اسم - صفحه 96

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

وردگل/vard gol/

گلِ سرخ، ( = گل وَرد )


دختر

فارسی

گل
وردی/vardi/

کوچک، ریز‏نقش، ریز‏نقش ( نگارش کردی


دختر

کردی
وردین

گلهای بسیار


پسر

آشوری
ورزا/varza/

کوشا، پیگیر، نام پسر فرشید، پسر لهراسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی
ورزان/varzan/

محافظ، نگهبان، فصلها ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورزاک/varzak/

نام پدر مهرترسه وزیر یزدگرد اول پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ورزگمهر

بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ورزمیار

حامی اهورا مزدا ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورزنده/varzande/

زراعت کننده، کار کننده، ممارست ( تمرین ) کننده، حاصل کننده، کوشنده


پسر

فارسی
ورزیار

برزگر ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورزیر

برزگر ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورشاد/varshad/

وظیفه و مقرری


پسر

فارسی
ورشان/varashan/

نام نوعی پرنده، قمری، پرنده ای که به فارسی آن را مرغ الاهی می گویند، کبوتر صحرایی


دختر

عربی

پرنده
ورشنگ/varshang/

آفتاب خوشحال، آفتاب خوشحال ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورقا/varqā/

کبوتر، نام درختی کوچک و معروف، کبوتر ماده ی خاکستری رنگ، فاخته، ( در تصوف ) نفس کلیه را که قلب عالم ...


دختر

عربی
ورگر

با دوام ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورگیر

مترجم ( نگارش کردی


پسر

کردی
ورنا/varnā/

برنا، جوان، ( = بَرنا )، ( در بلوچی ) نیز/varna/ به معنی جوان، ( = بَرنا ) ( در قدیم ) بُرنا، برنا ...


دختر، پسر

فارسی
ورهرام/varhrām/

بهرام، آتش بهرام، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسا ...


پسر، دختر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
ورهران/varahran/

بهرام در زبان متون پارسی میانه


پسر

فارسی
ورونیکا/voronika/

نام تیره ای از گیاهان که پوپک از آن دسته است


پسر

فارسی
وریا/verya/

حقیقت، قوی و درشت هیکل، چکش آهنی بزرگ


پسر

لاتین، فارسی
وریشه/varishe/

درخشش، برق، برق ( نگارش کردی


دختر

کردی
کاران/karaan/

اهل کار


پسر

فارسی
کارانوس/karanos/

از سرداران سپاه اسکندر مقدونی


پسر

یونانی

تاریخی و کهن
کارآک/karak/

مردمک چشم


پسر

ترکی
کاربین/kārbin/

کاربیننده، کارشناس


پسر

فارسی
کارتال/kartal/

عقاب


پسر

ترکی

پرنده
کاردار/kardar/

وزیر پادشاه، حاکم، والی، نام پسر بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کاردان/kārdān/

دانا و با تجربه، کار آزموده


پسر

فارسی
کاردلن/kardelen/

نام یک گل


دختر

ترکی

گل
کاردو/kardu/

نیرومند و پهلوان


پسر

فارسی
کاردوس/kardos/

اهل کار، کاردوست


پسر

کردی
کارزان/karzan/

کاردان و دانا


پسر

کردی
کارلوس/carlos/

نیرومند و جنگجوی جوانمرد


پسر

لاتین
کارمانیا/karmania/

نام قدیم کرمان


دختر

فارسی
کارمن/karmen/

قرمز


دختر

لاتین، انگلیسی
کارمیلا/carmilla/

شکوفه زار


دختر

لاتین
کارنگ/kārang/

کسی که آوای خوبی دارد، خوش نوا، زبان آور، صاحب طَرب، چرب زبان


پسر

فارسی
کارو/karo/

راهنما


پسر

ارمنی
کاروس/karus/

گیاهی خوشبو


پسر

کردی
کارولین/karolin/

نام ناحیه ای در آمریکای شمالی


دختر

فرانسوی
کارولینا/karolina/

شخص سلطنتی


دختر

لاتین
کاروند/karvand/

از نامهای ایرانی


پسر

فارسی
کاریا/karia/

مرد جنگجو و سلحشور


پسر

فارسی
کاژاو/kazhav/

آب زلال که از دل کوه بیرون می آید


پسر

کردی
کاژه/kazhe/

محل امن و پناهگاه


دختر

کردی
کاژین/kazhin/

سرچشمه زندگی


دختر

کردی
کاس/kas/

دختر چشم آبی


دختر

گیلکی
کاساندان/kasandan/

نام همسر کورش کبیر و مادر کمبوجیه و بردیا


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کاسپین/caspian/

آبی سپید زار، کرانه


پسر

فارسی
کاشانه/kāšāne/

آشیانه ی جانوران، لانه، خانه، خانه ی کوچک و محقر، رواق


دختر

فارسی
کاشین/kashin/

نام مکانی در شمال ایلام


دختر

فارسی
کافور

معرب از سنسکریت، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای تورانی شهر بیداد


پسر

سانسکریت
کافی الدین

لایق و کارآمد در دین


پسر

عربی
کال

نام همسرشرمیون


پسر

پارتی
نیکو راد/n.-rād/

ترکیب دو اسم نیکو و راد ( شایسته و جوانمرد )، ( = نیکراد )


پسر

فارسی
نیکو لقا/n.-leqā/

ترکیب دو اسم نیکو و لقا ( شایسته و دیدار )، نیک روی، نیکو صورت، خوش منظر، نیکو ( فارسی ) + لقا ( عر ...


