ژیان


پسر

فارسی
کویستان/kouyestan/

کوهستان


دختر

کردی
کوین/kewin/

از نژاد کوه


پسر

فارسی
کی آذر

مرکب از کی ( پادشاه ) + آذر ( آتش )، نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان


پسر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم