𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proof of identification: مدرک شناسایی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be one's own worst enemy: act in a way contrary to one's own ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be ones own worst enemy: مقصر مشکلات خود دلیل اصلی مشکلات خ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one's own worst enemy: مقصر مشکلات خود دلیل اصلی مشکلات خو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

own worst enemy: مقصر مشکلات خود دلیل اصلی مشکلات خو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set one's heart on something: علاقمند به انجام کاری یا دستیابی به ...

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set ones heart on something: علاقمند به انجام کاری یا دستیابی به ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set heart on something: علاقمند به انجام کاری یا دستیابی به ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at ones mothers knee: از کودکی

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move ones ass: به خود جنبیدن عجله کردن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move ass: به خود جنبیدن عجله کردن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move arse: به خود جنبیدن عجله کردن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the picture of good health: در سلامت کامل

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the land of the living: زنده و سرحال

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

old enough to be ones mother: سن مادر یا پدر کسی را داشتن ( استعا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the other side of number: پیرتر از سن شکسته تر از سن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

picture of good health: در سلامت کامل

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

old as the hills: پیر قدیمی

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

young blood: فرد جوان و پرانرژی

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over the hill: کسی که دوره اش به سر آمده ( به علت ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hale and hearty: قوی و سالم ( با وجود کهولت سن )

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ripe old age: دوران پیری دوران سالخوردگی

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up to the mark: سالم و سر حال ( جسمی و روانی )

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit as a fiddle: روفرم آماده ( از نظر جسمی )

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sound as a roach: صحیح وسالم در سلامت کامل

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to keep in good trim: سالم و سلامت ماندن رو فرم ماندن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

new lease on life: امیدی دوباره به زندگی

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep in good trim: سالم و سلامت ماندن رو فرم ماندن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at mothers knee: از کودکی

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tuck: خوراکی تجمع شمشیر باریک قایم کردن ...

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a head for: در کاری استعداد داشتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be heading for: به سوی چیزی حرکت کردن با وضعیت بد ...

٢ هفته پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at mothers knee: از کودکی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the other side of number: پیرتر از سن شکسته تر از سن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

picture of good health: در سلامت کامل

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the picture of good health: در سلامت کامل

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

new lease on life: امیدی دوباره به زندگی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

old enough to be ones mother: سن مادر یا پدر کسی را داشتن ( استعا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sound as a roach: صحیح وسالم در سلامت کامل

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to keep in good trim: سالم و سلامت ماندن رو فرم ماندن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep in good trim: سالم و سلامت ماندن رو فرم ماندن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at ones mothers knee: از کودکی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move arse: به خود جنبیدن عجله کردن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

semi nomadic: نیمه عشایری

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move ones arse: به خود جنبیدن عجله کردن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move ones ass: به خود جنبیدن عجله کردن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move ass: به خود جنبیدن عجله کردن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

address the issue: به موضوعی رسیدگی کردن

٣ هفته پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

به‌منظور حفظ تعادل، دست خود را به ...

٣ هفته پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در عکاسی، ریموت شاتر رلیز (Remote ...

٣ هفته پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

رئیس دیوان عالی کشور: این ترجمه ...

٣ هفته پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

اصطلاح مهندسی "Spot metering" در ف ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crooked grind: the skateboarder grinds across the ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come from: متعلق ( به جایی یا کسی ) بودن به دس ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heritage center: موزه میراث فرهنگی

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

your guess is as good as mine: زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر ن ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuck on: بیا اینجا بیا پیش من احسنت !، در ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clingy dress: لباس چسبنان لباس بدن نما

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's a deal: حله! حالا شد! موافقم! قبوله! همینه!

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ladle out: حاتم بخشی کردن دادن پول اطلاعات یا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a meal of: چیزی را بی دلیل بزرگ کردن بی جهت ب ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deafening sound: صدای کرکننده صدای فوق العاده بلند

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

switch over to: به چیز متفاوتی تغییر کردن عوض کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lodged: مسطح شده با باد یا باران ( مزارع )

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fossil hunter: جویندگان فسیل

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

become friendly with: با کسی دمخور شدن با کسی دوست شدن، ب ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lie behind: دلیل اصلی چیزی بودن حقیقت پشت چیزی ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead on: کسی را به جلو راهنمایی کردن �پیش قد ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a strain on somebody: وارد کردن تنش و استرس در رابطه عاطف ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squelch: صدای به هم خوردن دو چیز نرم و خیس

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send flying: چیزی را به هوا پرتاب کردن چیزی را ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheat death: انجام دادن کار خیلی خطرناک و نجات پ ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shot at: شانس یا فرصت برای انجام کاری یا تلا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boil down: آب انداختن ( سبزیجات و . . . ) موقع ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

within reason: در حد عملی و منطقی

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yearn for: در حسرت بودن برای

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in for: انتظار داشتن یا پیش بینی کردن یک تج ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the mark: نامربوط نامرتبط، نادرست، پرت

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

push one's luck: کاری خطرناک انجام دادن که می تواند ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick on: بر روی چیزی قرار گرفتن بر روی سطح ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kiss and tell: حرف زدن در مورد پارتنر بعد از جدایی ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

BA: لیسانس هنر

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

heavens: یا خدا. . !!! همون معنی یا ابوالفضل ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the right thing to do: کار درست و مناسب و حقی که باید انجا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a good heart: خیرخواه مهربان خوش قلب دوست دار

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

master of public health: کارشناسی ارشد بهداشت عمومی مدرک کار ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dental public health: بهداشت عمومی دهان و دندان