دختر

فارسی، عربی
نیکو مهر/n.-mehr/

ترکیب دو اسم نیکو و مهر ( شایسته و محبت )، ( = نیکمهر )


پسر

فارسی
نیکو ناز/n.-nāz/

نیکناز، افتخار کننده به نیکی، ( = نیکناز )


دختر

فارسی
نیکو نام/n.-nām/

نیکنام، خوشنام، ( = نیکنام )


پسر

فارسی
نیکوش/nikvaš/

شبیه به نیک، ( نیک، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند نیک


پسر

فارسی
نیکین/nikin/

منسوب به خوبی


دختر

فارسی
هائد/hā’ed/

توبه کننده، به حق بازگردنده


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
هابیل/hābil/

عرب از عبری نفس یا بخار، نام پسر آدم ( ع )، ( عبری ) به معنی ' نفس یا بخار '، ( در اعلام ) به نقل ا ...


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
هاتف/hātef/

ندا دهنده ای که صدایش شنیده شود اما خودش دیده نشود، مانند فرشته یندا دهنده ی غیبی، سروش، ( در عرفان ...


پسر

عربی
هادان/hadan/

معرب از عبری نام پدر ساوه همسر ابراهیم ( ع )


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
هارا/hara/

کوهستان


دختر

عبری
هاران/haran/

کوه نشین، برادر ابراهیم ( ع )، معرب از عبری


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
هارای/haray/

گریه، فغان


دختر

گیلکی
هارپاک/hārpāk/

نام وزیر آستیاژ، آخرین پادشاه ماد، ( = هارپاگ، هارپاگوس ) ( اَعلام ) نام خویشاوند و وزیر آستیاک که ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هارمونیکا/harmonikā/

نوعی ساز موسیقی


پسر

لاتین

هنری
هارولد/harold/

حکمران ارتش


پسر

لاتین
هاژان/hazhan/

صدای آبشار


دختر

کردی
هالین/halin/

آشیانه و خانه


دختر

کردی
هامر/hamer/

ابر باران زا


پسر

عربی
هامرز/hāmerz/

نام سردار ساسانی، ( اَعلام ) از سرداران دوره ی ساسانی است، که از سرانِ سپاهِ انوشیروان و پرویز پسر ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
هامن/haman/

هامون


پسر

فارسی
هامون/hamun/

دشت و زمین هموار، زمین هموار و بدون پستی و بلندی، نام دریاچه ای در سیستان


پسر

فارسی
هامویه/hamoye/

آخرین پادشاه ساسانی، نام کارگزار یزدگرد سوم


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هامی/hami/

سرگشته و حیران


پسر

فارسی
هامین/hamin/

تابستان


پسر

پهلوی، اوستایی
هانده/hande/

جذاب ترین و مهربان ترین


دختر

فارسی
هانه/hāne/

چشمه، تحریک، اینک، اینها، اینهاشان


دختر

کردی
هانو/hanu/

یاری دهنده


پسر

کردی
کامبد/kāmbod/

نگهبان کام، میل، آرزو و مقصد و مراد، ( کام، بد /، bod/ ( پسوند محافظ یا مسئول ) )، روی هم به معنی ن ...


پسر

فارسی
کامبوزیا/kāmbuziyā/

گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی، کمبوجیه


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کامجو/kamjo/

آن که به دنبال عیش و خوشی است


پسر

فارسی
کامداد/kamdad/

نام وزیر و مشاور آبتین


پسر

فارسی
کامدخت/kām dokht/

دختری که معشوق است و مورد آرزوست، ( کام = آرزو، معشوق، دخت = دختر )، ویژگی دختری که معشوق است و مور ...


دختر

فارسی
کامراز/kamraz/

راز موفقیت یا فرد موفق


پسر

فارسی
کامرو/kāmro/

ویژگی آن که به خواست و اراده خود حرکت می کند، ( کام = خواست، اراده، قصد، رو )، به کام رونده، ( به م ...


پسر

فارسی
کامروا/kāmravā/

آن که به آرزو و خواستش رسیده است، موفق، آن که خواسته و آرزویش رسیده است


پسر

فارسی
کامشا/kamsha/

شاه آرزومند


پسر

فارسی
کامشاد/kam shad/

آرزوی شاد، مرکب از کام ( خواسته، آرزو ) + شاد


پسر

کردی، فارسی
کامگار

کامکار


پسر

فارسی
کاملین/kamelin/

نام یک گیاه، گیاهی با گلهای زرد و کوچک


دختر

لاتین
کامناز/kām nāz/

مطلوب و دلپذیر، ( کام = آنچه خواسته ی دل است، آرزو، ناز = زیبا و قشنگ )، خواسته ی زیبا و قشنگ، آرزو ...


دختر

فارسی
کامنوش/kām nuš/

کامروا، خوشبخت، کامیاب، کام + نوش، آرزو و خواسته شیرین


پسر، دختر

فارسی
کامه/kame/

خواسته، آرزو، هدف، مراد، خواهش


دختر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم