نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dent somebody's confidence: آسیب زدن بر اعتماد به نفس کسی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
dent somebody's confidence: آسیب زدن بر اعتماد به نفس کسی
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep something in perspective: اجازه ندهید که یک مسئله یا مشکل که ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
keep something in perspective: اجازه ندهید که یک مسئله یا مشکل که ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get something into perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get something into perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get something in perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get something in perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put something in perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put something in perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put something into perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
raise something: مطرح کردن چیزی برای مردم برای بحث و ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
raise something: مطرح کردن چیزی برای مردم برای بحث و ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set somebody's mind at rest: تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
set somebody's mind at rest: تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put somebody's mind at rest: تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put somebody's mind at rest: تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put mind at rest: تسکین دادن قوت قلب دادن اطمینان خاط ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put mind at rest: تسکین دادن قوت قلب دادن اطمینان خاط ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set mind at rest: تسکین دادن قوت قلب دادن اطمینان خاط ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
set mind at rest: تسکین دادن قوت قلب دادن اطمینان خاط ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
take something in your stride: قبول کردن و حل کردن یک مشکل بدون ای ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get into your stride: اسوده و راحت شدن با چیزی خوب شدن و ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
fall into: مبتلا شدن اسیر شدن فرو ریختن سقو ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fall into disrepair: رو به زوال بودن کم کم خراب شدن به ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fall into disrepair: رو به زوال بودن کم کم خراب شدن به ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
in mint condition: در حد نو
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
reproduction: کپی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ruins: قسمتی از ساختمان که بعد از خرابی با ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ultracautious: بسیار محتاط بسیار مواظب
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ultracautious: بسیار محتاط بسیار مواظب
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be past it: be too old to do what you used to b ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
be past it: be too old to do what you used to b ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come top: بیشترین یا بهترین یا بالاترین نمره ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
come top: بیشترین یا بهترین یا بالاترین نمره ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
come bottom: کمترین نمره در امتحان یا کمترین امت ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go downhill: فرسوده شدن رو به وخامت رفتن کیفیت ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
make a comeback: دوباره موفق شدن دوباره به جایگاه خو ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put a foot wrong: اشتباه کردن سوتی دادن make a mista ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
put a foot wrong: اشتباه کردن سوتی دادن make a mista ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not put a foot wrong: حتی یک اشتباه هم نکن
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
not put a foot wrong: حتی یک اشتباه هم نکن
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
out of your depth: ناتوان در درک چیزی عدم توانایی در ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
scrape through: دوام آوردن تاب آوردن به سختی گذرا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
stroke of: یک رویداد غیر منتظره اما مهم
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
turn out well: خوب پیش رفتن
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn out badly: بد از آب در آمدن بد پیش رفتن بد ر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
turn out badly: بد از آب در آمدن بد پیش رفتن بد ر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fall on: تجربه کردن رنج بردن ، به زمین افتاد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
its high time: دیگر وقتش است. . . زمان درست الانه ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
its high time: دیگر وقتش است. . . زمان درست الانه ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do something at the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
do something at the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
leave till the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
leave till the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
leave something to the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
leave something to the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
now and again: هر از چند گاه
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the school play: a piece of theater ( performed by s ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the school play: a piece of theater ( performed by s ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a real pain: موقعیت یا شخص آزاردهنده مزاحم اعص ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a real pain: موقعیت یا شخص آزاردهنده مزاحم اعص ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be dying for something: ( دل کسی ) به شدت چیزی را خواستن
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
be dying for something: ( دل کسی ) به شدت چیزی را خواستن
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be dying to do something: ( دل کسی ) به شدت چیزی را خواستن
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
be dying to do something: ( دل کسی ) به شدت چیزی را خواستن
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dying for something to eat: به شدت گرسنه بودن از گرسنگی مردن ( ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
dying for something to eat: به شدت گرسنه بودن از گرسنگی مردن ( ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
flak: انتقاد شدید
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
