𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sled dish: سورتمه گرد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

airport tax: عوارض بلیط هواپیما

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gore tex: برند تولید پارچه و لباس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rizzed up: to attract someone's attention and ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rizz up: to attract someone's attention and ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fare card machine: دستگاه ارائه دهنده کارت بلیت مترو و ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parking light: پروژکتور

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warning light: چراغ اخطار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broken line: خط مقطع یا بریده بریده

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrival and departure monitor: نمایشگر زمان ورود و خروج

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baggage cart: چرخ دستی مخصصوص حمل بار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baggage carrier: چرخ دستی مخصصوص حمل بار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baggage claim check: رسید بار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emergency instruction card: کارت دستورالعمل های اضطراری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meeting room: اتاق ملاقات اتاق جلسه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

historic event: رویداد تاریخی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

historic movie: فیلم تاریخی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

personnel office: دفتر کارگزینی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tool belt: کمربندی برای حمل ابزار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

utility belt: کمربندی برای حمل ابزار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toe guard: محافظ پنجه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back support: محافظ کمر

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

safety earmuffs: گوش بند ایمنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

latex gloves: دستکش لاتکس دستکش یک بار مصرف پزشکی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

electrical hazard: خطر برق گرفتگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baggage compartment: محفظه بار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

luggage compartment: محفظه بار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrival and departure board: تابلوی ورود و خروج

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cellophane tape: چسب نواری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sealing tape: نوار آب بندی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

packing tape: چسب بسته بندی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

line supervisor: سرپرست خط تولید

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

payroll office: دفتر پرداخت حقوق کارگران

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guidance office: دفتر مشاور مدرسه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

science teacher: معلم علوم

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pe teacher: معلم تربیت بدنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lunchroom monitor: مبصر ناهارخوری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

av crew: تیم A/V�گروهی از متخصصان است که هر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

av team: تیم A/V�گروهی از متخصصان است که هر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

help wanted sign: تابلو آگهی نیازمندی ها

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

job announcement: �آگهی استخدام

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

job notice: �آگهی استخدام

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stacking tray: کازیو

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desk calender: تقویم رومیزی

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no place like home: هیج جا خونه خود آدم نمیشه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vital signs monitor: نمایشگر علایم حیاتی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tearing at the seams: تکه تکه کردن خرد کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good d: Good dick or good sex

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jorts: شلوارک جین

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off chest: خود را خالی کردن بالاخره حرف دل خو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have to pass: رد کردن ( دعوت یا پیشنهاد ) turn d ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hijrah: واژه hijra در فرهنگ جنوب آسیا به کس ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hijra: واژه hijra در فرهنگ جنوب آسیا به کس ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

race up: به سرعت رفتن با عجله بردن به سرعت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

internet hit: اثر موفق و پربازدید اینترنتی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sofa surfing: اقامت رایگان در منزل کسی [هنگام سفر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sofasurfing: اقامت رایگان در منزل کسی [هنگام سفر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sofasurfer: کسی که اقامت رایگان در منزل کسی [هن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring it: بیا ببینم چند مرده حلاجی

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gravity dams: سدهای ثقلی سدی است که از بنایی بتنی ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gravity dam: سدهای ثقلی سدی است که از بنایی بتنی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desk index: نوشته افزار رومیزی اداری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay your ship bare: refers to a ship with out any sails

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hawking loogies: سرفه برای بیرون اوردن خلط، سینه صاف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rotavirus: روتاویروس یک ویروس بسیار مسری است ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magnetic wave: موج مغناطیسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

past paper: نمونه سوالات امتحانی ادوار گذشته

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mail truck: کامیون پستی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep issue drawn: مشکلات را از دید پنهان نگه داشتن پو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distant future: آینده ای دور

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot cereal: خوراک سریل گرم

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just too muchery: اغراق آمیز واکنش شدید ( به چیزی ) ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muchery: اغراق آمیز واکنش شدید ( به چیزی ) ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supreme court building: ساختمان دادگاه عالی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the supreme race: نژاد برتر

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the civil rights bill: لایحه حقوق مدنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be sentenced: کسی را به چیزی محکوم کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sledding dish: سورتمه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dicking around with someone: با چیزی ور رفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medal stand: سکو مدال

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scumwad: کثافت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep my issue drawn: مشکلاتم را از دید پنهان نگه دارم پو ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meat stock: آب گوشت عصاره گوشت

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vegetable stock: عصاره سبزیجات آب سبزیجات

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sirtuin: سیرتوین نوعی پروتئین که در تنظیم ف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

climb through: با دشواری و آرامی از میان چیزی عبور ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spin yarn: قصه تعریف کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kennedy: شخص بسیار منحصر به فرد، متفاوت، بسی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on a head trip: متکبر بودن�مغرور بودن، از خود راضی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on a head trip: متکبر بودن�مغرور بودن، از خود راضی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to be conceited: متکبر بودن�مغرور بودن، از خود راضی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have issue about: ( با چیزی/کسی ) مشکل داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make an issue of something: از چیزی معضل ساختن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a successful of: در کاری یا چیزی موفق بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

joe schome: آدم معمولی آدم عادی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yearn for somebody: در حسرت کسی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get way: رسیدن یا داشتن چیزی که میخوای کاره ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blurring into: ادغام شدن در محو شدن در

