پیشنهادهای 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 (٣,٥١٠)
( به سرعت ) بالا رفتن ( به سرعت ) افزایش یافتن به سرعت رشد کردن سریع قد کشیدن
افراط و اغراق
( از سر خوش شانسی ) موفقیت بزرگ کسب کردن
( از سر خوش شانسی ) موفقیت بزرگ کسب کردن
( از سر خوش شانسی ) موفقیت بزرگ کسب کردن
( از سر خوش شانسی ) موفقیت بزرگ کسب کردن
Turn upside down
متعهد مطیع
میان بر از هم گسسته تقسیم شده مجزا دارای اختلاف عقیده
دارای اختلاف عقیده
Toing and froing
در جا زدن
در جا زدن
سر خانه اول برگشتن
سر خانه اول برگشتن
سر خانه اول برگشتن
سر خانه اول
فرد بی خاصیت
با شکست مواجه شدن
مایه شرم مانع
مصمم تر شدن دو برابر کردن
افزایش یافتن زیاد شدن سوار ( اسب و . . . . ) شدن
عزم خود را جزم کردن مصمم شدن
بلوک سنگفرش
paving stone
عدم توجه
به سرعت رفتن به سرعت دور شدن
( سیم برق ) متصل شده به زمین
شبکه برق
butting heads
گروه های سنی
اگر به صورت جدا باشد یعنی in it معنیش میشه : قسمتی یا بخشی از چیزی غرق شدن یا کاملاً درگیر شدن در یک موقعیت
In charge or in control of a situations
In charge or in control of a situations
برو! برو دنبال کارت! به تحصیل رفتن به مدرسه رفتن عامل کمک کننده بودن به دردبخور کاربلد اعطا شدن اصلی اولیه قابل اعتماد
به طور مسحورکننده به طور مجذوب کننده
با تکبر و غرور راه رفتن و پرسه زدن
با تکبر و غرور راه رفتن و پرسه زدن
مدرک شناسایی
علاقمند به انجام کاری یا دستیابی به چیزی بودن
علاقمند به انجام کاری یا دستیابی به چیزی بودن
علاقمند به انجام کاری یا دستیابی به چیزی بودن
علاقمند به انجام کاری یا دستیابی به چیزی بودن
مقصر مشکلات خود دلیل اصلی مشکلات خود
مقصر مشکلات خود دلیل اصلی مشکلات خود
act in a way contrary to one's own interests مقصر مشکلات خود دلیل اصلی مشکلات خود
مقصر مشکلات خود دلیل اصلی مشکلات خود
با اشتیاق کاری را شروع کردن غرق شدن در فرورفتن به فرو کردن زدن به در آب شیرجه زدن به درون چیزی پرتاب کردن
دل به دریا زدن ازدواج کردن
در کاری استعداد داشتن