flake: آدم غیرقابل اعتماد آدم غیرقابل اطم ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hammer somebody: شکست دادن کسی به صورت سنگین و تحقیر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
hammer somebody: شکست دادن کسی به صورت سنگین و تحقیر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
thrash somebody: شکست دادن کسی به صورت سنگین و تحقیر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
thrash somebody: شکست دادن کسی به صورت سنگین و تحقیر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nick something: دزدیدن چیزی
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pinch something: دزدیدن چیزی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
pinch something: دزدیدن چیزی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
rip off: پول زور پول زیادی گرفتن برای یک کا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rip somebody off: از کسی زیادی پول گرفتن کسی را چپاند ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
thrash: شکست سنگین و تحقیر آمیز
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
fashion trends: مد روز
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
come in: become available for use or begin t ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get in: به دست آوردن حاصل کردن can i get ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
no good: بی مصرف بیهوده بی فایده پوچ بی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
no point in: بی مصرف بیهوده بی فایده پوچ بی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
no use: بی مصرف بیهوده بی فایده پوچ بی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dont ask me: زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر ن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
dont ask me: زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر ن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go in one ear and out of the other: فورا فراموش کردن چیزی یه گوشش در و ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go in one ear and out of the other: فورا فراموش کردن چیزی یه گوشش در و ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have sth in mind: در نظر گرفتن چیزی برای هدف خاصی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
have sth in mind: در نظر گرفتن چیزی برای هدف خاصی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
have sb in mind: در نظر گرفتن کسی برای هدف خاصی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
have in mind: در نظر گرفتن کسی یا چیزی برای هدف خ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
haven't the faintest idea: زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر ن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
haven't the faintest idea: زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر ن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
its not somebody's day: زمانی استفاده میشه که چندین اتفاق ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
its not somebody's day: زمانی استفاده میشه که چندین اتفاق ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my mind goes a complete blank: ناگهان فراموش کردن چیزی مثلا در هنگ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
my mind goes a complete blank: ناگهان فراموش کردن چیزی مثلا در هنگ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can't be serious: شوخی میکنی ؟؟؟ you're kidding
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can't be serious: شوخی میکنی ؟؟؟ you're kidding
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the best thing: بهترین پیشنهاد بهترین کاری که می ت ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the best thing: بهترین پیشنهاد بهترین کاری که می ت ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
your guess is as good as mine: زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر ن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
wind generator: ژنراتور بادی توربین بادی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
wind generator: ژنراتور بادی توربین بادی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all things being equal: چیزی درست است اگر عوامل دیگری آن را ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
be in a world of your own: وقت صرف کردن در تصور چیزهایی و بی خ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
live in a world of your own: وقت صرف کردن در تصور چیزهایی و بی خ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
live in a world of your own: وقت صرف کردن در تصور چیزهایی و بی خ ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
for some reason: نفهمیدن یا ندانستن دلیل چیزی ( گاهی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
happen to: اگر ممکنه اگه امکانش است ( برای د ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
if all else fails: as a last resort
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have to admit: قبول کردن یا موافقت کردن از روی اکر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
i have to admit: قبول کردن یا موافقت کردن از روی اکر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
keep your feet on the ground: remain sensible and realistic about ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
let your hair down: استراحت کردن و خوش گذراندن relax an ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the best of both worlds: یه مثال برا بهتر درک کردن معنی اصطل ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
accomplished: دستاورد
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
aims and objectives: چیزهایی که می خوای بهشون برسی یا به ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
aims and objectives: چیزهایی که می خوای بهشون برسی یا به ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fed up with: سیر شده
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
push and shove: فشار آوردن یا قرار دادن به شیوه ای ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
push and shove: فشار آوردن یا قرار دادن به شیوه ای ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
sick and tired of: سیر شده زده شده بی حال و بی حوصله ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
take after: Look after میشه مراقبت کردن اشتباه ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a mind like a sieve: ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a mind like a sieve: ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blind as a bat: داشتن بینایی بسیار ضعیف
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
blind as a bat: داشتن بینایی بسیار ضعیف
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mind like a sieve: ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mind like a sieve: ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
quiet as a mouse: مثل موش بسیار ساکت و خجالتی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