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

anaphylactic: پیش دفاعی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall into disrepair: تبدیل به خرابه شدن ویرانه شدن مخر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

or something along those lines: یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این ما ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

an eye for an eye and a tooth for a tooth: از عبارت an eye for an eye and a to ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take to pieces: از هم باز کردن تجزیه کردن جدا کردن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have sth in mind: در نظر گرفتن چیزی برای هدف خاصی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aims and objectives: چیزهایی که می خوای بهشون برسی یا به ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

calm down: تسکین دادن آرام گرفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no point in: بی مصرف بیهوده بی فایده پوچ بی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stay away: کنار ایستادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

misfire: اشتباه از آب در آمدن درست کار نکر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reinforce: بیشتر کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

already: Come on already بیا دیگه زود باش د ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of the blue: بر خلاف انتظار پیش بینی نشده

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

view somebody as something: کسی را ( به عنوان ) چیزی درنظر گرفت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

porn king: اسم اصطلاحی است برای توصیف کسی که د ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

west village: محله ای در بخش غربی محله بزرگ تر گر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pebble dash: اندود شن و آهک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one person: تک نفره یک نفره

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

joint statement: بیانیه مشترک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

joint bank account: حساب مشترک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

joint communiques: اعلامیه رسمی مشترک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

joint communique: اعلامیه رسمی مشترک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yaar: همون یار خودمونه به معنی دوست یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

down ass bitch: زنی که همیشه پشت شوهر یا دوست پسر ه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

die bitch: به افرادی که دوست ندارید یا به کسی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send up in smoke: آتش گرفتن سوختن دود هوا شدن به ( سر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put one's foot up: آرامیدن آسودن، استراحت کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put one the feed bag: غذا خوردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in somebody's view: از نظر کسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exchange of views: تبادل نظرات

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

view about something: نظر درباره چیزی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in view: در دیدرس بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

view something as something: چیزی را ( به عنوان ) چیزی درنظر گرف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ridiculously: به طور باورنکردنی به طور غیر قابل ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a mind like a sieve: ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put at ease: ایجاد حس راحتی و بدون استرس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tons of: یک عالمه خیلی زیاد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

folly: این واژه به سازه ها یا ساختمانهایی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interest free: قرض الحسنه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the best of both worlds: یه مثال برا بهتر درک کردن معنی اصطل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

two wrongs dont make a right: بدی را با بدی جواب نباید داد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let the cat out of the bag: پته کسی را روی آب انداختن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have your eye on something: have seen sth and want to have it o ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go down: مریض شدن بیماری گرفتن پذیرفتن مور ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

buffer: بافر عموما در علوم کامپیوتر و الکتر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall asleep: to start to sleep به خواب رفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring it back: برای اینکه به دی جی بگویید �آن آهنگ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exi: زنی است که همیشه در کنار شماست حتی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come in a body: دسته جمعی آمدن گروهی آمدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrive in a body: دسته جمعی آمدن �گروهی آمدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when it comes time to: وقتی که زمانش فرا میرسه. . . .

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when it becomes time: وقتی که زمانش فرا میرسه. . . .

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

normalise: به حالت عادی درآوردن�عادی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thermos jug: فلاسک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thermobaric rocket: سلاحی که �پدر همه بمب ها� نامیده می ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on one's best behavior: بسیار مودب بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on one's best behavior: بسیار مودب بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on one's best behaviour: بسیار مودب بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on your best behaviour: بسیار مودب بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on your best behavior: بسیار مودب بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be pressed for: خواستار چیزی شدن تقاضای چیزی را کر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up in arm: آماده جنگیدن شدن �مسلح شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heineken: آبجو هلندی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heiny: به صورت شنیع به صورت زشت منفور ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jess: یک نام برای توصیف نوع مهمترین، زیبا ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy cigarette: هوس سیگار کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yearn for something: در حسرت چیزی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull over the front tire is flat: بزن کنار. لاستیک جلو پنچر است.

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull over we're out of gas: بزن کنار. بنزین نداریم.

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull over we have a flat: بزن کنار. پنچر کردیم.

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pujari: کاهن معبد هندو

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

head of company: رئیس شرکت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cup bearer: ساقی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do fair share: مثل دیگران سخت کار کردن و تلاش کردن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't shit where you eat: جایی که غذا می خوری نرین از این عب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't let the door hit your ass on the way out: سریع بزن به چاک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back the fuck up before you get smacked the fuck up: - اصطلاح یا جمله ای که زمانی به کار ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get fuck up: برای�پیچاندن، گیج شدن، متحیر شدن. ن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get fuck up: خراب شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get shit: وقتی کسی مجبور است به یک سرزنش تند ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thermos bottle: فلاسک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mr joe sensitive: مرد کاملا حساس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch one's off guard: غافلگیر کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

being so forward: زمانی که شخصی به وضوح جذب شخص دیگری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so forward: هدایت شده یا به جلو حرکت می کند. 2 ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bear a grudge against someone: از کسی کینه به دل گرفتن�از کسی کینه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bear a grudge against somebody: از کسی کینه به دل گرفتن�از کسی کینه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hat off to someone: به احترام کسی کلاه از سر برداشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hat off to somebody: به احترام کسی کلاه از سر برداشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

director of studies: یک معلم در یک دانشگاه یا مدرسه زبان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

side on: از کنار در کنار با یک طرف رو به ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

me day: روزی که همه چیز در مورد شماست. . . ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sex something up: چیزی را مهیج تر/جذاب تر کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk out of ass: مزخرف گفتن حرف مفت زدن، چرت وپرت گف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull out of one's ass: چیزی را از خود درآوردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

b3: Big Booty�Becky Ball� Busting� Bit ...

٢ ماه پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