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in one sitting: در یک دوره زمانی بدون وقفه بدون ای ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dead serious: به شدت جدی بودن جدی گفتن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one's heart goes out to someone: برای کسی دل سوزاندن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it your best shot: تمام تلاش خود را کردن از جان و دل ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in bad taste: توهین آمیز نامناسب زشت

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

encroach on: تعدی کردن تجاوز کردن ( به ملک و. . ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the message: حرف کسی را درک کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay hands on: پیدا کردن یا به دست آوردن چیزی به ت ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

say so: اجازه موافقت

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work permit: مجوز کار ( در خارج از کشور )

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go pear shaped: طبق نقشه پیش نرفتن ناموفق شکست خو ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a dash: با عجله رفتن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knight in shining armor: رهایی بخش، ناجی

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the beat: ( افسر پلیس ) در محل گشت زنی

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have seen better days: ( چیزی قدیمی و ازکارافتاده ) عمر مف ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blue eyed boy: عزیزدردانه جگرگوشه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

house special: غذای مخصوص سرآشپز غذای تخفیف خورده

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

senior citizen: افراد پیر و سالخورده شهر

٣ هفته پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go for a wander: قدم زدن گشت زدن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep one's word: سرحرف خود ایستادن�سر قول خود ماندن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get vaccinations: واکسن زدن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subcriber: مشترک ( مجله و یوتوب و. . . . )

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the small hours: همان ساعات اولیه بعد از نیمه شب. ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impose on: بستن ( مالیات و غیره ) ، کردن ( جری ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sentenced for life: محکوم به حبس ابد

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put on the back burner: چیزی را در اولویت کم قرار دادن به ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stomach churning: وحشتناک ترسناک

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muscle cream: پماد درد عضله

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

now and again: هر از چند گاه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone the boot: کسی را اخراج کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nuts about: عاشق کسی بودن به کسی شدیدا تمایل د ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat words: فکر و نگرش خود را نسبت به یک شخص یا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a drag: یک مناسبت یا موقعیت آزاردهنده یا کس ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knockout: شگفت زده کردن متعجب کردن حذف کردن ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rubber suit: لباس غواصی

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make it clear: چیزی را به کسی فهماندن کسی را حالی ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to leave someone high and dry: دست کسی را در پوست گردو گذاشتن ناا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lend someone a hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lend a helping hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put one's feet up: آرامیدن آسودن، استراحت کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spotty: ناکامل متوسط ( نه خوب نه بد )

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emergence: افشا بروز، آشکارسازی

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawn: بی حال ناخوش احوال، مریض احوال

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zoned out: نئشه گیج و منگ

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

satnav: راهیابی ماهواره ای

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a word in edgeways: یک کلمه حرف زدن چیزی گفتن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a lot of time into something: برای کاری زمان زیادی اختصاص دادن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tear a strip off somebody: به شدت سرزنش یا تنبیه یا توبیخ کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold someone in high regard: احترام فراوان برای کسی قایل شدن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give a helping hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in for it: مطمئنا با مشکل یا مجازات مواجه شدن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heart is in: علاقه مندبودن یا مشتاق بودن در مورد ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something seriously: چیزی را جدی گرفتن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dump on: بدرفتاری کردن کاری رو گردن کسی اند ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to place: شرط بستن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead foot: عشق سرعت کسی که تمایل زیادی به ران ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold one's breath: بیخود دل خوش کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

near death: یک پاش لب گوره

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good as gold: مثل طلا اصل معتبر، خالص

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tackle a problem: غلبه کردن بر یک مشکل

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give a fuck: اهمیت داشتن اهمیت دادن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quickie: به سرعت مشروبات الکلی خوردن صورت خ ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spur of the moment decision: تصمیم آنی تصمیم ناگهانی و بی تفکر

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you must be joking: حتما با من شوخی داری من را دست اند ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ghost story: داستان ترسناک

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the bottom line: حد سودآوری خط سود

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep one's shoes on: عدم تعهد به هر رابطه ای ترجیحاً بد ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

express checkout: باجه پرداخت برای کسانی که خرید کمتر ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plastic utensil: ظروف پلاستیکی

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damp down: ( آتش منقل یا بخاری را ) با خاکستر ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highways department: سازمان دولتی مسئول تعمیر و نگهداری ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold someone responsible for: کسی را مسئول چیزی دانستن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave your hair alone: دست به چیزی نزن خرابکاری نکن وضعی ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the last thing on someone's mind: اصلا به چیزی فکر نکردن چیزی را در ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot minutes: این عبارت دوتا معنی داره که برخلاف ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

observant of: رعایت کننده پیروی کننده از

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonexpert: آدم نابلد غیر متخصص

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blot on the landscape: چیزی که غیرجذاب تلقی می شود که ارزش ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false 9: شماره ۹ کاذب ( فوتبال )

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw attention to the fact that: تاکید کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

edi: European department of intelligence ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highways agency: سازمان دولتی مسئول تعمیر و نگهداری ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live hand to mouth: با درآمد بخور و نمیر زندگی کردن�با ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call someone names: توهین کردن�بد و بیراه گفتن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go on the diet: رژیم گرفتن شروع کردن به کم خوردن و ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a bid for: برای بردن چیزی سخت تلاش کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overexploited: بیش از حد بهره برداری کردن بیش از ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be pleased: راضی بودن خوشحال بودن خوشنود بودن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overturn the original verdict: حکم اولیه یا اصلی را تغییر دادن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

win the respect of one's: احترام کسی را کسب کردن�احترام کسی ر ...

٣ هفته پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