quiet as a mouse: مثل موش بسیار ساکت و خجالتی
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
red as a beetroot: مانند لبو سرخ شدن ( از روی خشم یا ش ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
red as a beetroot: مانند لبو سرخ شدن ( از روی خشم یا ش ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
strong as an ox: قوی مثل گاو نر
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
strong as an ox: قوی مثل گاو نر
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
white as a sheet: بسیار رنگ پریده ( در اثر ترس یا بیم ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
work like a dream: خیلی خوب کار کردن عالی پیش رفتن خی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
work like a dream: خیلی خوب کار کردن عالی پیش رفتن خی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be reconciled with: آشتی کردن با کسی که باهاش بحث و جدل ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
be reconciled with: آشتی کردن با کسی که باهاش بحث و جدل ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
do away with: از دست چیزی راحت شدن چیزی را دور ا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
drag out: کش دادن ( کاری )
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go down with something: مبتلا شدن گرفتن ( بیماری )
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go on at: ایراد گرفتن ( از کسی ) انتقاد کرد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hit back: متقابلاً جواب دادن در ورزش پاسخ داد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
hit back: متقابلاً جواب دادن در ورزش پاسخ داد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hit back at: واکنش منفی، اجباری یا خشونت آمیز نس ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
hit back at: واکنش منفی، اجباری یا خشونت آمیز نس ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make it up with: آشتی کردن
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
make it up with: آشتی کردن
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
shake off: تکاندن ( گردوخاک )
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
sink in: کاملاً درک شدن به تدریج پی بردن
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
take in: جذب کردن ( از طریق تنفس و. . . ) ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take to pieces: از هم باز کردن تجزیه کردن جدا کردن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
take to pieces: از هم باز کردن تجزیه کردن جدا کردن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
take apart: زدن یا کوبیدن کسی به صورت کامل و شد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as i was saying: داشتم می گفتم
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
as i was saying: داشتم می گفتم
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
its true: موافقم
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
its true: موافقم
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
to tell you the truth: اگه بخوام صادق باشم رک بگم راستشو ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
gorgeous: بسیار زیبا بسیار لذت بخش ، دلپذیر ، ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
bags of: یک عالمه خیلی زیاد
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
bags of: یک عالمه خیلی زیاد
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
in the region of: حدودا
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
or so: تقریبا حدودا خرده ای کم و بیش
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
or something on those lines: یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این ما ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
or something on those lines: یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این ما ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
or something along those lines: یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این ما ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
or something along those lines: یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این ما ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
or thereabouts: کم وبیش حدودا تقریبا معمولا بهد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
or thereabouts: کم وبیش حدودا تقریبا معمولا بهد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
round about: حول و حوش در نواحی تقریبا حدودا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
somehow or other: هر طور شده به هر نحوی به هر طریقی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
somehow or other: هر طور شده به هر نحوی به هر طریقی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
somewhere in the region of: حول و حوش اطراف
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
stacks of: یک عالمه خیلی زیاد
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
tons of: یک عالمه خیلی زیاد
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
an eye for an eye: اشاره به برابری مجازات با یک جرم یا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an eye for an eye and a tooth for a tooth: از عبارت an eye for an eye and a to ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
an eye for an eye and a tooth for a tooth: از عبارت an eye for an eye and a to ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a small world: دیدن افراد یا اشیا در جایی که اصلا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a small world: دیدن افراد یا اشیا در جایی که اصلا ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
first come first served: خروج به ترتیب ورود آسیاب به نوبت ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
two wrongs dont make a right: بدی را با بدی جواب نباید داد
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can never tell: نمی توان از آینده خبر داشت خدا می ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're only young once: قدر جوانی ات را بدان آدم فقط یک با ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
you're only young once: قدر جوانی ات را بدان آدم فقط یک با ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
proceeded: ادامه دادن کاری . . . جلو رفتن در ک ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
bright side: جنبه مثبت قضیه
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
travel case: کیف دستی کیف مسافرتی مترادف valis ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
travel case: کیف دستی کیف مسافرتی مترادف valis ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
reusable travel case: کیف دستی قابل استفاده مجدد
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
councilman: عضو شورا شهر
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
councilman: عضو شورا شهر
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
appeal for: یک درخواست فوری یا صادقانه از مردم ...
٤ ماه پیش